۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه

تحلیلی جامعه شناسانه بر منافع گروه های انقلابی در انقلاب مشروطه

مقاله زیر در شماره7 دوفصلنامه علمی-پژوهشی (ISC) جستارهای سیاسی معاصر منتشر شده است.

            چکیده
هدف اصلی مقاله حاضر عبارت است از بررسی منافع گروه های انقلابی در انقلاب مشروطه. به بیان دیگر مقاله در صدد پاسخگویی به این پرسش اصلی است که منافع هرکدام از گروههای انقلابی مشروطه خواه از چانه­زنی در عهد قاجار ­چه بوده است؟ در راستای تحقق این هدف از مفهوم اساسی و تاثیرگذار منافع در مدل بسیج منابع چارلز تیلی بهره جسته ایم. روش تحقیق نوشتار حاضر تحلیل اسنادی و روش گرداوری داده­ها نیز کتابخانه ای است.

نویسندگان:
احسان فرهادی (نویسنده مسول)
دکتر عباس کشاورز
دکتر علی مرشدی زاد
عباس نعیمی

مقاله زیر در شماره7 دوفصلنامه علمی-پژوهشی (ISC) جستارهای سیاسی معاصر منتشر شده است.
تحلیلی جامعه شناسانه
بر منافع گروه های انقلابی در انقلاب مشروطه

نویسندگان:
احسان فرهادی (نویسنده مسول)
دکتر عباس کشاورز
دکتر علی مرشدی زاد
عباس نعیمی 

چکیده
هدف اصلی مقاله حاضر عبارت است از بررسی منافع گروه های انقلابی در انقلاب مشروطه. به بیان دیگر مقاله در صدد پاسخگویی به این پرسش اصلی است که منافع هرکدام از گروههای انقلابی مشروطه خواه از چانه­زنی در عهد قاجار ­چه بوده است؟ در راستای تحقق این هدف از مفهوم اساسی و تاثیرگذار منافع در مدل بسیج منابع چارلز تیلی بهره جسته ایم. روش تحقیق نوشتار حاضر تحلیل اسنادی و روش گرداوری داده­ها نیز کتابخانه ای است.
مقدمه
مبتنی بر واقعیت های تاریخ معاصر ایران، شاید بتوان انقلاب مشروطه ایران را بزرگترین و در عین حال درخشان ترین تحول تاریخی ای دانست که در ایران پس از اسلام به وقوع پیوسته است. اگر ادعا شود که تغییرات بنیادین و پسینی که پس از این رخداد سترگ در تاریخ معاصر ایران رقم زده شد؛ مانند جنبش جنگل، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی، و دگرگونی های عظیم ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ، در امتداد نهضت مشروطه خواهی ایرانیان بوده است، سخنی گزاف نرفته است. از سوی دیگر از نتایج کوتاه مدت اما میمون و ماندگار این انقلاب همین بس که، حکومت ایران زمین که برای سالیان متمادی به صورت استبدادی و فردی اداره مي‌شد، مشروط شد و ایران برای اولین بار نهادهای مدرن حکومتی همچون مجلس قانونگذاری را تجربه کرد.
مشخص کردن روز یا حادثه‌ای به عنوان سرآغاز فرایند بسیج گری انقلابی مردم ایران در عصر مشروطیت، موضوعی بسیار چالش برانگیز است. این اختلاف نظرها از آن جهت است که انقلاب پدیده‌ای چند بُعدی و تاریخی است (بنتام، 1992 : 220). اما مي‌توان با کمی تساهل، آغاز مرحله بسیج­گری در انقلاب مشروطه را به چوب بسته شدن (فلك كردن) تجار قند دانست. پس از به چوب بستن تجار در آذر 1284ش توسط حاکم تهران (علاء الدوله)، فرایند بسیج گروه‌های انقلابی (روشنفکران، روحانیون و بازاریان) در اعتراض به اوضاع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور در غالب کنش جمعی مهاجرت و تحصن آغاز شد. مرحله اول با وعده‌های دولت برای انجام خواسته‌های انقلابیون پایان یافت، اما پس از گذشت چند ماه تاخیر در اجراء شدن مطالبات انقلابیون، دومین مرحله از فرایند بسیج به شکلی گسترده تر از مرحله اول شروع شد و در نهایت قدرت سیاسی حکومت، در برابر قدرت اجتماعی مشروطه خواهان توان مقاومتش را از دست داد و در مرداد 1285ش با صدور فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه، بسیج انقلابی مشروطه خواهان به پیروزی رسید (کرمانی، 1346 : 310 و کسروی، 1349 : 118).
درباره ی نهضت مشروطه خواهی ایرانیان نوشتار های زیادی موجود است، اما بیشتر آنان از منظر تاریخی به موضوع پرداخته اند و جای تحلیل های جامعه شناختی ( تحلیل هایی که از منظر تئوریک حوادث تاریخی را مطالعه می کنند؛ نظریه آزمایی،  و یا بالعکس با استفاده از چیدمان موارد حادث در تاریخ یک سرزمین در برهه ای تاریخی در راستای نظریه سازی بر می آیند) خالی است. در این مقاله با مفرض داشتن آگاهی کامل مشروطه خواهان از انجام کنش مشروطه خواهیشان و با توجه به مفهوم منافع در دیدگاه چارلز تیلی با در نظر گرفتن هدف نظریه آزمایی در پی پاسخ گویی به این سوال بنیادین برآمده ایم که: کنشگران انقلابی در عصر مشروطه در پی تعقیب و به چنگ آوردن چه منافعی دست به مخاطرات انقلاب زدند؟
چهارچوب نظری
    تمرکز اصلی در نظریه های متأخر در مورد کنش های جمعی همچون انقلاب ها، برخلاف نظریه های متعارف، بر روی جنبش های دانشجویی، زنان، سبز و صلح بوده که از دهه ی ١۹۶٠م به بعد در جوامع غربی به وقوع پیوسته اند. اولین چشم انداز در نظریه های متأخر رویکرد بسیج منابع است. این دیدگاه ریشه در عقل گرایی و فردگرایی لیبرالیستی دارد که در تبیین جنبش های اجتماعی حقوق مدنی و ضد جنگ در آمریکا از دهه ی ١۹٧٠ تا ١۹۸٠م به سرعت گسترش پیدا کرد. فرض اساسی این دیدگاه این است که جنبش های اجتماعی به خاطر فعالیت های آگاهانه ی سازمانی حاملان آن جنبش شکل می گیرند (جلایی پور، 1381: 52).
    بر مبنای این دیدگاه اگر حاملان جنبش از یک سو بتوانند اهداف، استراتژی ها و راهبردهای خود را با توجه به مقتضیات جامعه به دقت مشخص کنند و از سوی دیگر آنان  بتوانند منابع مادی (مانند پول و کالا های فایده مندانه) و منابع معنوی و سمبولیک (مانند این که تا چه اندازه قادر باشند از مشروعیت رفتار خود دفاع کنند)را به درستی بسیج کنند، در آن صورت جنبش به راه می افتد. لذا در این دیدگاه، جنبش های اجتماعی به عنوان پدیده هایی غیر معمول و مرضی ارزیابی نشده، بلکه اعمالی هستند که با احتساب هزینه و فایده انجام می گیرند و جنبه ی کاملا ًعقلانی دارند(جلائی پور،۱۳٨۱: 5٤-5۲).
   نظریه ی بسیج منابع  به عنوان یکی از مهم ترین رهیافت های  تبیین کننده ی فرآیند جنبش انقلابی است که توسط کسانی چون آنتونی اوبرشال، گامسون، زالد و مکارتی، فریمن و چارلز تیلی مطرح می شوند. متفکرین نظریه ی بسیج منابع در پی بررسی فرایند وقوع جنبش انقلابی در یک جامعه، مجموعه علل و عواملی را که سبب می شود یک حرکت جمعی اولیه در درون یک جمعیت روز به روز توسعه یافته تر گردد و در نهایت منجر به یک بسیج فراگیر بر علیه رژیم تا سرنگونی آن شود را ارزیابی و معرفی می کنند(پناهی، 1387: 232).
    چارلز تیلی یکی از شاخص ترین نظریه پردازان نظریه ی بسیج منابع است که در چارچوب این نظریه، مجموعه دیدگاه هایش را در قالب دو مدل جامعه سیاسی و بسیج ترسیم می کند. تیلی با بهره مندی از مجموعه فرضیه ها و نظریات موجود در این دیدگاه و همچنین با استفاده از دیدگاه های موجود خارج از این پارادایم نظری، نظریه ی بسیج منابع را به طور کامل تری تدوین و می کند. استفاده ی تیلی از دیگر مکاتب نظری به غیر از نظریه ی بسیج منابع عاملی شده است تا نظریه ی وی به نام نظریه ی کشمکش یا تعارض سیاسی هم شهرت بگیرد (تیلور، 1388: 122).
    تیلی با ارئه ی دو مدل جامعه سیاسی و بسیج منابع در راستای تحلیل فرایند کنش جمعی در یک جامعه بر می آید. وی در مدل دوم نظریه اش یعنی مدل بسیج منابع، قصد توصیف رفتار یک مدعی منفرد در عرصه ی مبارزاتی کنش های جمعی را دارد(تیلی، 1385: 147). به عبارت دیگر، وی چگونگی اثرگذاری یک گروه در صحنه ی سیاسی جامعه را مورد بررسی قرار می دهد. او با طرح این مدل در پی پاسخ گویی به این سؤال اساسی است که هر فرد بازیگر (یک گروه مدعی قدرت)، چگونه منابع خود را برای تأثیر گزاردن بر جامعه ی سیاسی بسیج می کند؟ تیلی در هر نقطه از زمان، کنش جمعی هر گروه را برای کسب قدرت سیاسی از طریق این چارچوب انتزاعی نشان می دهد (تیلی، ۱۳۸5: ۸٣).
   وی در قالب مدل بسیج، به تحلیل عناصر تعیین کننده ی عمل مدعیان قدرت در طی زمان می پردازد (تیلور، ۱٣٨٨: 123). مؤلفه ها و یا متغیر های تشکیل دهنده ی این مدل عبارتند از: منافع، سازمان، بسیج، کنش جمعی و فرصت که  متغیر فرصت متشکل از سه عنصر سرکوب/ تسهیل؛ قدرت ؛ فرصت/ تهدید می باشد که در مدل به صورت مستقل جای دارند(تیلی، ١٣۸5: ۸٤-۸٣). که در مقاله حاضر به سبب استفاده از مفهوم منافع صرفا به توضیح این مفهوم بسنده می کنیم و علاقمندان را برای فهم مفاهیم دیگر به کتاب « از بسیج تا انقلاب» همین تئوری پرداز ارجاع می دهیم.
1-1- مدل بسیج: اخذ شده با تغییراتی از(تیلی، 1385: 89)
منافع
   تیلی منافع را «امتیازات و محرومیت های مشترکی که ممکن است در اثر تعاملات مختلف با دیگر جمعیت ها برجمعیت مورد بحث وارد آید» تعریف می کند(تیلی، ١٣٨5: ٨٣). اهمیت منافع در دستگاه فکری تیلی به وضوح مشخص است؛ زیرا وی در این مدل، منافع را به عنوان متغیر مستقلی در نظر گرفته است که به صورت مستقیم بر روی متغیر های سازمان، بسیج، سرکوب/ تسهیل و فرصت/ تهدید و به صورت غیرمستقیم بر روی متغیر قدرت و کنش جمعی تاثیرگذار است.
   تیلی در پاسخ به سؤالاتی از این دست که: چرا بسیاری از گروه ها از بسیج کردن باز می مانند؟ یا برخی از گروه های بسیج یافته در کنش جمعی ناکام می مانند؟ و یا این که چرا برخی از گروه ها هیچ گاه به صحنه نمی آیند؟ به اهمیت این متغیر در دستگاه نظری اش اشاره داشته و معتقد است بخشی از این تبیین ها برای پاسخگویی به سوالاتی از این دست در مشکلات سازمانی نهفته است، اما بخشی از آن ریشه در این واقعیت دارد که گروه ها دارای منافع متنوعی در کنش جمعی هستند (تیلی، ١٣۸5: ۹۲-۹١).
    وی با مطالعه ی سنت های نظری مختلف میلی، دورکیمی، وبری و مارکسی برای شناسایی منافع گروه ها در یک کنش جمعی  به این نتیجه می رسد که دو گزینه ی عمده برای تعیین منافع وجود دارد: ۱- منافع را از اظهارات و کنش های خود جمعیت استنتاج کرد. ۲-آن را از یک تحلیل کلی روابط میان منافع و موقعیت اجتماعی استنباط کرد. تیلی معتقد است، نظریه پردازان میلی بیشتر به قرائتی از نوع نخست تمایل دارند و مارکسیست ها اغلب به قرائتی از نوع دوم می پردازند(تیلی، ١٣۸5: ۹۲).
    طرح های مربوط به باز شناسی منافع گروه ها در یک کنش جمعی، عموماً تعارضی را میان منافع کوتاه مدت و بلند مدت نشان می دهند. وی در پاسخ به این معمای دو وجهی که منافع واقعی در یک کنش جمعی، منافع کوتاه مدت و یا منافع بلند مدت مد نظر آنان است و در مرحله ی بعد، به چه صورت می توان این منافع واقعی را شناسایی نمود، می گوید: «پاسخ من به این معما دربردارنده ی دو قاعده است: روابط تولید را به عنوان پیش بینی کننده ی منافعی که مردم به طور متوسط و در بلند مدت پیگیری خواهند کرد در نظر بگیرید؛ اما برای تبیین منافع آنان درکوتاه مدت، حتی الامکان بر مفصل بندی خود مردم از منافعشان تکیه کنید» (تیلی، ١٣۸٥: ۹٣).
    وی در مقابل معمای منافع فردی و گروهی و تعارضی که این دو در کنش جمعی دارند می گوید: «ما در مقابل این معما بی دفاع نیستیم. باید پذیرفت که منافع جمعی وجود دارد و برآوردن منافع فردی نقش مهمی در تأمین آن منافع جمعی ایفا می کند. باید با نکته سنجی هر چه تمام تر، تعارض میان منافع فردی و جمعی را متغیری بدانیم که بر احتمال و ماهیت کنش جمعی تأثیر می گذارد. باید میزان این تعارض را به شکل دقیق تر به عنوان افزایش هزینه ی کنش جمعی برای افراد و برای گروه به طور کلی مد نظر قرار دهیم و باید به تحلیل شیوه هایی بپردازیم که ترتیبات بدیل تصمیم گیری، ترجیحات فردی را به نتایجی جمعی تبدیل می سازد» (تیلی، ١٣۸5: ۹۲). به طور کلی به نظر تیلی در بررسی منافع علاوه بر منافع ذهنی به منافع عینی نیز، که ممکن است وارد ذهنیت اعضای گروه شده باشد بایستی توجه نمود (تیلی، ١٣۸5: ۹٤-۹٠). حال با توجه به توضیح این متغیر در دستگاه نظری تیلی به تشریح منافع هریک از گروه های چالشگر می پردازیم.

1- تحلیل منافع انقلابیون بر اساس اظهارات و مطالبات آنان در انقلاب مشروطه
    آنچنان که در اولین مجموعه های تاریخی گرداوری شده از وقایع و حوادث آن دوره که توسط عاملین یا شاهدان انقلاب مشروطه برمی آید، خواسته های انقلابیون در مراحل مختلف نهضت انقلابی مشروطه به شرح زیر می باشد.
1-1- مطالبات و درخواست های متحصنین در عبدالعظیم
در پی واقعه ی چوب خوردن تجار به سبب گرانی قند از حاکم تهران در مورخ سه شنبه 14شوال 1323 هجری قمری، 20 آذر 1284شمسی، علما در پی دلجویی و تظلم خواهی در چهارشنبه 15 شوال یعنی فردای آن روز در مسجد جامع (شاه) جمع شدند(رضوانی، 1362: 97). تجمع علما در مسجد جامع و حوادثی که در حین سخنرانی سید جمال الدین واعظ اتفاق افتاد، نهایتا علمای تهران را به این تصمیم رساند که همگی به سمت عبدالعظیم حرکت نمایند.علما به اتفاق طلاب و مردم در روز پنجشنبه شانزدهم شوال (13 دسامبر 1905) همگی از شهر خارج شده و در عبدالعظیم به مدت یک ماه تمام بست نشستند(رضوانی، 1362: 101).
این واقعه که در تاریخ معاصر ایران به هجرت صغری معروف است ، به دنبال خود یک سری حوادث سرنوشت ساز داشت که موجودیت نظام سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی را تغییرات بنیادی داد.در هجرت صغری بود که متحصنین مطالبات و درخواست های خود را رسماٌ به گوش دولت و دربار رساندند. احمد کسروی مطالبات متحصنین را در هشت مورد اینگونه می گوید:
1-       نبودن عسگر گاریچی در راه قم
2-       بازگرداندن حاجی میرزا محمد رضا از رفسنجان به کرمان
3-       بازگرداندن تولیت مدرسه ی خان مروی به حاجی شیخ مرتضی
4-       بنیاد «عدالتخانه» در همه جای ایران
5-       روان گردانیدن قانون اسلام به همگی مردم کشور
6-       برداشتن مسیو نوز از سرگمرک و مالیه
7-       برداشتن علاء الدوله از حکمرانی تهران
8-       کم نکردن تومانی دهشاهی از مواجب و مستمری(کسروی،1349: 67).
یحیی دولت آبادی  در حیاتیحیی، علاوه بر این موارد سه در خواست دیگر را هم اضافه می کند.وی می گوید در صورت اولیه ی درخواست ها این موارد هم وجود داشته که وی آن ها را جرح و تعدیل نموده است:
1-       امنیت دادن به همراهان ایشان [علما]بعد از آمدن آن ها به شهر
2-       برداشتن قیمت تمبر دولتی از مستمریات روحانیون
3-       تجلیل نمودن از میرزا محمد رضا یکی از علمای کرمان که از طرف حکومت کرمان به او بی احترامی شده است (دولت آبادی، 1361: 22).
دولت آبادی می گوید، چون قرار بود صورت مطالبات را من به خدمت سفیر کبیر عثمانی عرضه دارم و با میانجی گری او مطالبات به محضر مظفرالدین شاه برسد و مطالبات اجرایی شود، از آنجایی که مطالبات بسیار بسیار ناچیز بوده و از «بی فکری و کوته نظری ایشان» ناشی می گشت و از سویی دیگر او می گوید: «چون درخواست ها شخصی بود  و من به سفیر کبیر گفته ام مطالب آقایان نوعی است و همه در راه اصلاح حال عامه و صلاح ملک و ملت است» (دولت آبادی،22:1361).
   دولت آبادی مدعی است که وی قبل از اینکه صورت درخواست را  به سفیر کبیر عثمانی ارائه کند، خواسته ی برداشتن قیمت تمبر دولتی از مستمریات روحانیون را از کاغذ حذف کرده و بنیادعدالتخانه را به جای آن اضافه نموده است. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ناظم الاسلام کرماتی و ملک زاده هر دو ادعای دولت آبادی مبتنی بر اینکه خواست عدالتخانهاز ابتکارات وی است را تاکید می کنند(ناظم،1346: 119-118 و ملک زاده،1362: 301-278). ژانت آفاری در این باره می گوید:«دولت آبادی از روابط خود با سفیر عثمانی استناد کرده و موضوع عدالتخانه را در درخواست ها مطرح می کند»، البته او معتقد است به غیر از دولت آبادی،ملک المتکلمین هم در تنظیم تقاضا نامه های انقلابیون در این مرحله نقش محوری ایفا نموده است( آفاری،1379: 79).
آنچه که از مرور خواسته های انقلابیون برمی آید، مهم ترین خواسته های آن ها در اولین دور مبارزاتیشان «1- عزل نوز از سمت هایش در گمرکات و مالیه. 2- عزل علاء الدوله حاکم تهران. 3-تاسیس عدالت خانه»(آفاری،1379: 79) بود؛ که در نهایت این کنش جمعی انقلابیون در20 دی  1284ش / 10 ژانویه 1906 م، با فرمان تاسیس عدالتخانه برای پیاده سازی قوانینشریعت و تامین امنیت رعایا صادر شده و ملت و علمای متحصن به عنوان رهبران این اقدام جمعی دو روز بعد از آن از بست خارج شدند(مارتین،1382: 70-69).
2-1- مطالبات و درخواست های متحصنین در سفارت انگلیس
آخرین اعتصاب ها در قم وهمزمان باآن، در باغ سفارت بریتانیا صورت گرفت(آفاری، 1379: 81). پس از صدور فرمان عدالت خانه، دولت که در راس آن شخص عین الدوله قرار داشت، با تمام قوا، سعی در مقابله با خواسته های متحصنین نمود.او با توسل به ابزارهای گوناگون سعی کرد تا در برابر انقلابیون ایستادگی نماید.البته این نکته را هم اضافه می نماییم که وی با بخشی از درخواست ها که عملاٌ چندان بر منافعش لطمه نمی زد و اقتدارش را خدشه دار نمی کرد، موافقت نمود.به عنوان مثالعلاءالدوله حاکم تهران را ازسمتش عزل نمود و نیرالدوله را که به مراتب ازعلاءالدوله مستبد تر بود، به فرمانداری تهران گمارد(ملک زاده،1363: 310).در نهایت، پس از از وقایع، اتفاقات و سرکوبگری های دولت در پی عملی نشدن خواسته های متحصنین در عبدالعظیم پس از گذشت هشت ماه، علما به قصد عزم به عتبات در قم؛ تجار، صاحبان اصناف و طلاب حوزه های علمیه، به سفارت انگلیس در باغ قلهک متحصن شدند(دولت آبادی،1361: 71-70).
آنچنان که در اسناد و کتاب های مختلف تاریخی نوشته شده است، از وقایع آن روزها اینگونه بر می آید که مطالبات متحصنین یک سیر تکاملی را طی کرده و نهایتاٌ تمامی خواسته ها حول محور یک خواستهآن هم، مجلس شورای ملی جمع می شود. «پس از صدور دست خط شاه مبنی بر تشکیل عدالت خانه عده ای از انقلابیون مرتبط با متحصنین و حاضر در شاه عبدالعظیم به بهبهانی و طباطبایی فشار آوردند که حال که شاه و دولت عقب نشینی کرده اند و درخواست عدالت خانه پذیرفته شده، زمان مناسبی است که عرصه را بر شاه تنگ کرده و از او بخواهیم به جای عدالت خانه نهادی به نام مجلس مبعوثان را اجازه فعالیت دهند» (بهبهانی،1387: 161).
کسروی می گوید: «روزهای نخست چون [متحصنین] از ترس جان به سفارت رفته بودند، و از آن سوی خود را ناتوان می دیدند و دلیری کمی داشتند،درخواست های خود را به میانجیگری مسترکرانت دف شارژدافر انگلیس،به دولت چنین باز نمودند:
1- معاودت علمای مهاجرین به تهران
2- اطمینان به اینکه احدی را به بهانه نخواهند گرفت  و شکنجه نخواهند داد
3-امنیت مملکت،چرا که امروز کسی دارای مال و جان خود نیست
4-افتتاح عدالت خانه که از طبقه ی علماء و تجار سایر اصناف برای رسیدگی در مرافعات شرکت داشته باشند
5-قاتل دو سید بزرگوار را قصاص نمایند» (کسروی، 1349:111-110).
آنچه از صورت درخواست ها بر می آیداین است که هنوز درخواست برپایی مجلسشورایملیدر میان مطالبات مطرح نشده است.مهدی ملک زاده در تاریخ انقلاب مشروطیت ایران می گوید: «کسروی در تاریخ مشروطیت می نویسد که پناهندگان در روزهای اول خواستار عدالت خانه و مراجعت مهاجرین به تهران بودند.ولی پس از آنکه جمعیت آن ها زیاد شد و قوت گرفتند تقاضای مشروطه کردند.این مطلب صحیح نیست و به طور تحقیق متحصنین از همان روز اول به قصد به دست آوردن مشروطیت به سفارت رفتند و اندیشه ای جز به دست آوردن مشروطیت و عزل عین الدوله و مراجعت مهاجرین نداشتند» (ملک زاده،1363: 374).
    برای نخستین بار در تحصن بزرگ سفارت در انگلستان بود که به جای عدالت خانه، مفهوم مشروطه بر سر زبان ها افتاد و کارکنان سفارت در طرح این مفهوم نقش داشتند( محمد علی سیاح، 1359: 590). نگارنده ی تاریخ بیداری ایرانیان هم در این مورد با کسروی، سیاح و کاتوزیان همراه است و برخلاف ملک زاده، خواست مشروطه شدن نظام و مطالبه ی مجلسشورایملی یا پارلمان را، معطوف به روزهای آخر و جزء آخرین مطالبات می داند و در بیان مطالبات در روزهای اول، ناظم الاسلام کرمانی سخنی از مشروطیت به عنوان خواست متحصنین نمی گوید(ناظم الاسلام، 1346: 293). هر چند که برخی از عالمان دینی در پی طرح این خواسته در فرصتی مناسب بودند(حسین زاده، 1386: 73).
بعد از طرح مطالبات توسط متحصنین، جوابی که عین الدوله و درباریان می دهند حاوی این منظور است که، «آقایان علما به اختیار خود عازم عتبات شده اند و مملکت در کمال امنیت است و دولت کسی را بدون تقصیر دستگیر نخواهد کرد و سال هاست عدلیه باز است و شعاع السلطنه ریاست عدلیه را دارد و به عرایض رسیدگی می نماید و همچنین کسی کشته نشده تا قاتل او قصاص گردد» (کاتوزیان، 1379: 110).«پاسخ عین الدوله مبین این واقعیت بود که او به هیچ روی قصد عقب نشینی ندارد و تا به آخر، حاضر به جدال و مقاومت در برابر مخالفین است» (زیبا کلام، 1377: 423).
بعد از رسیدن این خبر به سفارت، جنب و جوش خاصی در میان مردم ایجاد می گردد؛ کسروی معتقد است در این زمان « از یکسو زبان ها به خواستن مشروطه باز شده» و از سوی دیگر محمد علی میرزای ولیعهد، طی تلگرافی به پدرش و علمای تبریز، با ارسال تلگراف های متعدد از اقدامات و مطالبات انقلابیون حمایت نمودند. این حمایت ها به دلیری هر چه بیشتر متحصنین افزود و دولت که آن درخواست ها را نپذیرفته بود، این بار خود را در برابر درخواست های دیگری روبه رو دید» ( کسروی، 1349: 112).
محمد علی کاتوزیان از حاضرین در سفارت می گوید:«روسای متحصنین به علت عدم اطمینان به درباریان این مقطع درخواست پارلمان را به ضمانت چهار دولت (انگلیس، روسیه، آلمان و عثمانی) می خواستند» (کاتوزیان، 1379: 190). در این مقطع از تحصن در سفارت، مطالبات کمتر رنگ وبوی منافع شخصی دارد و موارد پنجگانه که از سوی مشروطه خواهان تنظیم و تقدیم شاه می گردد،حول مهم ترین و جدید ترین خواسته شان یعنی پارلمان خواهی، که بیشتر نمایان گر منافع جمعی است، می گردد.آخرین مطالبات آن ها به نقل از کسروی و ملک زاده به شرح زیر است: «1- بازگشت علما و مهاجرین به تهران 2- عزل شاهزاده عین الدوله از صدارت 3- افتتاح مجلس شورای ملی 4- قصاص قاتلین شهدای وطن5- تبعیدشدگان به تهران بازگردند»(ملک زاده،1363: 376 و کسروی، 1349: 113-112).
پس از رد و بدل شدن تقاضا نامه ها و صورت درخواست ها، در نهایت با مداخله ی محمدعلی میرزای ولیعهد،که وخامت اوضاع را دریافته بود، مظفرالدین شاه عین الدوله را عزل کرد و در 30 ژوئیه [7 مرداد] مشیرالدوله ی که لیبرال تر به نظر می آمد را به صدارت نشاند(آفاری، 1379: 85). مشروطه خواهان در حالی که یکی از مهم ترین درخواست هایشان توسط شاه به اجابت رسیده بود،در راستای اصلی ترین هدف خود یعنی  مجلس شورای ملی هر چه بیشتر پافشاری نمودند.آن چنان که کتاب های تاریخی مختلف اشاره می کنند، طی سه رفت و برگشت اعلام فرمان مشروطیت، سرانجام در 9 اوت 1906 [18 مرداد1285] بر سر تشکیل مجلس شورای ملی توافق شد ،اما تاریخ رسمی فرمان ملوکانه، 5 اوت [13 مرداد]،یعنی سالروز تولد شاه تعیین شد(آفاری، 1379: 86).
2- تحلیل منافع انقلابیون مبتنی بر موقعیت اجتماعی آنان در انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطه با ائتلاف چندگانه ی نیروهایی آغاز شد که اعضای رادیکال جمعیت های مخفی،اصلاح طلبان مذهبی و غیر مذهبی، علمای سنت گرا ،فراماسون ها، تاجران عمده وجزء، کسبه، محصلان و اصناف را در بر می گرفت(آفاری،1379: 42). از نظر ساختار اجتماعی حامیان انقلاب، تقریباٌ همه ی بازرگانان، دکان داران و صنعت کاران،بیشتر علما و جامعه ی مذهبی،کل تحصیل کردگان که بسیارشان تحصیلات دینی داشتند و بیشتر مردم عادی شهرنشین به شکل فعال و غیر فعال پشتیبان انقلاب بودند( کاتوزیان، 1380: 60).
دکتر ناصر تکمیل همایون، انقلاب مشروطیت را یک جنبش کاملاٌ شهری می داند و کوشندگان در این جنبش را شهرنشین ها به ویژه ساکنان شهرهای بزرگ و پایتخت می داند.او در یک تقسیم بندی عالمانه، گروه های مختلف مشارکت کننده دراین واقعه را در پنج دسته ی مجزا جای می دهد:
« 1- منورالفکران،با پیشینه ای در حدود پنجاه سال و دارای مشاغل دیوانی و فرهنگی.
 2-عالمان دینی با پیشینه ای بیش از هزارسال در دو بخش سنتی(گاه محافظه کارانه) و متجدد(گاه مشروطه خواه).
 3-تاجران و بازرگانان با پیشینه ای بیش از هزار سال (ریشه دار و قدیمی) و بخشی از سرمایه داران اقتصاد نوین نیمه صنعتی(بیش و کم در پیوند با کانون های اقتصادی برون مرزی) و اکثریت آنان متاثر و هماهنگ با نهاد و مذهب و عالمان دوگانه مذهبی( محافظه کار و اصلاح طلب).
4-اصناف و کسبه با پیشینه ای بسیار کهن ، زحمتکش و پر تلاش و به لحاظ اقتصادی در پیوند با تاجران و بازرگانان و به لحاظ عقیدتی مرتبط با نهاد مذهب.
 5-طلاب و محصلین با پیشینه ی فرهنگی قدیم وجدید.دسته ی اول (طلاب) بیشتر در پیوند با عالمان دینی (مجتهدان و مدرسان حوزه ها) و دسته ی دوم (محصلین) مرتبط با منور الفکران» (تکمیل همایون، 1383: 21).
 وی معتقد است، توده های ایلی و روستایی در جریان نهضت قرار نداشتند، اما ضد نهضت هم نبودند و بعضاٌ مشروطه خواهی را به نفع خود منطقه خود و منطقه و کشور می دانستند و به دلیل هماهنگی با دیانت به آن دلبستگی نشان می دادند(تکمیل همایون، 1383:21). اما آنچه از مطالعه ی تمامی اسناد و مدارک موجود بر می آید و اکثریت محققین متفق القول هستند، این است که در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان سه گروه عمده یروحانیت، تجار و روشنفکران به عنوان سه گروه اصلی تحت رهبری علما نقش شایانی در پیروزی جنبش ایفاء نمودند. هر یک از این گروه ها نقش تا حدودی متمایز از یکدیگر داشته و در پیروزی و اخذ فرمان مشروطیت سهم به سزایی دارا می باشند.پس از روشن شدن گروه های مختلف مبارز، سعی می کنیم تا منافع هر کدام از این گروه ها مخصوصاٌ سه گروه عمده ی نامبرده رااز مشارکت و قبول مشقت های فراوان را بررسی نمائیم.
1-2- منافع روشنفکران در انقلاب مشروطه
نخستین تکاپوهای روشنفکرانه در مفهوم جدید آن، در ایران عصر قاجاریه، از زمان سلطنت ناصرالدین شاه و در قالب افکار و تمایلات نوگرایانه و اصلاح طلبانه ی گروهی از نوگرایان و اصلاح طلبان حکومتی و غیرحکومتی چهره ی خود را نشان داد( آجدانی،1386: 139). درست در نخستین دهه های سده ی نوزدهم میلادی بود که در ذهن معدودی از افراد جامعه ی ایران، اندیشه ی ترقی، نوگرایی و اصلاحات شکل گرفت.این اندیشه ناشی از « سفرهای خارجی عده ای از دیپلمات ها ، تجار و مهاجرین ایرانی به برخی از کشورهای اروپایی و کشورهایی چون هند و عثمانی که تحت تاثیر تحولات فکری ،سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی غرب قرار داشتند»، قدم به قدم وارد ایران عصر قاجاری گشت(آجدانی، 1386: 11).
ماحصل ورود اندیشه ی روشنگری از غرب ظهور قشری در جامعه ی ایران بود که تا آن هنگام در جامعه حضور نداشتند.این گروه را روشنفکران نامیده اند.دو معیار عمده در شناسایی روشنفکری در تاریخ  ایران در اختیار داریم: «1- نقد وضعیت موجود. 2- نوآوری و اصلاح گری اجتماعی» (آزاد، 1380: 41-40). در کتاب های مختلف دربارهی جریان روشنفکری و روشنفکران ایرانی از ابتدای تاریخ معاصر ایران تا به حال محققین بسیاری قلم فرسایی نموده اند. در پژوهش حاضر هدف ما، معرفی تعاریف مختلف از این جریان و یا سنخ شناسی و تقسیم بندی روشنفکران ایرانی بر اساس ملاک های مختلف تقسیم بندینیست، بلکه تنها در پی پاسخگویی به این سوالات هستیم که روشنفکران ایرانی در جریان نهضت مشروطیت چه منافعی داشتند؟ آنان با چه انگیزه هایی در جنبش مشروطه مشارکت نمودند؟ البته قبل از پاسخ به سوال اصلی، یعنی تعیین منافع این گروه مقصود خود را از روشنفکر و روشنفکری بیان می داریم.
    اگربخواهیم تعریفی از روشنفکر، ارائه دهیم،« به دست دادن تعریفی از روشنفکر که بیشتر کسان از آن راضی و خشنود باشند وظیفه و کار بسیار دشواری است.» تازه «دشواری ها هنگامی دو چندان می شود که پژوهشگر بکوشد برای این قشر نامشخص در جهان به اصطلاح در حال توسعه تعریفی کارساز به دست دهد» (بروجردی، 1377: 40).
    چنان چه تعاریف مختلف از روشنفکر و جریان روشنفکری را به منظور ارائه ی تعریفی جامع و خوشایند از روشنفکر در یکدیگر ترکیب کنیم، روشنفکران کسانی هستند که: از چارچوب های سنتی جامعه ی خود در هر زمینه فراتر می روند، ارزش هایی جدیدی ایجاد می کنند و یا به ارزش های قدیمی موجود در جامعه ی خویش جامه ای نو می پوشانند؛ دستگاه های فکری جدیدی برای تبیین وجوه مختلف زندگیعرضه می کنند، آن ها با به کارگیری قدرت اندیشه ی انتقادی به حل مسائل و مشکلات عملی می پردازند و در نهایت هم با طرح پرسش هایی از چرایی و چگونگینظام سیاسی حاکم بر کشور آن رابه چالش می کشند.
تقی آزاد ارمکی با بهره گیری از مفهوم پارادایم، پنج دوره برای جریان های روشنفکری در ایران برشمرده و هر دوره را پارادایم نامیده است(هاشم زهی،1386: 62). وی روشنفکری و روشنفکران دوره ی مشروطه تا پهلوی دوم را که دوره ی مدنظر ما است را، پارادایم عقب ماندگی می نامد( آزاد، 1380: 23). آن چنان که در کتاب ها و مقالات مختلف بیان شده، نمایندگان اصلی جریان عرف گرای روشنفکری و روشنفکران عصر مشروطه با پنج شخصیت تاثیرگذار این دوره شناسایی می شوند و تفکرات روشنگری در ایران با نام این اشخاص پیوند می خورد.
این نمایندگان اولیه ی تفکر اصلاح طلبی عبارتند از: میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا یوسف خان مستشارالدوله، میرزا ملکم خان ناظمالدوله، میرزا عبدالرحیم طالباف تبریزی و میرزا آقاخان کرمانی.افکار و اندیشه های سیاسی و اجتماعی آنان در عصر قاجاریه، با طرح هر چه جدی تر و گسترده تر مفاهیمی چون اصالت تجربه، خردگرایی، فلسفه طبیعی، اصلاحات مذهبی، ملت و ناسیونالیزم، قانون، آزادی، برابری، دموکراسی، سکولاریزم، حکومت مشروطیت پارلمانی، جامعه ی مدنی و حقوق شهروندی،گفتمان نوگرایی و اصلاحات را وارد مرحله ی جدیدی در تاریخ و جامعهی ایران می کنند( آجدانی، 1386: 32 ).
محققین مختلف روشنفکران را بر اساس نوع نگرش ها، راهکارهای اصلاحی، مخالفت و موافقت با مذهب، مراودات با برخی کشورهای اروپای شرقی و غربی و غیره، در دسته هاو طیف های مختلف فکری گنجانده اند و شخصیت های مختلفی را با توجه به ملاک های تقسیم بندی مد نظرشان به عنوان روشنفکر ملقب نموده اند.البته ناگفته نماند جلال آل احمد مبتنی بر تعریف وملاک های تقسیم بندی اش  از روشنفکران، دو طبقه ی روحانیون و نظامی هارا هم جزء روشنفکران قرار می دهد( آل احمد، 1372: 278-275).
    در تحقیق حاضر از آن جهت که اربابان اندیشه ی روشنفکری در سال های منتهی به انقلاب مشروطه، پنج شخصیت نامبرده می باشند و خدمات فکری هر کدام از آن ها در بیداری اذهان ملت و گروه های انقلابی، بر هیچکس پوشیده نمی باشد، سعی خواهیم نمود از خلال بررسی تفکرات آن ها با توجه به خواسته های مختلف طرح شده از سوی مشروطه خواهان، منافع جریان روشنفکری را  از مشارکت در جنبش انقلابی 1285 تحلیلنماییم.
با تامل بر روی خواسته های متحصنین در عبدالعظیم در هجرت صغری و مطالبات بست نشینان در سفارت انگلیس در هجرت کبری،یگانه خواست و اساسی ترین مطالبه ی روشنفکران، مجلس شورای ملی یا مشروطه شدن نظام استبدادی قاجار بود. البته مطالباتی چون عزل علاءالدوله در عبدالعظیم و یا عزل عین الدوله، نه اینکه از درخواست های آن ها نباشد - چرا که برکناری آن دو شخصیت مخصوصاٌ عین الدوله صدراعظم هدف کوتاه مدتی بود که آنان را به هدف متعالی تر مد نظرشان یعنی مجلس شورای ملی هدایت می نمود - اما به هر حال اهمیت کمتری داشتند. حال سوال اساسی در این جا رخ می نماید که روشنفکران از مشروطه شدن نظام سلطنتی چه هدفی داشتند و یا چه نفعی می بردند؟

2-2- منافع تجار در انقلاب مشروطه
    عبدالله مستوفی در کتابش با عنوان شرح زندگانی من می نویسد: «یکی از روزها، آشپز یکی از قسمت ها [ سفارت ] نزد حاجی محمد تقی بنکدار که قسمت آشپزخانه در اداره ی او بود، آمد و گفت: حاجی آقا! هیزم ما تمام شده فرستاده ایم بیاورند، نیاورده اند. حاجی محمد تقی دسته ی اسکناسی از جیب در آورده نزد او انداخت و گفت: هیزم نداری؟ اسکناس بسوزان! » (مستوفی، 1371: 163).
    این جمله اگر بیانگر تمامی واقعیت نباشد، خالی از واقعیت هم نیست. حال سوال اساسی که پیش می آید این است که تجار در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان چه منافعی داشتند؟ برای پاسخ به این سوال ما باید در پی یافتن انگیزه های آنان از مشارکت در انقلاب داشتند، تحلیل خواسته های رسمی که انقلابیون در طول مبارزاتشان به دربار فرستاده و بیانگر منافع تجار از مشارکت در جنبش انقلابی بود، ارتباط تجار با دیگر گروه های مشارکت کننده و بسیاری موارد دیگر، که مستقیم یا غیر مستقیم تعیین کننده ی منافع این گروه است، بنشینیم.
    قبل از پاسخ به سوالات حاضر برای روشن شدن هر چه بیشتر بحث منافع تجار، فهم چهره ی عمومی اقتصاد ایران که تجارت مهم ترین بخش آن بود تا حدود زیادی راهگشای ما خواهد بود؛ چرا که با نگاهی اجمالی به شرایط اقتصادی آن دوره و درک زمینه های به وجود آورنده ی اعتراضات تجار، منافع آن ها بهتر خودشان را به ما نشان می دهند.
    مهم ترین مسائل تجارتی ایران پیش از مشروطه عبارتند از:
« 1- افزایش حجم مبادلات تجارت خارجی ایران به خصوص با کشورهای روسیه و انگلستان
  2- افزایش حجم تجارت خارجی ایران با روسیه در مقایسه با رقیب دیگرش انگلستان
3- افزایش واردات کالاهای خارجی و علاقه ی بخش هایی از مردم به مصرف این اجناس
4- کاهش ارزش پول ایران در برابر ارزهای خارجی
5- ناتوانی صنایع تولیدی ایران در مقایسه با صنایع مشابه خارجی»(ترابی فارسانی، 1384: 130).
    چنانچه به موارد مذکور، « ناامنی و عدم امنیت که از عوامل مهم عدم رشد تجارتی به حساب می آید؛ بی نظمی در امور گمرکی، عدم وجود تعرفه های مشخص و یکسان قانونی و در نهایت رشوه گیری، فساد مالی و مالیات های سنگین از سوی حکام را هم اضافه کنیم» ( ترابی فارسانی، 1384: 23)؛ می بینیم طبقه ی تجار از این وضعیت« ایران که از پیش در مناسبات جهانی درگیر شد و با حضور فزاینده ی دو امپراتوری قدرتمند روسیه و انگلستان، در شمال و جنوب، کما بیش به کشوری نیمه مستعمره تبدیل شده بود»، بیشترین تهدید را علیه منافعش حس می کرد (طباطبایی، 1386: 309).
    تجار ایرانی در مقابله با چنین شرایطی قبل از انقلاب مشروطیت راه حل های مختلفی را برای دفاع از منافع تحت خطرشان امتحان کردند. راه حل های موقتی، نظیر به تابعیت درآمدن کشورهای روسیه و انگلیس یا خریداری زمین های کشاورزی از سوی آنان که با گذشت زمان ناکافی از کار درآمد( شاکری، 1384: 144). خسرو شاکری دو جنبش را که زمینه ساز انقلاب مشروطیت بود که تجار با حمایت روحانیت، با توجه به وابستگی های روحانیت و تجار، برپا کردند، این گونه بیان می کند: « شورش بابیان در سال های 30-1227، که اساساً یک شورش تجار در لباس مذهب بود، نخستین نمود نارضایتی رو به رشد در کشور بود که با سرکوب خونین مواجه شد. اما به دنبال آن، شورش پیروزمندانه علیه واگذاری امتیاز انحصاری تجارت داخلی و خارجی تنباکوی تولید شده در ایران به یک شرکت انگلیسی بر پا شد»( شاکری، 1384: 145).
    از سوی دیگر علاوه بر اوضاع اقتصادی متزلزل و بی ثبات ایران که شرح آن رفت، تجار بزرگ به دلیل مسافرت های خارج از کشور، آشنایی با تمدن غرب، رشد علم و تکنولوژی، نزدیکی و مصاحبت با روشنفکران و آگاهان اجتماعی، به لزوم پیشرفت و ترقی کشور که هر چه بیشتر آن را منتفع می نمود پی بردند(رهبری، 1387: 58). برای نمونه می توان ملاقات های امین ضرب – مرد شماره ی یک اقتصاد و تجارت- با سید جمال الدین اسدآبادی را اشاره داشته باشیم(کدی، 1358: 24).
    تجار که در این مقطع از زمان بعد از مداخلاتش در جنبش ضد رژی (تنباکو)، از یک طبقه ی اقتصادی به یک طبقه ی سیاسی تبدیل شده بود، با آگاهی نسبت به منافع خویش در مقابل قدرت استبدادی قد علم کردند( رهبری، 1386: 89). آنان پس از درک اشتراکات صنفی و ملی خود، مبارزه ی جدیدی رادر مقابل سلطه ی استبداد و بی عدالتی داخلی و استیلای خارجی به کار گرفتند(احمدزاده، 1383: 93).
    با تامل بر روی خواسته های تقدیمی انقلابیون به مظفرالدین شاه در هجرت صغری، دو مطالبه ی طرح شده در میان دیگر خواسته ها از سوی متحصنین عبدالعظیم، مستقیماً تامین کننده ی منافع تجار می باشد: 1- عزل مسیو نوز بلژیکی. 2- برکناری علاء الدوله، حاکم تهران(کسروی،1349: 67).
    از بین دو مطالبه ی مذکور، علی رغم اهمیت اجرایی شدن خواسته ی دوم توسط دولت در نزد تجار، به سبب بی احترامی و رفتار مستبدانه ای که علاالدوله با آن ها داشته بود و آنها بسیار از وی بدین علت خشمگین بودند، خواسته ی اول به مراتب از مطالبه ی دوم مبتنی بر وضعیت اقتصادی که آنها داشتند، برایشان حیاتی تر بود. سوال اساسی این جا است که نوزبلژیکی چه خطری علیه منافع تجار داشت؟ برای پاسخ گویی به این سوال بهتر است ابتدا به این سوال پاسخ گوییم که اصلاً نوز بلژیکی از کی و به چه دلیلی وارد ایران شد؟
    مظفرالدین شاه برای ترمیم وضع ورشکسته ی مالی خزانه ی خود و برای تامین هزینه سفرهای تفریحی خود به فرنگستان در سال 1317 ه ق. 1899 از روسیه درخواست کمک مالی کرد و در ازای آن قرض گمرکات ایران به استثنای گمرک جنوب را که در منطقه ی نفوذ انگلستان بود به آن ها واگذار نمود.او سه نفر مستشار مالی بلژیکی را که سرکرده آنان مسیونوز بود و از سال 1315 ه ق/ 1897م برای اداره ی گمرک های مملکت و افزایش درآمد به کشور فراخوانده بود، اختیاردار امور مالی و گمرکی کشور کرد  و آنان را مستقیماً رو در روی تجار و بازاریان کشور قرار داد(تیموری، 1332: 390-371).
    بعد از اینکه نوز اختیاردار تمام و کمال امور گمرکی گردید، وی یکسری قواعد و مقررات جدید وضع نمود. ابتدا تجار شیراز در اعتراض بر علیه اقدامات وی عریضه ای در پنج ماده انتشار کردند. بنا بر نظر احمد اشرف تامل در این عریضه چند مطلب اساسی را روشن می کند: «یکم، اعتراض به تعرفه ی گمرکی جدید، یکی از نظر اینکه تجار داخلی امتیازی بر تجار خارجی ندارند، دیگر اینکه وضع عوارض سه درصد بر صادرات را از نظر سیاسیت های اقتصادی نادرست می دانند و نیز حق عبور کالا را ناحق دانسته و خدمات راهداری را با پرداخت حق گمرک از وظایف دولت می دانند. دوم، اعتراض به اینکه مسیو نوز را اختیاردار امور گمرکی قرار داده بوده اند و وی به عنوان رئیس کل گمرکات ممالک محروسه ای ایران به تجار تحکم و امر و نهی می نمایند. سوم، این که آشکارا به تحریک علما می پردازند و برای جلب حمایت آنان رسماً اعلام می کنند که علما متابعت و تمکین از خارجه را حرام می دانند و بدین ترتیب در ضمن تحریک علما به تهدید دولت نیز می پردازند و سرانجام نسبت به حیف ومیل درآمدهای دولتی از سوی عمال دیوانی اعتراض می کنند که از نوع متداول اعتراض مالیات دهندگان به حکومت در نظام سرمایه داری است» (اشرف، 1359: 115-114).
    آنان که تنظیمات جدید نوز را برنمی تابند مجلس مذاکره ای با نوز و در حضور سعدالدوله وزیر تجارت و عین الدوله صدراعظم، در تلاش برای تفهیم این مواد که او عوارض گمرکی زیادی از آنان می گیرد برقرار کردند. مسیو نوز در مقابل با جسارت آن ها را پدرسوختهها می خواند. بازرگانان که بسیار از این بی حرمتی آشفته و سرافکنده شده بودند در 19 صفر 1323 با حمایت مالی حاج علی شال فروش و محمد اسماعیل مغازه ای در زاویه ی حرم عبدالعظیم متحصن شدند(احمدزاده، 1383: 95-94). این واقعه که مقارن سفر سوم شاه به فرنگ بود با پا در میانی محمد علی میرزا ولیعهد، که آن روزها در تهران بود به پایان رسید و محمد علی میرزا با دادن قول مساعد آنان را از ادامه ی تحصن بازداشت(کسروی، 1349: 52).
    بعد از خروج از تحصن چند روزه، همان طور که گفته شد، آشفتگی و عدم امنیت اجتماعی موجب تهاجم به سرمایه و اموال تجار گشت. یکی از جانب فرادستان جامعه، یعنی حکام ایالات و وابستگان دربار و از سوی دیگر، فرودستان یا راهزنان و دزدان(ترابیفارسانی، 1384: 69). این عامل همراه با مجموعه علل و عوامل ذکر شده از طبقه ی تجار در واقع نیروی بالقوه ی اعتراضی ساخته بود. تجار به تعبیری کوهی از باروت بودند و هر اقدام بی تدبیری از سوی دولت نیز، جرقه ای برای روشن ساختن این کوه باروت بود.
    به معنای دیگر در پی فرصتی مغتنم بودند تا از نیروی بالقوه مبدل به نیرویی بالفعل شده و در مقابل دولت که منافع آنان را توسط عامل اجرائی اش، نوز، خدشه دار می نمود، ایستادگی کنند. از سویی دیگر دولت هم یعنی صدراعظم "عین الدوله" به دو دلیل، یکی انتقام جویی از تجار- چرا که وساطت او را برای خروج از تحصن نپذیرفته بودند- و دوم اینکه می خواست زهر چشمی از آنان و علما بگیرند تا دیگر سودای مقابله در سرشان نیفتد، علاءالدوله حاکم تهران را ترغیب نمود تا آن ها را گوش مالی مناسبی بدهد( دولت آبادی، 1361: 15-10 و کسروی، 1377: 58).
    برداشت بد محصول و افول ناگهانی تجارت در مناطق شمالی به دلیل شیوع وبا، جنگ روس و ژاپن و پس از آن انقلاب روسیه، به افزایش قیمت مواد غذایی در ایران منجر شد(آبراهامیان، 1377: 104-103). « در سه ماهه ی اول 1284/ 1905، قیمت قند و شکر 33 درصد و گندم 90 درصد در تهران، تبریز، رشت و مشهد بالا رفت»؛ دولت که می خواست گرانی اجناس را از سر خود باز کند در آذر ماه 1284 هفده تن از تجار را فرا خواند و چند تن از آن ها را به بهانه ی گرانفروشی فلک کرد(آبراهامیان، 1377: 105).
    این بی حرمتی علاءالدوله به تجار که به تعبیر اعظام قدسی که از شاهدان عینی آن دوران است، «مثل برق در سراسر بازار پیچید» ( اعظام قدسی، 1341: 100-99). مغازه ها و کارگاه ها بسته شد، جمعییت در مسجد بازار گرد آمدند و به پیشنهاد مرحوم طباطبایی در عبدالعظیم متحصن شدند. مخارج این تحصن که جمعیت آن را دو هزار نفر تخمین زده اند، تجار تأمین کردند و حاج حسن بنکدار و حاج محمد تقی بنکدار از سوی تجار بزرگ مسئول خرج بست نشینان بودند( احمدزاده، 1384: 95).
    چنانچه در پی بررسی منافع بازرگانان از عزل نوز که مهم ترین خواست تجار در عبدالعظیم بود باشیم، باید گفت آنان تحت قیومیت بودن و فرماندهی یک غیر ایرانی در راس گمرک را توهین به خود می دانستند و هر چند وی اصلاحاتی در وضع گمرکی کرد، اما از اینکه وی یک خارجی بود و بر راس گمرک قرار گرفته بود نوعی حقارت تلقی می کردند؛ آنان معتقد بودند نوزبلژیکی، جایگاهی را که باید در اختیار آن ها باشد را تصاحب نموده و این جایگاه حق آنان است، نه حق یک خارجی همراه با هیئت همراهانش (مروارید، 1377: 8).
    از سوی دیگر، ناخشنودی مهم تر آن ها از نوز، یکی تعرفه های وضع شده از سوی وی و بلژیکیان بود، که آن ها این امر را تأمین کننده ی منافع دولت های خارجی می دانستند و نه منافع بازرگانان داخلی؛ و از سویی دیگراین مسئله  که، آنان بین مسلمانان و مسیحیان تفاوت می گذاشتند و به مراتب به مسلمانان سخت گیری بیشتری می کردند(مروارید، 1377: 8).
    آدمیت با نگاهی خوشبینانه به اقدامات مستشاران بلژیکی در رأس گمرکات ایران در عصر قاجاری، می گوید: «اگر تشکیلات منظم بلژیکی نبود، دستگاه گمرک مبدل به تاراجگاه اجاره داران سابق گمرک می گردید» (آدمیت، 1355: 154). وی که اقدامات علیه برکناری نوز را یک «توطئهیسیاسی» قلمداد کرده و انگیزه تجار در این بلوا را «کرسیوزارت» می داند(آدمیت، 1355: 154).
    بعد از خروج متحصنین از عبدالعظیم، سومین دسته از اعتراضات تجار، در بست نشینی سفارت انگلیس که ابتدا بعد از عزیمت علما از تهران، از ترس جان و عدم امنیت اجتماعی توسط دولت شکل گرفت، خود را نشان داد. به گفته ی آبراهامیان، تجار که « در آغاز سده ی بیستم، به یک نیروی همبسته ی ملی تبدیل شد که برای نخستین بار از شخصیت و هویت سیاسی مشترک خودآگاهی داشت» (آبراهامیان، 1377: 76). خودآگاهی آن ها عملاً در خواسته های نهایی آن ها در روزهای آخر تحصن متجلی می شود. مطالبات آن ها برخلاف خواسته ی شخصی و نیمه شخصی آن ها در تحصن چند روزه در زاویه ی عبدالعظیم و هجرت صغری، در هجرت کبری بیشتر رنگ و بوی منافع جمعی و صنفی دارد که در این مورد بیانگر خودآگاهی سیاسی این طبقه است.
    با نگاهی به شرایط متحصنین و مطالبات آن ها در هجرت کبری می بینیم که سه ماده از مواد مطالبه های حاضرین در سفارت، ارتباط مستقیمی با تجارت دارد که نشان دهنده ی درک تجار به منافع طبقاتی شان می باشد(رهبری، 1386: 83). سه خواسته که مستقیماً تامین کننده ی منافع آن ها است عبارتند از:
« 1- امنیت و عفو عمومی کلیه ی پناهندگان به سفارت
   2- نیامدن عین الدوله به تهران
  3-گرفتن قبض ها و برات های دولتی از دارندگان و پرداخت پول آن ها به هر یک از طلبکاران» ( انصاری رنانی، 1380: 32).
    در مورد خواسته ی اول، «از آن جا که اکثر متحصنین تجار و اصناف و بازاری ها بودند این ماده نشان دهنده ی حمایت و پشتیبانی اعضاء خود که بیشتر از اصناف بودند و به سفارت انگلیس پناهنده شده بودند می باشد» ، خواسته ی دوم، «نشان دهنده ی قدرت تجار در مقابل دولت قاجاری و توانایی شان در عزل نخست وزیر می باشد؛ و درخواست سوم هم بیانگر گرفتن طلب ها و قرض هایی است که دولت از باز پس دادن آن سرباز می زد» (رهبری، 1386: 83).
    مهدی ملک زاده خواسته ی مجلسشورایملی یا پارلمان خواهی را هم از مطالبات تجار، بازرگان و اصناف می داند. او می گوید حاجی معین التجار از بازرگانان معروف بوشهر در دوره ی تحصن در سفارت انگلیس از بازرگانی بود که به همراه سایر تجار بزرگ همچون محمد حسین امین الضرب نزد عین الدوله رفته بودند و با شجاعت زیاد خواسته ی متحصنان را بیان کرد و گفت: «من از این جماعت نیستم و حرف را پوست کنده می زنم. این جماعت که خدمت شما هستند، جسم شان خدمت شما و روحشان پیش متحصنین است و با آنان هم فکر و هم عقیده هستند، مجلس می خواهند. آن ها مجلس مبعوثان می خواهند. از همان مجلس که در تمام دنیا هست» (ملک زاده، 1363: 376).
    حال سوال اساسی این جا است که مشروطه شدن یا به تعبیری دیگر قانونی شدن نظام سلطنتی چه منافعی را برای تجار، بازرگانان و اصناف همراه خود دارد؟ احمد اشرف در این مورد معتقد است، سلطه ی حکومت خودکامه و دستگاه حاکمه ی فاسد، سبب اعمال فشارهای گوناگونی بر اموال و حقوق تجارتی آنان می گردید که نمونه هایی از این فشارها از این قرار بودند: «یکم مصادره ی اموال تجار بزرگ ... دوم، مصادره ی بخش قابل ملاحظه ای از اموال درگذشتگان از سوی شاه، برخی از حکام و در مواردی از سوی برخی از روحانیون ... سوم، خوداری حکام و عمال بلند پایه ی دیوانی از پرداخت قرضه هایی که از تجار دریافت می کردند ... چهارم، خوداری از پرداخت بهای کالاهایی که از تجار خریداری می کردند ... پنجم، غارت کاروان ها و بازارها که از سوی شاهزادگان و قشون دولتی بود ... ششم، اخاذی از تجار به عناوین و بهانه های گوناگون مانند پیشکش و تعارف و تامین مخارج قشون ... هفتم، اعمال فشار بر تجار و بازاریان در برابر زورگیری های حکومت.» وی هر کدام از موارد فوق را که از موانع داخلی رشد سرمایه داری می داند همراه با مثال هایی شرح می دهد(اشرف، 1359؛ 40-39).
    آن چنان که مشخص است تجار در عصر مشروطه بسیار از نظام خودکامه متضرر می گردیدند. لذا از دید آنان، پیوند با روشنفکری به عنوان تنها راه حلی که می توانست در مقابل موارد ذکر شده ایستادگی کند و از منافع آن ها در مقابل آسیب های حکومت استبدادی دفاع کند مجلس شورای ملی است. تجار و اصناف هم مثل روشنفکران در فضای یک حکومت مشروطه که ملجأ و مأوایی برای بردن اعتراضاتشان در مقابل تعدی گری های حکومت استبدادی محسوب می شود بسیار منتفع می گردند.
    البته نباید فراموش کرد که همراهی تجار با روشنفکران در آزادی خواهی و عدالت طلبی واجد یک معنی نبود. «در حقیقت تجار وقتی از آزادی، عدالت و قانون و امثال آن صحبت می کردند منظورشان همان آزادی در امور تجاری، برابر شدن با اشراف در رعایت نظم و ترتیب در مالیاتی که باید بپردازند و مانند این ها بود» (مومنی، 1357: 59). آن چه مشخص است این است که تجار در ساخت تجاری و سپهر اقتصادی در پی آزادی، قانون، عدالت و امثال آن ها هستند و استبداد ستیزی و استعمار ستیزی آن ها تنها اقداماتی است که منافع اقتصادی و تجاریشان در گرو آن بوده است.
3-2- منافع روحانیت در انقلاب مشروطه
    سومین گروه مشارکت کننده در انقلاب مشروطه روحانیت بودند. این گروه که در انقلاب مشروطه توسط علما، بیشتر نقش رهبری را عهده دار بودند، در این خیزش مردمی نقش به سزایی در بسیج کردن توده ها ایفا نمودند. آن چنان که ایوانف می نویسد: «در رأس این تظاهرات، روحانیون قرار داشتند ... روحانیون طراز اول تهران در رأس پنج هزار نفر پیشه وران، تجار، طلاب مدارس دینی و ملاها» قرار داشتند( ایوانف، 1357: 37). حال سوال اساسی این جا است که روحانیت که به تعبیر احمد قاسمی «یکی از دو مراکز قدرت اجتماعی در دوران قاجار» بود  وعملاً روبه روی قدرت سیاسی حکومت قرار می گرفت( قاسمی، بی تا: 25)؛ انگیزه ی اصلی اش در این مبارزه و اقدام جمعی علیه دولت در انقلاب مشروطه چه بوده است؟ و نهایتاً اینکه مجموعه منافعی که این قشر از این مبارزات می برد چه بوده است؟
    در عصر قاجار روابط ساختار قدرت در ایران به دو حوزه ی سیاسی و اجتماعی تقسیم می شد که دربار در رأس هرم قدرت سیاسی و روحانیون در رأس حوزه ی اجتماعی قرار داشتند(حبیبی خوزانی، 1387: 88). تمایز میان قدرت سیاسی و اجتماعی و احترام متقابل و عدم دخالت طرفین در حوزه قدرت یکدیگر عملاً تا پیش از انقلاب مشروطیت از سوی دربار و روحانیون انجام می شد(حبیبی خوزانی، 1387: 88).
    اگرچه حوادثی همچون جنبش تنباکو، روابط فی ما بین و تمایز در قدرت سیاسی و اجتماعی را با خدشه هایی قطعی رو به رو ساخت؛ اما تا قبل از جنبش مشروطیت در ایران با وجود افزایش قدرت و نفوذ روحانیون در ساختار سنتی و مذهبی جامعه ی ایران، شاهد هیچ گونه مقاومت و مخالفت اساسی آن ها در دفاع از حقوق ملت در برابر سیاست های ظالمانه و مستبدان پادشاهان قجری نیستیم(حبیبی خوزانی، 1387: 89).
    روحانیت در این دوره به طور کلی به دو دسته تقسیم می شدند. یک دسته از روحانیون که در اقلیت بودند، از نفوذ در دربار و ثروت و املاک برخوردار بودند و به قول طالبوف ملاکند، محتکرند، آشوب را دوست دارند و صدای نعلین را می پرستیدند. دسته ی دیگر روحانیونی هستند که اکثریت را تشکیل می دادند. پیوندهای محکمی با توده ی مردم داشتند. اینان غالباً از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبودند و بیشتر اهل ورع و پرهیزکاری، و به همین خاطر دارای نفوذ معنوی خوبی در بین آحاد ملت بودند( گودرزی، 1383: 76- 75).
    حال سوالی که این جا قبل از تشخیص منافع روحانیت در مشارکت مطرح می شود این است که روحانیت به چه علت و عواملی رو به روی حکومت قرار گرفت و یا به تعبیری صف آرایی قدرت اجتماعی (روحانیت) در برابر قدرت سیاسی (حکومت) معلول چه علت هایی بوده است؟ علل و زمینه های نارضایتی روحانیون از سلاطین قاجار که نهایتاً منجر به مشارکت فعال و نقش رهبری آن ها در جنبش های اعتراضی گردید را در موارد ذیل می توان خلاصه نمود:
1-    جایگاه مذهبی حکومت قاجارها: اصولاً قاجارها بر خلاف اسلاف صفوی خود دارای خاستگاه و مشروعیت مذهبی نبودند. گرچه شاهان ولیه قاجار به ویژه فتحعلی شاه برای جلب اعتماد و حمایت علما و روحانیون به تلاش دست زدند و در این مورد با توفیق قابل ملاحظه ای نیز مواجه شدند(موسوی، 1386: 95).
2-    اصلاحات از سوی برخی از کارگزاران حکومتی: یک سری از اصلاحات که درصدد جایگزین کردن ترتیبات جدید عرفی به جای ترتیبات سنتی شرعی بود، با مقاومت شدید علمای مذهبی مواجه شد(لمبتون، 1357: 377-370).
3-       نفوذ و تسلط روزافزون قدرت های خارجی بر حیات های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران.
    روحانیت از یک طرف نفوذ و تسلط بیگانگان بر ایران را به معنای تفوق کفار بر سر سرنوشت مسلمانان تلقی می کردند و از سویی دیگراستیلای بیگانگان منافع تجار را تهدید می نمود و روحانیت به علت ارتباط تنگاتنگ با این طبقه، حمایت خود را از آن ها دریغ نمی کردند(کدی، 1369: 67 و آبراهامیان، 1377: 31). حال با توجه روشن شدن علل و عوامل نارضایتی و ناخشنودی ساختاری روحانیت به عنوان نمایندگان ملت در برابر ساختار حکمرانی قاجار برای فهم بهتر منافع باید انگیزه های روحانیت در مشروطه را بررسی نمود.
    انگیزه علما از مشارکت در جنبش را از تلگراف مراجع سه گانه مشروطه خواه نجف که رسماً اعلام می کنند، می توان فهمید. آنان در تلگراف، مقصد خود را این گونه بیان می دارند:ما جز « حفظ بیضه ی اسلام و استقلال مملکت و بقای سلطنت شیعه و رفع ظلم و ترفیه حال عباد غرضی نداریم» (مومنی، 1372: 254)؛ اما باقر مومنی در کتاب دینودولت در این مورد این گونه می نویسد: «این ها [ روحانیت شیعه ] در آغاز به دو دلیل وارد جنبش شدند: یکی بلند پروازی هایشان برای گسترش بیشتر قدرت روحانیت در برابر حکومت بود و دیگری فشار مردم و بازاریان؛ که به علت وابستگی با روحانیت آن را برای پیشبرد هدف های خویش به میدان می کشاندند» (مومنی، 1372: 187).
    برخی از محققین و تاریخ نگاران ذیل برشمردن علل و عوامل مختلفی که شکل دهنده ی انگیزه های مختلف علما و روحانیت در مبارزات آن ها بود، خصومت ها و غرض ورزی های شخصی را هم به عنوان یکی از انگیزه های اصلی محرک آن ها در شروع و حمایت از مشروطه نام می برند. ملک زاده، ناظم الاسلام و کسروی نمونه هایی از حوادث را ذکر می کنند که عین الدوله، خواسته های مرحوم بهبهانی را رد می کرد و به نحوی بهبهانی تحقیر نمود. اینان برخوردهای میان عین الدوله و بهبهانی را که نهایتاً به نوعی کوتاه کردن دست روحانیت در امور اجتماعی از سوی عین الدوله می دانند را به وجود آورنده ی یک سری کینه توزی های شخصی از طرف سید عبدالله می دانند که در عوض مرحوم بهبهانی هم با شروع و حمایت از مشروطه نوعی انتقام جویی کرد.
    ناظم الاسلام کرمانی می گوید وقتی پسر آقا سید عبدالله از عتبات مراجعت کرد سید عبدالله فرستاد نزد عین الدوله که کالسکه ی خود را برای استقبال بفرستید. عین الدوله جواب داد که «آن که کالسکه برای آقازاده می فرستاد و پول به شما می داد، امین السلطان بود و رفت به فرنگ» (ناظم الاسلام کرمانی، 1346: 256). نمونه ی دیگری را کسروی نقل می کند که باعث ایجاد کدورت و کینه ورزی بهبهانی نسبت به عین الدوله گردید. وی می گوید، در پی زد و خورد طلاب مدرسه ی محمدیه و مدرسه ی صدر، عین الدوله 14 تن از طلاب را گرفت، آن ها را در گاری نشاند، همگی را از خیابان های تهران گذرانده و بعد از تنبیه مفصل همگی شان را به اردبیل تبعید کرد. بهبهانی وقتی این خبر را شنید در مقام شفاعت برآمد و به عین الدوله پیام فرستاد که آن ها را از قید تبعید رها گرداند. عین الدوله در پاسخ گفت:« من آنان را به پاس دلخواه آقا نگرفتم که او سپاس مند باشد و چون خواست، آزادشان گردانم» ( کسروی، 1349: 35 و ناظم الاسلام کرمانی، 1346: 167-165 و صفایی، 1344: 120-119 و ملک زاده، 1363: 221-220).
   ظاهراً بهبهانی از این لحظه مصمم شد تا به مخالفت با این رئیس الوزرای متکبر و مستبد بپردازد چه تا قبل از این هیچ اقدامی له یا علیه او انجام نداده بود و یکی دوبار بی اعتنایی های او را ندیده گرفت و توجهی نکرده بود(بهبهانی، 1387: 115). از طرفی دیگر آن چنان که ناظم الاسلام و ملک زاده می نویسند، بعد از روی کار آمدن عین الدوله، بهبهانی به سبب طرفداری از صدراعظم پیشین نه تنها مورد عنایت نبود بلکه عین الدوله همیشه در پی فرصتی بود تا او را تحقیر و خفیف کند. بدین منظور دعاوی حقوقی دولت را عین الدوله برای شیخ فضل الله نوری می فرستاد و شیخ فضل الله در نزد عین الدوله از اعتبار بیشتر برخوردار بود و بهبهانی را در امور شرعی و عرفی سهیم نمی کرد(بهبهانی، 1386: 111- 109 و صفایی، 1346: 176- 174). لذا اینان از ذکر این موارد قصد دارند تا اقدامات علما را تنها ماحصل غرض ورزی های شخصی، قدرت طلبی و نفع پرستی های صرف جلوه دهند.
    ناظم الاسلام با نگاهی ضد و نقیض و بدبینانه به اقدامات شیخ فضل الله می نگرد. حضور و مشارکت او در هجرت کبری تنها به این دلیل که از دیگر علما تهران عقب نیفتد و اعتبار و حیثیت خود را نزد توده ی مردم از دست ندهد، می داند. وی در تایید نفع پرستی شخصی او می گوید: «در این مقام که می بیند آقا سید عبدالله و آقا میرزا سید محمد جلو افتادند، از غصه و اندوه نزدیک است تمام شود» (ناظم الاسلام، 1346: 325). اسماعیل رائین هم در نفع طلبی و اینکه اقدامات بهبهانی صرفاً بر مبنای اهداف کاملاً شخصی بود، می گوید: «این سید جلیل القدر و هوشیار و زرنگ که دست تقدیر او را به ورطه ی نیک نامی و نیک بختی انداخت در آغاز کار در بند آزادی نبود، او می خواست زمام حکومت شرعی پایتخت را بلامنازع در دست بگیرد و حریف زورمند خود مرحوم شیخ فضل الله نوری را که در نردبان علم بر پلکان آخر جای داشت و با عین الدوله صدراعظم یار غار شده بود از میدان بیرون کند و اگر این منظور او حاصل می شد، چه بسا که او را در صف آزادی طلبان نمی دیدیم» ( رائین، 1344: 72).
    کسروی، ناظم الاسلام و ملک زاده همگی متفق القول، قائله ی عمارت بانک یا مدرسه چال و فروش آن با مجوز شیخ فضل الله نوری را سندی برای منفعت طلبی وی نقل می کنند(ناظم الاسلام، 1346: 88-84 و کسروی، 1349: 58-54 و ملک زاده، 1363: 224-223). در مقابل موسی نجفی و موسی فقیه حقانی با قاطعیت ادعا می کنند «برخی جریانات انحرافی در تاریخ نگاری مشروطیت از این واقعه که ابعاد آن هنوز به درستی روشن نشده است برای لطمه زدن به شخصیت مرحوم آیت الله حاج شیخ فضل الله نوری استفاده کردند که بر اساس اسناد متقن تاریخی ادعای افرادی نظیر ناظم الاسلام کرمانی و احمد کسروی در این زمینه کذب محض می باشد» (نجفی و حقانی، 1381: 244).
    البته هر یک از ادعاهای فوق خالی از واقعیت نیست، اما بیانگر بخشی از واقعیت می باشد؛ چرا که وقتی سید عبدالله بهبهانی دست یاری به سمت دیگر علمای تهران دراز می کند و همراهی خود را مشروط می دارد وی می گوید: «اگر بهبهانی از منافع شخصی و نظریات خصوصی صرف نظر کند و هدف خود را اصلاح امور عامه قرار بدهد من با دل و جان دست یگانگی به طرف او دراز خواهم کرد و با او متفق خواهم شد» (ملک زاده، 1363: 252 و ناظم الاسلام، 1346: 32 و کسروی، 1349: 49). تأمل در این شرط طباطبایی در همکاری و همراهی با بهبهانی بیانگر این مورد است که اغراض شخصی هم تا حدی انگیزه مخالفت و مشروطه خواهی وی بوده است که طباطبایی همکاریش را با وی مشروط می کند.
    مجموعه مطالباتی که در آن زمان به صورت رسمی و غیر رسمی  از سوی انقلابیون در هجرت صغری و کبری مطرح می گردد و بیانگر مقاصد و منافع روحانیت می باشد به شرح زیر بوده است. با مروری بر روی خواسته های متحصنین در عبدالعظیم که کنشگران حاضر در آنجا بیشتر طلاب مدارس دینی بودند تا دیگر اقشار مردم، مطالبات تامین کننده اهداف روحانیت عبارتند از:
«1- نبودن عسگر گاریچی در راه قم
2- بازگرداندن حاجی میرزا محمدرضا از رفسنجان به کرمان
3- بازگرداندن تولیت مدرسه ی خان مروی به حاج شیخ مرتضی
4- بنیاد عدالت خانه در همه جای ایران
5- روان گردانیدن قانون اسلام به همگی مردم کشور» (کسروی، 1349: 67).
    آنچه مشخص است خواسته های مذکور از هشت خواسته ای که متحصنین مطرح نمودند مستقیماً تامین کننده مقاصد روحانیت است. احمد کسروی در ارتباط با خواسته ی اول می گوید «این مرد [عسگر گاریچی] درشکه و گاری رانی راه قم را از دولت امتیاز گرفته، و با رهگذران بدرفتاری بسیار می کرد، و این بود که همیشه علمای قم و طلبه های آن جا، از این ناله و گلایه می داشتند و به علمای تهران دادخواهی می نمودند.دو سید چون می خواستند دلجویی از علما و طلبه های قم نمایند این را یکی از درخواست های خود گرفتند» (کسروی، 1349: 67).
    درمورد خواسته ی دوم، یعنی بازگردانیدن حاجی محمدرضا از رفسنجان به کرمان، کسروی و ناظم الاسلام شرح کاملی از اتفاقاتی ذیل عنوان «واقعه ی کرمان در سال 1323» (ناظم الاسلام، 1346: 68)؛ کسروی با عنوان «آشوب کرمان» (کسروی، 1349: 52) می گویند که ما از پرداختن به شرح حادثه صرف نظر می کنیم. در آن حادثه عده ای کشته شدند و ظفر السلطنه، حاکم شهر، ابتدا مجتهد شهر یعنی حاجی محمدرضا را همراه با چند تن دیگر فلک کرد و به رفسنجان تبعید نمود(بهشتی سرشت، 1380: 122).
   این واقعه که بسیار برای روحانیت گران افتاده بود، توسط علمای تهران همچون بهبهانی، طباطبایی و صدرالعلما سازنده ی عنوان منبری با نام واقعه ی کرمان گردید و آقایان جدا جدا هر کدام بر منبر رفته شرحی از ظلم دیوانیان را عموماً و از عین الدوله خصوصاً بیان فرمودند که صدای گریه و ندبه مستمعین بلند شد(ناظم الاسلام، 1346: 84). علما در تحصن عبدالعظیم به مناسبت دلجویی از حاجی محمدرضا و همچنین مقابله با توهینی که به هم نوع آن ها شده است، این خواسته را از دولت داشتند تا با خروج حاجی محمدرضا از تبعید دوباره قدرت روحانیت را که تا حدی خدشه دار شده احیا کنند.
   سومین خواسته ی بست نشینان در عبدالعظیم، بازگردانیدن تولیت مدرسه ی خان مروی به حاجی شیخ مرتضی بود. فردای بعد از چوب خوردن تجار قند، بازرگانان و تجار همراه با اصناف علما را به مسجد کشیدند و همگی آن ها به غیر از شیخ فضل الله در مسجد شاه حاضر شدند. حاجی میرزا ابوالقاسم امام جمعه در میان سخنرانی سید جمال الدین واعظ بلوایی بر پا نمود و مجلس را بهم ریخت که نهایتاً فردای پس از واقعه ی مسجد شاه تحصن در عبدالعظیم رقم خورد(کسروی، 1349: 64-60).
   پس از رفتن علما به عبدالعظیم، عین الدوله این خوش خدمتی روحانیون طرفدار خود را بی پاداش نگذاشت. مدرسه ی خازن الملک و مدرسه ی خان مروی، که تولیت آن ها با حاجی شیخ مرتضی بود، خازن الملک را به ملا محمد آملی و مدرسه ی خان مروی را به میرزا قاسم امام جمعه واگذار نمود. همچنین ابن بابویه که تولیتش با صدرالعلما بود را هم به امام جمعه واگذار نمود(کسروی، 1349: 64 و ناظم الاسلام کرمانی، 1346: 105 و ملک زاده، 1363: 310).
    آن چنان که ناظم الاسلام، کسروی و ملک زاده نقل می کنند این خوش خدمتی امام جمعه سبب شد که عین الدوله، موقرالسلطنه را مجبوربه طلاق کرد و پس از چندی آن خانم به عقد امام جمعه درآمد(ملک زاده، 1363: 270 و کسروی، 1349: 65 و ناظم الاسلامکرمانی، 1346: 105). حاجی شیخ مرتضی آشتیانی هم در تحصن همراه با دو سید در عبدالعظیم حضور داشتند. دو سید به پاس همراهی که او داشته و مهم تر اینکه در مقابل فرامین صادر شده از عین الدوله مخالفت کنند این مطالبه را داشتند. این خواسته هم در راستای تامین منافع قدرت، اعتبار و شآنیت روحانیت در برابر دولت بود.
   چهارمین خواسته متحصنین که تامین کننده منافع روحانیت بود عدالت خانه یا به وجود آمدن دستگاه قضایی در برابر ظلم و جور بود. درباره ی این مطالبه که آیا واقعاً خواسته ی روحانیت بود یا نه، مورخین و محققین بسیاری قلم فرسایی نموده اند. در ظاهر این خواسته یعنی تاسیس عدالت خانه در تضاد با منافع دستگاه روحانیت می باشد. این تضاد را هم مظفرالدین شاه اشاره می کند. پس از گذشت هشت ماه از صدور فرمان شاه برای ایجاد عدالت خانه در کشور، به اجرا در نیامدن این فرمان توسط عین الدوله دوباره ی مردم در مسجد جامع گرد هم می آیند و سید علی آقای یزدی نزد شاه می رود تا اجرایی شدن عدالت خانه را از وی بخواهد. شاه در پاسخ می گوید: «جمع شدند که ما عدالت خانه می خواهیم. شما می دانید که آقا سید عبدالله و حاج شیخ فضل الله طالب عدالت خانه نمی باشند. عدالت خانه مضر به حال این ها می باشد. بر فرض، امروز عدالت خانه در مملکت منعقد شود، اول صدای همین اشخاص بلند خواهد شد که ما عدالت نمی خواهیم» (ناظم الاسلام کرمانی، 1346: 257).
    مرحوم طباطبایی هم مضار عدالت خانه را برای روحانیت می داند و با توجه به متضاد بودنش با منافع روحانیت باز هم طالب آن است. او در ملاقاتش با عین الدوله می گوید: «تاسیس عدالت خانه دکان ما علما را می بندد و به ضرر ما تمام می شود» (ملک زاده، 1363: 320). به بیانی دیگر به نقل از کسروی، در این ملاقات طباطبایی به عین الدوله می گوید: «این عدالت خانه که می خواهیم نخست زیانش به خود ما است، چه مردم آسوده باشند و ستم نبینند و دیگر از ما بی نیاز گردند و درهای خانه ی ما بسته شود. ولی چون عمر من و تو گذشته کاری کنید که نام نیکی از شما در جهان بماند، و در تاریخ بنویسند بنیادگزار مجلس و عدالت خانه عین الدوله بوده، و از تو این یادگار در ایران بماند» (کسروی، 1349: 76).
    بنا به ادعای یحیی دولت آبادی، در متن اولیه ی درخواست های علما و مهاجرین اشاره به تقاضای عدالت خانه نشده بوده و او قبل از آنکه متن مزبور را به شمس الدین بیگ - سفیر عثمانی- برای ارایه به مظفرالدین شاه تسلیم کند آن را اضافه کرد. ناظم الاسلام کرمانی هم ادعای دولت آبادی را تایید می کند اما این نکته را هم می افزاید که علما قصد گنجاندن درخواست عدالت خانه را در متن درخواست های خود داشتند اما دچار فراموشی شدند. اما با توجه به این واقعیت که علما بارها نیت و هدفشان در جهت تاسیس عدالت خانه اظهار کرده بودند می توان با حامد الگار همراه بود که چنین نسیانی بعید به نظر می رسد (آجدانی، 1383: 71).
    آن چه مشخص است که درخواست عدالت خانه اولاً به رؤیت علما رسیده و امضا شده بود. ثانیاً، معنی و محتوای عدالت خانه کاملاً روشن و مبرهن بوده است و برخلاف گفته ی بعضی از محققین معاصر که هدف از تأسیس عدالت خانه را مبهم و نامعلوم جلوه داده اند این طور نبوده است(بهشتی سرشت، 1380: 139). به هر حال روحانیت چه بر اثر فشار مردم و یا روشنفکران و چه بر اثر«دلایل ایدئولوژیکی و انگیزه های مادی»، از ظلم و دستگاه استبدادی نظام قاجار، بنا بر وظیفه ی حمایت از مردم مسلمان خسته بودند و خواهان برابری شاه و گدا بودند. آن ها هم مثل دیگر اقشار مشارکت کننده در انقلاب از نعمت عدالت خانه به شکل اسلامی ذی نفع بودند و برپایی نهاد عدالت خانه را از اهم وظایف خود می دانستند(جان فوران،1377: 277).
    مطالبه ی دیگری که تامین کننده ی هدف مستقیم روحانیت است «روان گردانیدن قانون اسلام به همگی مردم کشور است»(کسروی، 1349: 67). اما سه خواسته ی دیگر که از سوی علما نگاشته شد یعنی عزل مسیو نوز، عزل علاء الدوله و کم نکردن تومانی ده شاهی از مواجب و مستمری، ارتباط مستقیمی با مقاصد و منافع روحانیت نداشت، بلکه به طور غیرمستقیم در راستای منافع آن ها قرار داشت.
    عزل نوز بلژیکی گر چه به سبب آن بی حرمتی که در مجلس بالماسکه به لباس روحانیت نموده بود و با حضورش با لباس روحانیت در بالماسکه، نزد دستگاه روحانیت گران افتاده بود، دست به دست شدن عکس او در این مجلس توسط بهبهانی غوغایی بر پا کرد و دستاویز مناسبی برای اعتراض به وجود آورد. اما برکناری نوز از گمرکات بیشتر تأمین کننده ی منافع تجار بود. به تعبیر حائری علما و بازرگانان، برای سالیان متمادی به طور دو جانبه از یکدیگر بهره می بردند. علما به بازرگانان نیازمند بودند زیرا از آنان خمس و سهم امام دریافت می کردند. از سوی دیگر بازرگانان متکی به علما بودند زیرا علما بانفوذ ترین پشتیبانان آنان در برابر دولت به شمار می رفتند(حائری، 1364: 130 و مروارید، 1377: 8).
    لذا روحانیت هم به هواداری از بازرگانان و تجار این خواسته را در لیست مقاصد خود گنجاندند تا رابطه متقابلشان با تجار حفظ گردد. البته این نکته هم فراموش نشود که آن ها با توجه به تعالیم اسلامی ـ شیعی خود نفوذ و استیلای غیر مسلمان را بر مسلمانان را برنمی تابیدند و در راستای حمایت از مردم مسلمان عزل نوز بلژیکی را خواستار بودند.
    درمورد خواسته ی عزل علاء الدوله حاکم تهران هم همین طور. آن ها از طرفی به حمایت از بازرگانان و از طرفی دیگر در مقابله با عین الدوله خواستار عزل فرماندارش بودند تا از این طریق هر چه بیشتر قدرت، زورگویی و استبداد او و نظام حاکم را تخفیف دهند.
    در نهایت این خواسته ها از طرف شاه با پاسخ مثبت رو به رو شد. او دستور داد «مقاصد آقایان را اجرا دارید و آن ها را تا فردا بیاورید به شهر، والّا من خودم می روم و آن ها را می آورم ...» (کسروی، 1349: 69). در پی این فرمان، علما و دیگر مهاجران در 22 دی 1284 به تهران بازگشتند و به انتظار وعده ها نشستند. چند ماه گذشت و نه تنها از برآورده کردن خواسته خبری نشد بلکه رهبران نهضت و توده مردم هم با شدت هر چه بیشتر سرکوب گشتند. روشنفکران در روزنامه ها یا شب نامه ها و از زبان مردم هر چه بیشتر به علما فشار آوردند که چرا پیگیر مقاصدی که وعده داده شده نمی باشند؟ علمای تهران هم مخصوصاً بهبهانی و طباطبایی به شکل های مختلف (نامه یا منبر) پیگیر خواسته ها شدند.
    پیگیری مطالبات وعده داده شده از سوی علما و مردم، کار را به دولت هر چه بیشتر تنگ تر نمود، تا جایی که علما در گردهمایی مسجد جامع که به خون خواهی طلبه ای به نام سید عبدالحمید شکل گرفته بود در پیامی به دولت گفتند: یا عدالت خانه را بر پا کنید، یا ما رو بکشید و به دیگران کاری نداشته باشید، و یا به ما راه دهید از شهر بیرون ریم. دولت پیشنهاد سوم را پذیرفت و علما که در رأس آنان آقایان بهبهانی، طباطبایی و نوری قرار داشتند در 24 تیر ماه 1285 راهی قم شد که این حرکت در تاریخ معاصر ایران به هجرت کبری معروف است. بعد از خالی شدن شهر از علما، تجار از ترس جان یا برای پیشبرد مقاصد، تحت فرمان علما یا به خواست تجار به سفارت انگلستان در باغ قلهک متحصن شدند(تقوی، 1384: 57 ).
    آن چنان که پیش از این نقل شد در صورت اولیه درخواست ها تنها مطالبات در راستای حفظ جان و مال و داشتن امنیت است. ناظم الاسلام درباره ی روز نخست تحصن می نویسد: اجزای انجمن مخفی تازه پیدا شدند و یکدیگر را ملاقات کردند و لیکن احدی جرئت نمی کند جز معاودت آقایان دیگر عنوانی نماید. حتی فیلسوف بهبهانی در یک چادر عنوان کرد ما باید قانونی از شاه مطالبه کنیم. فوراً دورش را گرفتند و خواستند او را اخراج نمایند(ناظم الاسلام، 1346: 272). مدیر حلاج هم می نویسد: «در بین گروه اجتماع کنندگان ظاهراً حرف و مطلبی غیر از تقاضای امنیت و اجرای احکام شرع و عدالت و اصلاح دربار ذکر نبود» (مدیر حلاج، 1312: 29).
     چنان چه در تمامی آثار مربوط به مشروطیت و نهضت بیداری ایرانیان با هر نوع نگاه و خط مشی فکری نوشته شده بنگریم، مؤیّد این نکته است که از زمان شروع نهضت انقلابی، - که اگر همراه با کسروی پیمان دو سید را به عنوان شروع حرکت بپذیریم - تا بست نشینی در سفارت انگلستان یعنی حدود 8 ماه، مهم ترین مطالبات مردم همان هایی بود که ذکرش رفت، اما در کمتر از یک ماه بست نشینی در سفارت، خواسته های بست نشینان آشکارا دگرگون می شود(تقوی، 1384: 65).
    در این مرحله از مبارزات است که لفظ مشروطیت و مجلس شورای ملی به طور رسمی وارد مطالبات می شود. هاشم محیط مافی در این مورد می نویسد: بعد از اینکه مشیرالدوله با تجار وارد سفارت می شود، رؤسای متحصنین از وی فقط مجلس عدالت خانه طلب می کنند. او هم می گوید مطالبات خود را بنویسید تا نزد شاه ببرم. بعد از مشاوره، عریضه ای تنظیم می کنند و نزد سفیر می برند. سفیر هم بعد از رویت می گوید این کلمه ای که نوشته اید مفهوم قانون ندارد. حالا که این همه زحمت به خود داده اید و سعی در راه آزادی و عدالت گستری می کنید چیزی را بخواهید و بر رویش پافشاری کنید که هیچ قوه نتواند آن را از شما سلب کند. آن لفظ کنستیتوسیون است، یعنی حکومت مشروطه. عدالت خانه را هر وقت شاه میلش بکشد می تواند بر هم زند، ولی وقتی مجلش به شما داد، دیگر اختیار از او سلب می شود و ملت دارای حکومت می گردد. ملت متوجه اصل موضوع شده و عریضه ی خود را آن گونه که سفیر برای آن ها توضیح داده بود نوشتند(محیط مافی، 1363: 100-99).
    درباره ی چگونگی القای مشروطیت به بست نشینان و مجموعه وقایع و فعالیت های انجام گرفته در سفارت، سخن بسیار است که در تحقیق حاضر، خواهان اثبات این موضوع نیستیم. تنها ذکر این نکته، ضروری به نظر میرسد که زمانی که مطالبه ی مجلس شورای ملی طرح شد تمامی مطالبات در سایه ی آن رنگ باختند و بست نشینان همگی تنها یک صدا این مورد را از شاه می خواستند و مطالبه ای همچون برکناری عین الدوله از صدارت هم در راستای رسیدن به این مقصود بود. آنچه مشخص است به دلایل مختلفی هم چون عدم حضور مستقیم علما و روحانیت در تهران و رهبری نهضت در این مقطع توسط روشنفکری و غیره، مطالبه ای طرح گردید که نه تنها در راستای منافع و اهداف روحانیت نبود، بلکه این مطالبه ی جدید نفوذ و قدرت روحانیت را در اداره ی امور کوتاه می نمود. این نکته حائز اهمیت است که علما در قم با فرمان دوم شاه که تشکیل مجلس شورایاسلامی را در تاریخ 16 جمادی الثانی 1324 صادر کرد و توسط آقا میرزا سید محمد صادق طباطبایی در روز چهارشنبه 17 جمادی الثانی 1324 به صورت تلگراف به قم مخابره شد، موافقت نمودند و از تحصن خارج شدند(ناظم الاسلام، 1346: 321-320).
    تجار و اصناف همراه با روشنفکران با این فرمان موافقت ننمودند و خواستار مجلس شورای ملی شدند. شاه هم که مستاصل شده بود دوباره طی فرمان سومی در روز 18 جمادی الثانی 1324 در حالی که علما در راه قم به تهران بودند، فرمان تشکیل مجلسشورایملی را صادر کرد. روحانیت بعد از این که به تهران رسیده و از جریان مطلع می شوند دیگر کار از کار گذشته است و به خاطر این که شاه فرمان لغو مجلس را ندهد با درخوا ست مجلس شورای ملی با این نوع ادبیات، همراهی می نمایند. البته مدتی از این همراهی ظاهری نگذشت که نهایتاً این تضاد خود را در مجلس اول و به وجود آمدن دعاوی مشروطه، مشروعه خودش را نشان داد.
نتیجه گیری
مبتنی بر غالب تحلیل های موجود از انقلاب مشروطه، این چالشگران انقلابی مشروطه خواه بودند که آگاهانه آن را رقم زدند. چالشگران مشروطه خواه بودند که در اعتراض به وضع پيش آمده، مطالبات جديد انقلاب را طرح کردند. همان ها بودند که با توجه به شرايط اجتماعي پيش آمده، دست به جمع آوري و سازماندهي منابع زده و توانستند به بسيج انقلابي دست بزنند.
روشنفکران، بازاريان و روحانيت مهم‌ترين چالشگران انقلابي بودند که هر کدام سهمي در پيروزي انقلاب داشتند. روشنفکران در انقلاب مشروطه، در مقايسه با ديگر چالشگران مانند روحانيون و بازاريان، از نفوذ کمتری در میان توده ها برخوردار بودند. آن ها به دلیل فقدان تجربه ي مبارزه سياسي تاريخي مستقل و همچنين به دليل نوپا بودن و تازه شکل يافتن قشری، از موقعيت اجتماعي شاياني براي اقدام سياسي برخوردار نبودند اما بر هیچکس پوشیده نیست که نقش موتور متحرکه ی انقلاب را داشتند؛ زیرا با تزریق دیدگاه هایشان در رهبری انقلاب، مسیر انقلاب را به سوی مفاهیمی چون آزادی، استقلال، عدالت و غیره با در نظر گرفتن خیر عمومی رهسپار کردند.
 حضور فعال جريان اکثريت روحانيت مخالف در راس نهضت انقلابي مشروطه، سازنده‌ي ضلع دوم چالشگران مشروطه خواه بود. در انقلاب مشروطه، شبکه ي روحانيت، با توجه به همبستگي و پيوند‌هاي دروني که ميان خودشان و ديگر طبقات و شئون اجتماعي داشتند،‌ جرياني کارآمد به حساب می آمدند که به سهولت توانستند فرايند بسيج گري و کنش جمعي انقلابي را رهبري نمايند.
روحانيت با توجه به داشتن پيوند‌هاي تاريخي و دروني اش با توده‌هاي مردم ايران، در جنبش ها يي همچون نهضت تنباکو، به مانند يک حزب و تشکيلات مدرن سياسي عمل کرده و کارکرد‌هاي خويش را در عرصه‌ي بسيج سياسي در مقاطع مختلف تاريخ کشور، به ويژه در جريان مبارزات مشروطه با توانايي بسيج چند هزار نفري نشان دادند. تاريخ انقلاب مشروطه بيانگر آن است که نقش مذکور از عهده‌ي هيچ حزب سياسي مدرن متاثر از ايدئولوژي‌هاي غربي که کم و بيش در اين دو انقلاب حضور داشت بر نمي‌آمد. اين مورد نشان دهنده‌ي قدرتمند بودن نهاد روحانيت در جامعه‌ي ايران است.
 بازار که متشکل از گروه تجار، بازرگانان، پيشه وران و اصناف می باشد، در انقلاب مشروطه به عنوان مهم‌ترين تامين کننده‌ي منابع مالي براي چالشگران مطرح بوده است. پيوند نزديک بين آن‌ها و روحانيت، ائتلاف انقلابي بين گروه‌هاي انقلابي را عليه دشمن مشترک، يعني حکومت تسهيل نمود. نکته‌اي که در مورد بازاريان به عنوان يکي از گروه‌هاي انقلابي حائز اهميت می باشد آن است که نقطه‌ي شروع مبارزات يا علت نزديک پيدايش نارضايتي‌هاي مردمي که موجب بسيج انقلابي شد، از سختگيري‌هايي که رژيم عليه بازاريان شروع نموده بود آغاز گشت. در انقلاب مشروطه بازاريان که توان مقابله با سخت گيري‌هاي رژيم عليه خويش را نداشتند و از اين فشارها از حيث اقتصادي و اجتماعي سخت متضرر و مورد هجوم بودند، تظلم خواهي خود را به طرف خانه‌ي علماء و شبکه‌ي روحانيت بردند و آن‌ها هم به علت پيوندهايي که با بازاريان داشتند در دفاع از آن‌ها به مقابله با حکومت برخواستند.
مبتني بر نظريه بسيج منابع تيلي، منافع گروه‌هاي انقلابي از طريق خواسته‌ها يا مطالباتشان که در قالب کنش‌هاي جمعي مطرح می شود استخراج مي گردد. با نگاهي به خواسته‌هاي انقلابيون در انقلاب مشروطه تا حد زيادي به اين نتيجه قطعي مي‌توان رسيد که منافع  انقلابي دو گروه روحانیت و بازاریان در انقلاب مشروطه بسيار شخصي، گروهي و يا صنفي است و این تنها روشنفکران هستند که با طرح بر پایی مجلس شورای ملی مصلحت عمومی طلب می کنند.
بازایان و روحانیت اگر چه دغدغه منافع تحت مخاطره خود را داشتند اما رسيدن به منافع خود را در براندازي و سرنگوني رژيم نمي‌ديدند و آن‌ها صرفاً در پي محدود نمودن قدرت حاکميت در راستای منافع صنفی خویش بودند. مشروطه خواهان به دنبال پايه گذاري مجلس عدالتخانه و در بمرحله بعد مجلس نمايندگان ملت در قالب همان رژيم قبلي بودند، و با طرح اين مطالبات عمدتا غيرِ شخصي که منافع عموم ملت را هم در بر داشت، به دنبال تعويض منابع مشروعيت قدرت در درون همان نظام موجود بودند و به هيچ روي قصد براندازي رژيم قاجاري را نداشتند. بنابر اين در جريان انقلاب مشروطه، درخواست مجلس شوراي ملي پس از طرح از سوی روشنفکران، مطالبه‌ي تمامي گروه‌هاي انقلابي شد و همه‌ي گروه‌هاي انقلابي براي اجراء نمودن اين خواسته، تمامي منابع خود را بسيج نمودند. با اینحال قابل تاکید است گروه‌هاي انقلابي در کنار اين مطالبه‌ي عمومي، تا آخرين لحظه‌هاي مبارزات انقلابيشان، مطالبات شخصي خودشان  را نیز که بيانگر منافع شخصيشان بود دنبال مي‌نمودند.
منابع
1.    آبراهامیان، یرواند. ( 1377 ). ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه ی احمد گل محمد، محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی. تهران : نشر نی.
2.       آجدانی، لطف الله. ( 1386 ). روشنفکران ایران در عصر مشروطیت، تهران : اختران.
3.       آجدانی، لطف الله. ( 1383 ). علما و انقلاب مشروطیت ایران، تهران : اختران.
4.       آفاری، ژانت. ( 1379 ). انقلاب مشروطه ایران ( 1911-1906 ). ترجمه رضا رضایی. تهران : نشر بیستون.
5.       آدمیت، فریدون. ( 1355 ). ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران : پیام؛ روشنگران.
6.    آزاد ارمکی، تقی. ( 1380 ). مدرنیته ایرانی؛ روشنفکران و پارادایم عقب ماندگی در ایران، تهران : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
7.       آل احمد، جلال. ( 1372 ). در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران : انتشارات فردوس.
8.       بروجردی، مهرزاد. ( 1377 ). روشنفکران ایرانی و غرب، تهران : نشر پژوهش فرزان روز.
9.    احمدزاده، میرحواس. ( 1383 ). بازرگانان و مشروطیت ایران تا صدور فرمان عدل مظفری در « مشروطه خواهی ایرانیان »، تهران : مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
10.   اشرف، احمد. ( 1359 ). موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران : دوره ی قاجاریه، تهران : انتشارات زمینه.
11.   اعظام قدسی، حسن. ( 1341 ). خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صد ساله، بی جا : بی نا.
12.   انصاری رنانی، قاسم و کرمانی، قنبر علی. ( 1380 ). تجارت در دوره ی قاجاریه، تهران : انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
13.   ایوانف، الکسوویچ. (1357 ). انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه آذر تبریزی. تهران : انتشارات شاهرضا.
14.   بهبهانی، شهریار. ( 1387 ). زندگی سیاسی و اجتماعی سید عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطیت، تهران : نشر امید فردا.
15.  بهشتی سرشت، محسن. ( 1380 ). نقش علما در سیاست از مشروطه تا انقراض قاجار، تهران : انتشارات پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
16.   تقوی، مصطفی. ( 1384 ). فراز و فرود مشروطه، تهران : موسسه ی تاریخ معاصر ایران.
17.   ترابی فارسانی، سهیلا. ( 1384 ). تجار، مشروطیت و دولت مدرن، تهران : نشر تاریخ ایران.
18.  تکمیل همایون، ناصر. ( 1383 ). از جنبش عدالت خواهی تا مشروطیت در «مشروطه خواهی ایرانیان »، تهران : انتشارات مرکز بازشناسی اسلام و ایران ( باز ) جلد اول.
19.   تیموری، ابراهیم. ( 1332 ). عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران : انتشارات اقبال.
20.   حائری، عبدالهادی. ( 1364 ). تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران : امیرکبیر.
21.   حبیبی خوزانی، محمد. ( 1387 ). گفتمان مشروطه اسلامی : بررسی زمینه های پیدایش
22.   و شکل گیری گفتمان مشروطه اسلامی در عصر مشروطیت ایران، تهران : گام نو.
23.   حسینی زاد، محمد علی. ( 1386 ). اسلام سیاسی در ایران، قم : انتشارات دانشگاه مفید.
24.   دولت آبادی، یحیی. ( 1361 ). حیات یحیی، تهران : فردوسی.
25.   رائین، اسماعیل. ( 1345 ). انجمن های سری در انقلاب مشروطیت ایران، تهران : انتشارات زوار.
26.   رضوانی، محمد اسماعیل. (1362).انقلاب مشروطيت ايران. تهران : انتشارات علمي و فرهنگي.
27.   رهبری، هادی. ( 1387 ). تجار و دولت در عصر قاجار( از همزیستی تا رویارویی )، تهران : کویر.
28.  زیبا کلام، صادق. (1377 ). سنت و مدرنیته ( ریشه یابی علل ناکامی اصلاحات و نوسازی سیاسی در ایران عصر قاجار )، تهران : انتشارات روزنه.
29.  سیاح، محمد علی بن محمد رضا. ( 1346 ). خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، گردآورنده: حمید سیاح، مصحح: سیف الله گلکار. تهران : ابن سینا.
30.  شاکری، خسرو. ( 1384 ). پیشینه های اقتصادی – اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی در آن عهد، تهران : اختران.
31.   گودرزی، غلامرضا. ( 1386 ). تجدد ناتمام روشنفکران ایران، تهران : اختران.
32.  صفایی، ابراهیم. ( 1346-1344 ). رهبران مشروطه: مشتمل بر 24 بیوگرافی و شرح جالب و شگفت انگیز کلیه حوادث و وقایع نهضت مشروطه ایران، تهران : جاویدان علمی.
33.   طباطبایی، سید جواد. ( 1386 ). تاملی درباره ی ایران؛ نظریه ی حکومت قانون، تبریز : انتشارات ستوده.
34.  فوران، جان. ( 1377 ). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب، ترجمه ی احمد تدین. تهران : موسسه خدمات فرهنگی رسا.
35.  کاتوزیان، محمد علی همایون. ( 1379 ). اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله ی پهلوی، ترجمه ی محمد رضا نفیسی و کامبیزعزیزی. تهران : نشر مرکز.
36.  کدی، نیکی . آر. ( 1376 ). انقلاب ایران در چشم اندازی تطبیقی: بررسی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، در « درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی ». به کوشش عبدالوهاب فراتی. قم : معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی.
37.   کرمانی، ناظم الاسلام. ( 1346 ). تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی. تهران : بنیاد فرهنگ ایران.
38.   کسروی، احمد. ( 1349 ). تاریخ مشروطه ایران، تهران : امیرکبیر.
39.   لمبتون، آ. ک. س. ( 1375 ). ایران عصر قاجار، ترجمه ی سیمین فصیحی. مشهد : جاودان فرد.
40.   مارتین، ونسا. ( 1382 ). « حوادث و رخداد ها » در مجموعه مقالات ایرانیکا، تالیف گروه نویسندگان. ترجمه پیمان متین. تهران : امیرکبیر.
41.   محیط مافی، هاشم. ( 1363 ). مقدمات مشروطیت، به کوشش جواد تفرشی و جواد جان فدا. تهران : انتشارات علمی.
42.   مستوفی، عبدالله. ( 1371 ). شرح زندگانی من، تهران : انتشارات زوار.
43.   مروارید، یونس. ( 1377 ). از مشروطه تا جمهوری. نگاهی به ادوار مجالس قانون گذاری در دوران مشروطیت، تهران : نشر اوحدی.
44.   مدیر حلاج. ( 1312 ). تاریخ نهضت ایران، به کوشش علی اکبر تسلیمی. تهران : بی نا.
45.   ملک زاده، مهدی. ( 1363 ). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران : علمی.
46.   مومنی، باقر. ( 1352 ). ایران در آستانه ی انقلاب مشروطیت، تهران: صدای معاصر.
47.   موسوی، محمد. ( 1386 ). دین و دولت در ایران معاصر، قزوین : حدیث امروز.
48.  نجفی، موسی و فقیه حقانی، موسی. ( 1381 ). تاریخ تحولات سیاسی ایران: بررسی مولفه های دین، حاکمیت، مدنیت و تکوین دولت – ملت در گستره ی هویت ملی ایران، تهران : موسسه معاطلات تاریخ معاصر ایران.
49.  هاشم زهی، نوروز. ( 1386 ). شرایط اجتماعی و پارادایم های روشنفکری در آستانه ی دو انقلاب ایران : انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، تهران : چاپ و نشر عروج.



هیچ نظری موجود نیست: