۱۳۹۱ فروردین ۱, سه‌شنبه

جنبش جنگل و بازشناسی جبهه بندی های اجتماعی- سیاسی در نسبت جریان ملی- مذهبی

مقاله زیر در شماره 71 دوماهنامه چشم انداز ایران منتشر شده است
نگارنده: عباس نعیـمی

چکیده
طولانی ترین جنبش تاریخ معاصر ایران که هفت سال به طول انجامید با حضور مداوم جریان سیاسی ملی- مذهبی در آن قابل شناسایی است. هدف این نوشتار بازشناسی جبهه بندیهای اجتماعی-سیاسی نسبت به جریان نامبرده است تا بر روشن شدن هرچه بهتر ماهیت جریان ملی- مذهبی جنبش که «جنگلی» خوانده می شد، یاری رساند. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه گروههایی در زمره دوستان و چه طیفهایی در جبهه دشمنان جنگلیها قرار می گیرند. در این راستا ابتدا به بررسی حامیان مردمی جریان ملی- مذهبی ذیل دو شاخصه خاستگاه طبقاتی و منطقه نفوذ جغرافیایی پرداخته خواهد شد. سپس به تفکیک و تمیز موافقان و مخالفان داخلی و نیز موافقان و مخالفان بین المللی اقدام می گردد. روش پژوهش تحلیل اسنادی و روش گرداوری داده ها کتابخانه ای است.
واژگان کلیدی
جنبش جنگل، جریان ملی- مذهبی، حمایت مردمی، موافقان و مخالفان

مقاله زیر در شماره 71 دوماهنامه چشم انداز ایران منتشر شده است
نگارنده: عباس نعیـمی

چکیده
طولانی ترین جنبش تاریخ معاصر ایران که هفت سال به طول انجامید با حضور مداوم جریان سیاسی ملی- مذهبی در آن قابل شناسایی است. هدف این نوشتار بازشناسی جبهه بندیهای اجتماعی-سیاسی نسبت به جریان نامبرده است تا بر روشن شدن هرچه بهتر ماهیت جریان ملی- مذهبی جنبش که «جنگلی» خوانده می شد، یاری رساند. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه گروههایی در زمره دوستان و چه طیفهایی در جبهه دشمنان جنگلیها قرار می گیرند. در این راستا ابتدا به بررسی حامیان مردمی جریان ملی- مذهبی ذیل دو شاخصه خاستگاه طبقاتی و منطقه نفوذ جغرافیایی پرداخته خواهد شد. سپس به تفکیک و تمیز موافقان و مخالفان داخلی و نیز موافقان و مخالفان بین المللی اقدام می گردد. روش پژوهش تحلیل اسنادی و روش گرداوری داده ها کتابخانه ای است.
واژگان کلیدی
جنبش جنگل، جریان ملی- مذهبی، حمایت مردمی، موافقان و مخالفان

مقدمه
جنبش جنگل در راستای دفاع از آرمانهای مشروطیت تاسیس گردید و در ستیز با دخالت همه جانبه بیگانگان در امور کشور که با تهاجم نظامی هم همراه گشته بود، اعلام موجودیت نمود. پرچمدار آغازین جنگل که ساختار دهنده اهداف و مواضع آن نیز بود با مشخصه های «ناسیونالیسم مذهب باور» قابل شناسایی است که با چهره هایی همچون میرزا کوچک جنگلی و دکتر ابراهیم حشمت الاطباء شناخته می گردد. بر اساس آن مشخصه های ایدئولوژیک، جریان مذکور در این متن، جریان ملی- مذهبی جنبش جنگل نامیده شده است. مبارزه با استبداد و بی عدالتی از دیگر اهداف هویت بخش ملی- مذهبی های جنگل در کنار استقلال خواهیشان به شمار می رفت که ذیل مولفه استعمار تشدید و فهم می گردید. آنچه که می توان به عنوان سوالی مهم در درک بهتر  جریان مذکور طرح نمود ماهیت موافقان و نیز مخالفان آن است. در واقع برای به دست دادن تصویری دقیقتر از جریان موسس جنبش یعنی جریان ملی- مذهبی، که در کنار دو جریان راست سازشکار و چپ طی جنبش جنگل حضور و فعالیت داشتند (نعیمی، 1389: 4) می توان از جبهه بندی های دیگر نیروها یاری گرفت. بر این اساس با هدف بررسی این نکته مستندات را واکاوی می نماییم. برای آنکه پاسخ جامع تری به پرسش پژوهش داده باشیم، الزاما در کنار شرح و اکتشاف مواضع نیروهای داخلی و بین المللی حاضر در عرصه آن روز ایران، به کندوکاو در برخورد توده های مردم و میزان و کیفیت حمایتشان از جریان ملی- مذهبی نیز میپردازیم. به بیان دیگر بررسی جبهه بندی موافق و مخالف درباره جریان نامبرده در دو سطح غیر تشکیلاتی و تشکیلاتی قابل ارزیابی است که نوع اول دلالت بر توده های مردم دارد و نوع دوم در بر گیرنده فعالان و گروههای سیاسی سازمان یافته، دولتهای متغیر تهران و سیاستگذاری کشورهای دیگر می باشد.
الف. جبهه بندی موافق جریان ملی- مذهبی در سطح غیر متشکل و توده ای
1. خاستگاه طبقاتی
به طور کلی سه هدف در ایدئولوژی آغازین جنگل آشکار است که ذیل مؤلفه های استعمار ستیزی، عدالت خواهی و استبداد ستیزی بیان می شود (فخرایی، 1357: 51). در نگاه نخست با دقت در این اهداف می توان مفروض دانست که چه قشرها و طبقاتی با توجه به فضای آن روز ایران جذب جنبش می شده اند. عنصر استعمار در مرجعیت و در سطحی مستقل تر نسبت به دو عنصر بی عدالتی و استبداد قرار دارد. به بیان بهتر گروههای زخمی از بی عدالتی در طبقات فقیر و مادون متوسط و در واقع در قشر زارع گرد آمده بودند و زخم دیده های استبداد علاوه بر طیف نامبرده در طبقه متوسط و قشر خرده مالک و تاجر نیز یافت می شدند. لذا می توان دریافت پایگاه طبقاتی حامیان جنبش در طبقات متوسط و بخصوص مادون متوسط شاخص می شدند و با لحاظ کردن بافت کشاورزی گیلان در قشر زارع و دهقان و روستایی هویت می یافتند. البته همانطور که اشاره شد جنبش جنگل از میوه های درخت مشروطیت بود و در نتیجه برخی آزادیخواهان طبقه متوسط نیز به آن پیوستند که در ادامه بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.
در مرحله آغازین جنگل که ضرورت جمع آوری اعانه و تهیه سلاح مشهود بود مردم به کمک جنگلیها می شتافتند چنانکه جنگلیها شبها بر اثر اطلاعات حاصله از بیراهه به خانه اشخاصی که تفنگ داشته ورود کرده و آنها را بیدار و پس از اطمینان به اینکه هیچ گونه تعرضی نه به مال نه به شخص آنها خواهند نمود اسلحه را گرفته و میرفتند. در این مسیر توسط مردم بود که اطلاعات مذکور به دست می آمد. از طرفی هم از کسانیکه صاحب بضاعت مالی بودند مبلغ قلیلی تقاضا می کردند که آن افراد با کمال میل مبلغ درخواست شده را می پرداختند. این حرکات موجد گسترش اخبار جنگل بین مردم گشت بطوریکه مردم خوشوقت بودند که چنین اتفاقی پیش آمده است. هر کسی که اندک احساسات داشت سعی می کرد به طور مخفی با آنها رابطه پیدا کرده و در کارهای آنان شرکت نماید (گیلک، 1371: 20ـ19). شاکری هم در «میلاد زخم» تأیید می کند که محبوبیت روز افزون جنگلیها به آنان در فراهم آوردن مواد غذایی، سرپناه و مهمات کمک کرد.
همچنین روایت شده که جنگلیها سلاح خود را از طریق حمله های چریکی به نیروی اشغالگر روس در گیلان و توسط زنی به نام بلور خانم همسر شجاع و زیبای یکی از مردان با نفوذ منطقه منجیل، حسن خان شانی، به دست می آوردند. این زن جنگجویان خود را در کمین گذاری علیه انگلیسیان و مصادره سلاح هایشان رهبری می کرد و سپس آنها را به کوچک خان می داد (شاکری، 1386: 85). از جمله رازهای موفقیت عده اندک جنگل در مقابل سپاهیان مقابل، داشتن شبکه ای اطلاعاتی از مردم بود که خبرها را به سرعت به ایشان انتقال می داد. در واقع اطلاعات به موقعی که توسط دهقانان روستاها و مردم شهر به آنها می رسید توانایی اعمال تاکتیک های پیروزی ساز را برایشان فراهم می کرد. به عنوان نمونه در مأموریت کلنل استولبرگ سوئدی رئیس نظمیه آن روز رشت، وی چند نفر زارع را برای تفتیش اطراف، جهت تعیین قوای جنگل اجیر می کند. زارعین با آنکه می دانستند جنگلیها در همان حدود هستند مع الوصف دو سه ساعت معطل شده و عمداً سراپای خود را به گل آلوده، مراجعت و اظهار می دارند همه جا را گردش کرده و اثری نیافته اند. دیدن هیکل غرق در گل و لجن زارعین مأموران را از گردش در جنگل منصرف می کند (گیلک، 1371: 21).
شکست سپاه روس از جنگل بر محبوبیت آنها نزد مردم افزود. به گونه ای که از هر طرف پیام تبریک می رسید و نام جنگل با احترام یاد می شد جالب آنکه اثر این پیروزی حتی در روابط مالک و زارع نیز رخنه کرده بود و مالک دیگر اجازه ناسزاگویی نسبت به زارع را به خود نمی داد چرا که بسیاری از دهقانان و کشاورزان اسلحه به دست گرفته و دوشادوش جنگلیها در نبرد بودند. رفتار آزادمنشانه جنگلیها با اسرای جنگ ماکلوان باز هم بر شهرتشان اضافه کرد چرا که با احترام، قزاقان اسیر ایرانی را با دادن خرجی راه و لباس آزاد کرده بودند (فخرایی، 1357: 75). کسمایی درباره واقعه ی جنگ ماکلوان روایت می کند که نزدیک ظهر 2 زن تالش را دیدیم که 5 نفر قزاق را با ضرب چماق های خود دستگیر کرده و برای تحویل به اردو آوردند. گویا زنها قزاقهای سرگردان در جنگل را با تضمین مصونیت جانشان تشویق به تسلیم نموده بودند. وی تأکید می کند که رفتار زنان تالش و مجاهدین باعث شده بود زنان دهاتی در روستاها و ایلات هم به رزمندگان کمک برسانند (کسمایی، 1383: 81). این واقعه به خوبی گسترش محبوبیت جنگل و حمایت مردمی را در خیل طبقات مادون متوسط اثبات می کند تا حدی که زنان هم در کنار مردان با جنگل و جنبش اکنون فراگیر شده اش همکاری نزدیک داشتند.
تداوم این حمایتها را در شکست نسبی جنگل از قوای روس و متواری شدنشان هم می بینیم به طوریکه بعد از تجمع دوباره در فومنات مردم از روی رضا و رغبت به آنها کمک مالی می رساندند و جوانهای رشت از راه و بیراهه با میل خود به آنها می پیوستند (صبوری، 1358: 32). در هنگام ورود نیروهای جنگل به رشت چنان جمعیتی از زن و مرد و کوچک و بزرگ دیده شد که نهایت نداشت چرا که بسیاری از جوانان رشت داوطلبانه جذب مدرسه نظام شده بودند و خانواده شان انتظار آنها را می کشیدند. گستردگی این استقبال را در توضیح مدنی به قدر کفایت در میایم آنچنانکه وی روایت می کند تعداد تقریبی 50 درشکه از رشت تا پسیخان به استقبال نظامیان جنگل رفتند. نکته حائز اهمیت آنکه با استقرار جنگل وایجاد تشکیلات اتحاد اسلام بسیاری از حاجی زاده های رشت داوطلبانه رفتند و وارد مدرسه نظام گوراب زرمخ شدند. در واقع در اداره نظام از هر صنفی وجود داشت. فاکت مذکور از گسترش طبقه متوسط در ساختار جنبش خبر می دهد. لااقل اینکه می توان در خصوص دوران حکمرانی جنگل بر گیلان این ادعا را مطرح کرد (همان: 61).
نوع شعارها و برنامه هایی که جنبش در دفاع از خرده مالکین و زارعین اذعان می نمود خود آشکارا پایگاه طبقاتی اش را مشخص می سازد. نامه ها و اسناد جنگل مؤید این نظر است. در نامه ای مورخ 16 آذر 1296 توسط یکی از صاحبان منافع طبقاتی اینطور آمده «رعایا در هر مقامی اربابها را تهدید و حواله به مجاهدین و هیأت مقدس می نمایند» (افشار، 1380: 26). این شیوه رفتار رعایا به واسطه تهدیدی بود که از جانب جنگل نسبت به طبقه ارباب وجود داشت که نمونه آن را در دستگیری مالک بزرگ لشت نشاء امین الدوله می بینیم. درنامه دیگری به تاریخ 16 فروردین 1297 آمده است «حوادث گیلان و عدم پیشرفت و تجری رعایا به واسطه تأییدات هیأت اتحاد اسلام به رعایا که به کلی سلب قوه از اربابان املاک گیلان گردیده است ...»(همان: 30). در این راستا در «سردارجنگل» آمده است: «سردار معظم [حاکم بدنام گیلان تیمورتاش آینده] می دید دهقانان و کشاورزان گیلان حتی زنها و فرزندان پا برهنه شان هنوز به جنگل و جنگلیان عشق می ورزند ... از انواع محبت و همدردی های صمیمانه درباره شان دریغ نمی کنند ... نهضت جنگل یک نهضت دهقانی است» (فخرایی، 1357: 216). جای ذکر است که مرامنامه جنبش با این جمله آغاز می شود که به نوعی جمع بندی گفته های بالاست: «آسایش عمومی و نجات طبقات زحمتکش (زارع، کاسب، کارگر) ممکن نیست مگر به تحصیل آزادی حقوقی و تساوی افراد انسانی عموم فرق و نژاد و مذهب در اصول زندگانی و حاکمیت اکثریت به واسطه منتخبین» (گیلک، 1371: 527).
2. قلمرو نفوذ جغرافیایی
از ذکر آنچه تاکنون رفت علاوه بر پایگاه طبقاتی، تجمع حامیان جنبش در منطقه رشت نیز برایمان مسلم گردید. از طرف دیگر می دانیم حضور حاج احمد کسمایی و در نتیجه نفوذ وی در منطقه کسماء صومعه سرا منجر به حمایت گسترده مردمی آن منطقه و فومنات از جنبش شد. علاوه بر این از تسلط دکتر حشمت بر منطقه لاهیجان اخبار کافی در دست هست بنابراین قلمرو نفوذ جنگل در مراکز اصلی رشت و فومنات و لاهیجان آشکار است ضمن اینکه تأسیس مدرسه نظام در انزلی خود دلیلی است بر نفوذ جنبش در آن منطقه. اما علاوه بر اینها که شهرهای اصلی گیلان را شاملند جنبش در مناطق دیگری نیز به شکل آمد و شد و نسبی نفوذ داشت. دوران استقرار کمیته اتحاد اسلام و دولت جنگل در گیلان نفوذ آن را به مناطق دیگر ایران نیز گسترش داد. به عنوان مثال گیلک نقل می کند که در اواخر شوال 1335 .ق کوچک خان با چند نفر به خلخال رفت و در هروآباد که مرکز این ناحیه است ورود کرده روسای ایلات را حاضر ساخت که جنگل را همراهی کنند (گیلک، 1377: 59). ضمن اینکه در اقدامی اسماعیل خان سرهنگ سرایی را که به آزار مردم مشغول بود دستگیر و قلعه نیروهایش را تصرف نمود که این واقعه به نوبه خود بر محبوبیت جنبش جنگل و هیأت اتحاد اسلام در نواحی خلخال افزود. کسمایی در یادداشتهایش اینطور آورده است: «در دوران صلح تشکیلات ما روز به روز گسترده تر می شد. نه تنها نفوذ ما مساحت وسیعی از کشور را در بر می گرفت بلکه دامنه فعالیت های ما هر روز وسیعتر می گردید. روزی نبود که از گوشه و کنار ایران مردم زیادی به ما نپیوندند» (کسمایی، 1383: 93). احمد کسروی در تأیید این ادعای حاج احمد می نویسید در اندک زمانی نام میرزاکوچک خان بر زبان ها افتاد و گذشته از کسانی که بر سرش گرد آمدند در همه شهرها آزادیخواهان به هواداری از او پرداختند و با نامه و پیام گرایش خود را به او رسانیدند (کسروی، 2536. ج.2: 812). شاهد این سخن خاطرات صبوری دیلمی است که پس از دستگیری به همراه دکتر حشمت به نکته ای اشاره دارد که دلالت بر آگاهی مردم نسبت به اخبار مربوط به جنگلیها می نماید: «ما را در هوای گرم با حال فلاکت بار حرکت دادند و گویا زنان تهران به واسطه وجود بعضی بستگان خود که در میان ما بودند در میدان توپخانه جمع شده و قصد داشتند شاید از حرکت ما به کلات جلوگیری کرده و آزادی کسان خود را به دست آورند» (صبوری، 1358: 121). صادق کوچکپور درباره عقب نشینی جنگل به سوی تنکابن روایتی می کند که دلالت بر نفوذ معنوی جنبش در شرق گیلان دارد: «به کوههای جیرده آمدیم چند نفر از اهل ده به استقبال میرزا آمدند  پیرمردی از میان آنها خیر مقدم گفت و گفت که اگر تو به تماشای جهان آمده ای، ما به تماشای تو آمده ایم (کوچکپور، 1369: 19).
از موارد عمده نفوذ جنگل در سراسر ایران می توان به گروه دموکراتهای همدان به رهبری محمدحسن خان فریدالدوله اشاره نمود. این گروه که افرادی همچون میرزا حسین خان معاون، لاهوتی و میرزاده عشقی هم در آن عضویت داشتند از راه زنجان، خلخال، طارم و انبارلوی گیلان با جنگل تماس برقرار کردند (مؤمنی، 1382: 539-538). میراحمد مدنی هم در خاطراتش به «مبارزان جنگلهای همدان و کرمانشاهان» اشاره دارد (مدنی، 1377: 48). ارتباط دموکراتها و جنگل در آن حد بود که حتی انگلیسیها را نگران کرده بود به طوریکه ژنرال دانسترویل می نویسد «در شهر همدان عده زیادی بودند که هواخواهی از حضرات [جنبش جنگل] می نمودند و یکی از وظایف عمده خودشان می دانستند که ما را از شهر اخراج کنند ... در طبقات اعیان و ممتازه هم میرزا کوچک خان طرفدارانی پیدا کرده بود و عمال و آژانسهای او در قزوین و همدان و سایر شهرها با نهایت جدیت مشغول تبلیغ و کار بودند. میرزا کوچک خان را در واقع ناجی ایران می دانستند و یقین داشتند که قوای اجانب را از مملکت بیرون خواهد کرد (مومنی، 1382: 542). از مستندات به دست می آید که طرفداران جنگل در آذر 1296 (1917) در زنجان و قزوین دست اندرکار برانگیختن احساسات ضد انگلیسی در میان سربازان روس و دموکراتهای ایران بودند. علاوه بر این اسناد دیگر دلالت بر فعالیت ماموران جنگل در شاهرود، سمنان، بوستان و دامغان در خراسان دارد. و اینکه فعالیت آنها در گنبد کاووس نیز به حضورشان در شرق ابعادی جدی داده بود (شاکری، 1386: 93).
جالب آنکه در منابع به موردی برخورد می کنیم که دامنه نفوذ جنبش جنگل به خارج از مرزهای ایران رفته است. تیمسار صفاری نقل می کند که در دوران تحصیلات نظامی در پطرزبورگ هنگام بازگشت به ایران توسط نیروهای بلشویک قفقاز درآستارای تزاری که افراد ضد بلشویسم را زندانی می نمودند دستگیر شده و مطلب زیر بخشی از خاطرات آن ایام است: «اهالی آستارای ایران که نگران وضع اقوام خود در آستارای روس بودند به میرزا کوچک خان متوسل شده و استمداد می طلبند ... میرزا هم که در آن موقع در سرتاسر گیلان و بخشی از مازندران حمکرانی و اقتدار زیادی داشت تعدادی از قوای مسلح نهضت را برای سرکوب شورشیان بلشویک اعزام می کند که آنها به همراه مجاهدان آستارای ایران به آستارای تزاری یورش برده و طی یک درگیری بلشویکها را شکست و فراری می دهند (آقا حریری، 1382: 202ـ201). مشاهده می شود که فعالیت و نفوذ جنبش جنگل در سایر شهرهای ایران نیز کاملاً جدی بوده است به طوریکه آیت ... سید حسن مدرس در تهران 3 ماه پیش از تأسیس جمهوری ایران، جنبش را به صراحت تأیید می کند: «حقیر از آقای میرزا کوچک خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاسی آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدس که بر هر مسلمانی لازم بود خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنها را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است ظرفیت و ضدیت و محاربه با همچو جمعیتی مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است (گیلک، 1371: 5).
ب. جبهه بندی موافق و مخالف جریان ملی- مذهبی در سطح متشکل و سازمان یافته
1. جبهه بندی داخلی
ابتدا به موافقان جریان نامبرده اشاره می نماییم. در سالهای اول ظهور جنبش جنگل 2 حزب سیاسی در رشت فعال بودند به نام های « دموکرات » و « اتفاق و ترقی » که افراد خوشنامی در آنها مصونیت داشتند امثال میر محمد حسین حسابی (عمید الملک) و میرزاعلی چایچی، رجب زاده (قناد) و حاجی صنیع الدوله. این دو حزب که از جرگه مشروطه خواهان حساب می شدند از فعالیتهای جنبش حمایت می کردند تا جایی که بعدتر تعدادی از اعضای آنها به جنگل پیوستند (فخرایی،1357: 67). روحانیت آزادیخواه نیز جنگلیها را یاری میرساند آنگونه که از نگاشته های کوچکپور به مواردی بر می خوریم از جمله اینکه «6 ماه تمام ما روزی دو سه تفنگ و اسلحه کمری و فشنگ تهیه میکردیم و می فرستادیم . عموی من و پسر عموهای مرا گرفتند و در شهربانی زندانی کردند . مرحوم سید مهدی ماسالی و بعضی از علمای رشت از قبیل حاج سید محمود و آقای علم الهدی در آزادی متهمین جنگل کوشش می کردند و حتی از آنها ضمانت می کردند» (کوچکپور، 1369 : 10). در کنار این طیف از علما مبارزین آزادیخواه از نقاط دیگر کشور جنبش جنگل را مورد تایید قرار می دادند که پیشتر به دموکراتهای همدان اشاره نمودیم. علاوه بر این مجاهدین مازندران را نیز می توان شاهد مثال آورد. سران نور و کجور در زمان استقرار دولت جنگل در گیلان با شورای اتحاد اسلام ائتلاف کامل نمودند، با هدف تشکیل یک قوای دفاعی جهت حفظ سرحدات شمال و پشتیبانی مشروطیت. رهبر مبارزان کجور سالار فاتح بود و اهالی نور هم امیر مصدق را فرمانده خویش قرار داده بودند (تمیمی طالقانی، 1324: 82 ).
اما مواضع شاه ایران و دولت مرکزی را که البته بنا به تغییر کابینه متفاوت بود را می توان اینگونه ارزیابی کرد.احمدشاه که کم سن و سال تر از آن بود که اقتدار موضع داشته باشد، شایعه است که گاهی با جمعیت جنگل اظهار موافقت داشت آن چنان که بی میل نبود یک عده از قوای قزاق به جنگلیها ملحق شوند. وی حتی در دوران نخست وزیری مستوفی ضمن اهدای لقب به برخی از رجال و مبارزان به کوچک خان لقب «سردار معظمی» و به دکتر حشمت لقب «امیر حشمت » اعطا کرده بود (همان :24). دولت مرکزی اما در طول حیات هفت ساله جنگل تغییرات مواضع داشت. به طورکلی هشت کابینه همزمان جنبش، زمامداری دولت تهران را برعهده گرفتند:1-صمصام السلطنه 2- عین الدوله 3- مستوفی الممالک 4- وثوق الدوله 5- مشیر الدوله 6- سپهدار رشتی 7- سید ضیاءالدین طباطبایی 8- قوام السلطنه .
دو کابینه اول در تاریخ جنگل نقش مستقیمی ایفا نکردند فقط اینکه نبردهای نخستین جنگل در مقابل حکمرانان محلی ایشان اتفاق افتاد. از باقی کابینه ها نیز به نظر می رسد فقط می توان در مورد کابینه مستوفی تشخیص موافقت نسبی با جنبش را فهم نمود و تا حدی هم مشیر الدوله را. فخرایی در این رابطه می نویسد حسن مستوفی یکی از رجال برجسته ای است که در بحبوبه گرفتاریهای این مملکت ... در صداقت و ایران دوستی کرارا امتحان داد ... وی نه فقط جنگلیها را مضر نمی شناخت بلکه تا درجه ای هم مفید می دانست (فخرایی، 1357: 82 ـ 81 ). از طرفی می دانیم او ابوالفتح خان حشمت لدوله را به حکمرانی گیلان قرار داده بود که شخص مذکور با مخالفان جنگل همکاری لازم را روا نمی داشت و به خاطر اعمال همین رویه نیز بر کنار گردید. حشمت لدوله در طی زمامداری اش مشی میانه روانه ای داشت و تلاش می کرد  با مذاکره و مصالحه از برخورد با جنگلیها جلوگیری نماید و حتی در موردی توانست بدین واسطه قوای اعزامی از تهران برای سرکوب جنگلیها را باز گرداند .
به روی کار آمدن کابینه مشیر الدوله نیز همزمان بود با تاسیس جمهوری شورایی در گیلان. شاید به طور قطع نتوان کابینه مشیر الدوله را از موافقان جنگل دانست ولی در مجموع مقابل حرکت جنبش قرار نداشت. نخست وزیر که مصمم به مذاکره با جنگلیان بود، گارد سلطنتی و ژندارم و واحدهای پیاده نظام ارتشی به فرماندهی استراسلسکی را آماده جنگ با دیگر ناارامی های کشور نموده بود. مشیر الدوله سردار فاخر را برای مذاکره با کوچک خان به رشت فرستاد . وی از طرف کابینه پیشنهاداتی برای میرزا داشت بدین مضمون که از صدور قزوین الی رشت و مازندران به شما واگذار می شود و اختیار نامه به شما داده خواهد شد که آنچه را رای شماست اجرا شود و از بابت حقوق نفرات شما نیز دولت کمک می نماید . اگر دشمن خارجی به ایران روی آورد شما با قوای دولتی متفق شده و دشمن را سرکوب می نمایید. دولت از شما اطمینان پیدا کرده است شما از دولت اطمینان حاصل نمایید و آنچه صلاح مملکت و دولت است اجرا کنید مشروط بر اینکه بیش از 2500 نفر عده نداشته باشید و هزار نفر نظامی و چند نفر صاحب منصب نیز از طرف دولت برای پشتیبانی شما باشند (صبوری، 1358: 158ـ 157 ). گرچه کوچک خان اعتماد خود را به مشیر الدوله ابراز داشت و حتی از ورود هفتصد تن دیگر از کمونیستهای باکو به انزلی جلوگیری نمود (گرگانی، 1368: 121) لیکن با توجه به رشد ایدئولوژیک جنبش از رفرم قاجاریه به تاسیس جمهوری به سرانجام رسیدن این مذاکرات جای شک داشت. کابینه مشیر الدوله با قاطعیت وارد عمل شد و با جدا کردن حساب جنگل از کمونیستها که علیه کوچک خان کودتا نموده بودند به پاکسازی سراسری ایران از انقلابیون دست زد. ابتدا مازندران را از وجود ایشان پاک ساخت و سپس به کمک انگلیسیها  در زنجان و فزوین قوای قزاق وارد کرد (گیلک ،1371 :353 و شورمیج، بی تا، شماره 30 : 135 ). اما با تغییرکابینه تهران این پروسه برای جنگل ناتمام ماند چرا که مشیرا لدوله که در مقابل درخواست انگلستان برای نظارت بر قزاق خانه کوتاه نیامده بود استعفاء داد.
اما درباره مخالفان داخلی جنبش سخن فراخ تر است. در قسمت توده های حامی جنبش توضیح دادیم که حمایت زارعین و خرده مالکین و بطورکلی طبقه مادون متوسط از جنگل به واسطه شعارهای و برنامه های اصلاحاتی آن بود. طبیعی است که احیاء منافع این طبقه موجبات تحمیل زیان به طبقات بالا دستی را فراهم می نمود بنابراین به موارد فراوانی از مخالفتهای طبقاتی یا جنبش بر می خوریم. از جمله تحلیل رواسانی که معتقد است در دوره انقلاب گیلان زمینداران بزرگ و خانها و تجار بزرگ با دستگاه سلطنت و حکومت مرکزی و در نتیجه با استعمار انگلستان همکاری داشتند و حتی آن محدود از سرمایه داران که در اوایل جنبش جنگل در آن شرکت داشتند از آن جدا شده و حتی به همکاری با دولت مرکزی علیه جنبش پرداختند (رواسانی، 1384 : 280 ـ 279 ).
شاکری هم در بررسی گزارشات بلشویک شهیر ایرانی، غفار زاده که به باکو ارسال داشته بود به تایید تحلیل فوق می پردازد: زمینداران و تجار با مالیات دادن میانه ای نداشند و آن را معادل جریمه می دانستند مخالف جنگلیان بودند و از شکست آنان به دست انگلیسیان شادی زاید الوصفی بروز دادند (شاکری، 1386: 149). مدنی به رساله کوچکی اشاره کرده است به نام «تاریخچه جنگلیان» که توسط مالکان منتشر شده بود و درآن به نسبتهای ناروا به جنگلیان، دشنام و بدنامی آنها پرداخته بودند (مدنی، 1377: 90 ). نمونه دیگری از مخالفین ملاک جنگل حاجی محسن خان امین الدوله بزرگ مالک لشت نشا بود که برای بلوا علیه جنگل دست به اقداماتی زد اما پیش آغاز عملیات توسط افراد جنگل دستگیر شد وی با پرداخت هفتاد هزار تومان آزاد گردید. نکته مهم آنکه مالکان اجحافات طبقانی شان را به پیوند دینی مشروعیت می بخشیدند به طوریکه کریمی اذعان دارد که دشمنان طبقاتی جنبش، اعتراضات رعایا را که به پشتیبانی جنگلیها صورت یافته بود معادل خروج از اسلام می دانستند و به واسطه نسبت دادن ارتداد به آنها سعی در تحصیل منافع مادی شان داشتند .
در جنگها و درگیریهای 2 سال آغازین جنبش علاوه بر روسها، مخالفین محلی نظیر عبدالرزاق خان شفتی و مفاخر الملک نیز حضور داشتند که به عنوان عامل اجرایی دولت مرکزی عمل نمودند و در کنار قزاقهای دولتی علیه جنگل وارد درگیری می شدند. به بیان فصیحتر دولت مرکزی دارای 2 تکیه گاه زمینداران و مالکین داخل کشور و نیروهای استعماری بیگانه داشت .
حملات و فشارهای جدی به روی جنگل را می توان در دوره نخست وزیری وثوق الدوله که در صدر کابینه ای انگلیسی قرار داشت بهتر نشان داد. کابینه وثوق در حین مذاکرات مستوفی سرکار آمده بود لذا ابتدا توسط واسطه هایی نظیر روحانی آزادیخواه حاج آقا شیرازی و سپس سید محمد تدین از دموکراتهای شناخته شده تهران به مذاکره با جنگلیها پرداخت که البه مفاد پیشنهادی  اش کمتر از تسلیم شدن جنبش نبود! شرایط نهایی وثوق که پیشاپیش به تایید سفارت انگلیس رسیده بود از این قرار بود : 1- دولت ایران تا 2000 نفر نیروهای مسلح اتحاد اسلام رااستخدام می کند به شرط آنکه آنان همه مهمات از جمله توپخانه، مسلسل و تفنگ خود را تحویل دهند. این عده به واحدهایی تقسیم و در نواحی مورد نظر دولت مستقر خواهند شد 2- اتحاد اسلام به عنوان یک نیروی نظامی باید برچیده شود اما دولت اعتراضی به ادامه موجودیت آن در رشت به عنوان یک جمعیت سیاسی نخواهد داشت 3- همه مدارس و موسسات که از جانب اتحاد اسلام تاسیس شده اند تحت نظارت و کنترل دولت تهران قرار خواهند گرفت 4- انتخابات گیلان برای تعیین نمایندگان مجلس چهارم پس از ورود والی منصوب دولت برگزار خواهد شد (شاکری، 1386: 134ـ 1303). طبیعتا موارد بالا که حتی حداقل خواسته های جنبش را که به خاطر آن تاسیس شده بود لحاظ نمی کرد توسط جنگل رد شد. با بی نتیجه ماندن مذاکرات، وثوق الدوله سه سیاست عمده را در پیش گرفت: 1- ایجاد فشارهای غیر مستقیم مانند آزار مردم و هواداران جنگل  2- ادامه مذاکرات با سایر سران جنگل و ایجاد دو دستگی بین رهبران که درباره افرادی مانند حاجی احمد کسمایی نتیجه داد 3- اعزام نیروهای نظامی که در نهایت با اولتیماتوم و حمله قوای قزاق ـ انگلیس، جنگل را تا مرحله نابودی پیش برد.
علاوه بر این تاکتیکها وثوق از طرف دیگر هم ضربات و فشارهای جدی به جنگل وارد نمود از جمله ایجاد جنبشی علیه کوچک خان با سازماندهی زمینداران که با حمایت ملای زمیندار حاجی بحر العلوم و پزشک زمیندار مالک الحکما تشویق و پشتیانی شد. زمینداران مخالف جنبش که شدیدا از 10% مالیات  «عشریه» ای که جنگل برآنان بسته بود ناراضی بودند روحانیون درباری را هم بسیج کردند تا مردم را علیه میرزا بشورانند . ضمن اینکه تلاش می کردند کوچک خان را با اتهامات سوءمالی بی اعتبار کنند . آنها نه تنها با چاپ اعلامیه به تقبیح وی پرداختند بلکه دو سوء قصد نافرجام را هم علیه او تدارک دیدند که پس از دستگیری مجرمان توسط کوچک خان وی آنها را بخشید (شاکری، 1386: 134 ).
فشار دیگر وثوق بر جنگل که مصداق راهبرد دوم بود، انتصاب عبدالحسین تیمور تاش معروف به سردار معظم خراسانی، به حکمرانی گیلان بود. وی که در منابع گوناگون مردی فاسد و بیرحم و خودخواه و دائم الخمر توصیف شده است به اعمال خشونت باری در گیلان به ویژه نسبت به هواداران جنگل زد. فخرایی شرح داده است که سردار معظم، زارعان و دهقانان گیلانی را که از دهات دور دست به رشت می آمدند تا با فروش محصول خویش مایحتاج زندگیشان را تهیه کنند، دستگیر نموده به نام انتساب به جنگل زندانی می ساخت. معروف است زارعی از ده به رشت آمده بود تا لباس دامادی بخرد که من الاتفاق دچار مامورین این سرادار شد و او را با نام جنگل گرفته و چند روز بعد اعدامش نمودند (فخرایی،1357: 182ـ 181 ). تیمور تاش برای اعدام افرادی که از روی سلیقه، قیافه یا بلندی ریش آنها را در لیست مرتبطان جنبش قرار میداد، برحسب اتفاق جلوی اسامی برخی از آنها علامتی می نهاد و حکم اجرا می شد. اعدام دسته جمعی 22 نفره باغ محتشم رشت از جمله این موارد است که در بین آنها از پیرمرد ریش سفید تا جوان نورسته دیده می شد. وی که به لحاظ اخلاقی نیز مرد فاسدی بود اغلب لایعقل دیده می شد به طوریکه در یک صبح مردم اتومبیلی را در باتلاق دیدند که در گل و لای فرو رفته بود. با بیرون کشیدن آن معلوم شد سرنشینانش سردار معظم و همسر یکی از کارمندان سرشناس شهر بوده است (متولی، 1382: 470 ـ469 ).
کابینه سپهدار اعظم رشتی هم که جایگزین کابینه مشیرالدوله گشته بود در طول فعالیت چند ماهه اش از مخالفان جنگل به شمار می رفت. در تشریح مواضع کابینه جدید همین بس که بگوییم کاملا هماهنگ با سفارت انگلستان عمل می نمود. اما با وقوع کودتای 3 اسفند 1299 کابینه سید ضیا ء الدین طباطبایی اداره امور را به دست گرفت. وی در ابتدای امر توسط سعد ... خان درویش پیامی به جنگل فرستاد و یک فرصت 6 ماهه از میرزا خواست و تقاضا کرد ظرف این مدت عملیات جنگی موقوف شود تا او بتواند تمام منویات ایشان را به موقع اجرا بگذرد. اما از واکاوی مدارک و مستندات به نظر می رسد این تنها یک اقدام مقدماتی برای حذف جنگل بوده و حسن نیتی پشت آن نبوده است . فخرایی روایت می کند از قول درویش که هنگام مرجعت نزد نخست وزیر به حاج احمد کسمایی برخورد می کند که به ملاقات سید ضیاء دعوت شده بود. گویا حرکت حاج احمد در آتیه به همراه 60 نفر مسلح به اشاره نخست وزیر و کمک مالی او برای ترور پیشوای جنگل صورت گرفته بود(فخرایی، 1357: 236) ! مدنی هم با اشاره به این مطلب آن را در راستای ایجاد تشکیلات موازی و مخالف جنگل توسط حاجی و به دستور سید ضیاء تعبیر کرده است. ضمن اینکه به نقشه ترور میرزا توسط نفوذ کربلایی حسین کسمایی در جنبش نیز اشاره میکند. (مدنی، 1377: 76 ). گیلک هم در تایید این سیاست دوگانه پرفریب معتقد است سید ضیاءالدین در حالیکه نماینده به جنگل می فرستاد و وعده نزدیکی می داد در عین حال توسط میرزا کریم خان رشتی، حاجی احمد کسمایی را با مقداری پول و اسلحه برای  مخالفت  با میرزا روانه گیلان می کند و نیز به کمک نفوذی های خود نقشه اختلاف بین میرزا و حیدر خان عمو اوغلی را طرح و تهیه می کرد ( گیلک، 1371: 446 )
آخرین کابینه دولت مرکزی همزمان حیات جنگل متعلق به قوام السلطنه بود که با جذب شوروی و همراه داشتن انگلیس جنبش جنگل را به نقطه مرگ رساند. وی روتشتاین[2] را واداشت که قوای بلشویک قفقازی را از ایران خارج کرده و اختلافاتی بین دستجات انقلابیون ایجاد کند. مدنی به صراحت دو برادر بازیگر عرصه های سیاسی آن روزگار یعنی وثوق الدوله و قوام السلطنه را کشندگان کوچک خان و عامل فروپاشی جنبش جنگل می خواند.
2. جبهه بندی بین المللی
واقعیت آن است که فهم تاثیرپذیری جنبش جنگل از فضای بین المللی و تشخیص و چرایی موافقان و مخالفان آن زمانی امکانپذیر خواهد بود که بر فضای خاورمیانه درگیر جنگ اول جهانی نظر داشته باشیم. حضور سه کشور روسیه و انگلیس و عثمانی به شکل مستقیم در ایران آن دوره به چشم می خورد ضمن اینکه آلمان هم در کنار عثمانی و متحدانشان در جنگ حاضر است. با فهم مواضع هر کدام از این دول و نوع حرکت سیاسی شان در پازل سیاست بین الملل می توان تمیز داد که دولت های متحد در پی بر هم زدن چیدمان نفوذ دولت های متفق بودند که این نکته درخصوص ایران هم صادق بود. بنابراین آسان خواهد بود درک این نکته که انگلستان و روسیه در پی حفظ منافع استعماریشان در ایران حامی دولت مرکزی دست نشانده باشند و آلمان و عثمانی از نیرو های مخالف دشمن مشترک همچون جنگل حمایت بنماید. آشکار است که چنین حمایتی لزوما ً به دلیل همدلی و دیدگاه متجانس نمی توانسته باشد بلکه منافع و شرایط بین المللی حکم می نموده است .
از دسته موافقان، از آنجاکه عثمانی درگیر جنگ با روسها بود لذا وقتی شنید جمعیتی در ایران ظاهر شده است که به نام اتحاد اسلام با روس ها نبرد می کند به پاس هم دردی با برادران هم کیش، و به منظور غنیمت شمردن فرصت در جهت سد راه پیشروی روس ها، بر آن شد که با تهیه اسلحه و مهمات به ایشان کمک نماید. حسین افندی به نمایندگی از انور پاشا فرمانده ارتش عثمانی که اصالتا ً متعلق به تبریز بود مامورانتقال  اسلحه به جنگل گردید. سلطان علی اکبر خان کلیائی ( سیاه پوش ) هم مامور حمل یک عراده توپ  برای جنگلیان بود. حسین افندی توانست محموله را در بیجار تحویل نمایندگان جنبش دهد ولی سیاه پوش دستگیر گردید. هدیه انور پادشاه عبارت بود از سیصد قبضه تفنگ و تعداد معتنابهی فشنگ، یک ساعت بغلی و یک جلد کلام ... و یک کشمیر مرصع که از طلا بود و بر روی تیغه اش این جمله حک شده بود « ایران مجاهد سری میرزا کوچک خانا هدیه اولیور » ( فخرایی، 1357: 91 ). جای ذکر است حسین افندی به اتفاق تعداد دیگری از افسران عثمانی در کنار جنگلیان به نبرد مشغول شدند و در این مسیر کشته گشتند .
این حمایت های ترکان طبیعتا بی چشم داشت نبود. آنها در موارد مختلف تلاش داشتند خط مشی برای کوچک خان معرفی نمایند به طوریکه وی بیزاری خود را از رفتار آمرانه ترکان در جلسه دیدار با سرگرد آر. اس. اوکشات[3] در 24 اکتبر 1918 ( 3 آبان 1297 ) پنهان نداشت و فرستادگان عثمانی را که برای فتح پایتخت به ستایش او می پرداختند دست به سرکرد و به آنان گفت « اختلافات خود را با انگلیسیان حل کرده و کاملا ً بی طرف است » (شاکری، 1386: 177ـ176 ). در واقع این مواضع مستقل کوچک خان از ترک ها در گزارشات انگلیسیان نیز تایید شده است. در اردیبهشت 1297 و حین نامه پراکنی ناخشنودانه عبید ... با کوچک خان، مک لارن[4] گزارش داد که به رغم حضور ملایان طرفدار ترکیه در صفوف جنگلیان، میرزا مطلقا ً از پذیرفتن افسران و سربازان ترک به صوف نیروهایش خودداری کرد. این امر ملایان را بر آن داشت تا در 16 مه ( 27 اردیبهشت ) دست به سوء قصد نافرجامی علیه جان وی بزنند که به مرگ چندین تن انجامید ( همان :177 ).
پس از آتش بس هم نوری پاشا نماینده ای نزد کوچک خان فرستاد تا او را به اتحاد جمهوری نوبنیاد آذربایجان تشویق نماید. احتمالا ً بدان خاطر که برادرش انورپاشا در پی حکومت بر آنجا بود. ولی کوچک خان همه پیشنهادات را رد کرد احتمالا بدان خاطر که  به واسطه تعلقات ملی اش طرح بزرگ ترکان را که تشکیل یک امپراتوری پان ترک شامل تمام آسیای مرکزی و قفقاز و افغانستان و نیز ایالت آذربایجان و حتی مناطق شمالی ایران بود را نمی پسندید.
درباره آلمانها اگرچه در برخی روایت ها به ارتباط تنگاتنگ ایشان با جنگل ادعا شده است اما از واکاوی اسناد و مرور گزارشات دیپلمات های آلمان چنین امری به دست نمی آید و صرفا ً ارتباطی حتی کمتر از ترک ها را تصویر می کند. البته می دانیم آلمانها که در بروز انقلاب بلشویکی در روسیه سهمی درخور داشتند به تقویت ملی گرایان ایران می پرداختند. به نظر می رسد حضور آلمان ها در جنگل بیشتر امری غیر منظم و بدون طراحی قبلی بوده است.
زومر[5] در گزارشی مورخ 12 اوت 1917 (22مرداد 1296 ) از «مهمان نوازی » کوچک خان برابر افسران اتریشی که بعد از تشکیل دولت میانه رو کرسنکی از اسارت روسها گریخته بودند خبر می دهد. رفتن  این افراد به سمت جنگل احتمالاً بایستی به خاطر شهرت ضد روس میرزا بوده باشد. گزارش کاملاً  تصریح می کند که کوچک خان از این افسران خواسته بود که در کوهستان ها بمانند و رزمندگانش را آموزش دهند. سفارت اتریش از این امر اطلاع نداشت تا آنکه افسران یادشده در صدد کسب اجازه برای ماندن بر آمدند. (همان: 170). گزارش های اسرای غیرنظامی آلمانی که از روسیه گریخته و از طریق گیلان به سرزمین عثمانی رفته بودند نیز حاکی از آن است که تا قبل تابستان 1988 تماسی بین جنگل و آلمانها برقرار نشده بود. به طوریکه طی تابستان 1297 که جنگلیها در نبردی دشوار با انگلیسیان قرار داشتند گزارشات آلمانیها «اتحادی نامشروط» را بین جنگل و آلمان پیش بینی می کرد. با آنکه شواهد از حس بی اعتمادی کوچک خان نسبت به آلمانیهای اردویش خبر می دهد گویا نگاه وی با شکست خوردن از انگلیس و امضای معاهده صلح تغییر کرده بود، چرا که یکی از افسران آلمانی اش سروان ودیگ[6] را نزد ژنرال فون کرس[7] در تفلیس اعزام کرد تا درخواست تجهیزات نظامی کند (همان: 171)
به نظر می رسد در جرگه موافقان جنگل علاوه بر عثمانی و آلمان باید از انقلابیون روسی تا قبل انقلاب 1917 نیز نام برد که البته برخی از این موافقتها بعد انقلاب هم به چشم می خورد. به عنوان مثال علی رغم کارشکنیها و ریشخندهای جناح چپ و بلشویکهای انقلاب جنگل و کمونیستهای عدالتی با جناح ملی مذهبی که از آنها تحت عنوان جنگل نام می بریم، جبهه ای از بلشویکهای روسی با کوچک خان همراهی داشتند و حتی کودتای علیه جنگل را بر نمی تافتند. از این دست می توان به راسکولنیکف[8]  رئیس نیروهای روسها در دریای خزر اشاره داشت که اجرای مرام کمونیسم را برای ایران جایز نمی دانست و مشی میرزا را تأیید می کرد.سرژو ارژو نیکیدزه[9] کمیسر عالی قفقاز هم چون در مشروطیت با کوچک خان همکاری داشت و وی را به خوبی می شناخت او را در شناخت روحیات ایرانی و پیش بردن انقلاب ارجح می دانست. دکتر نریمان نریمانف[10] هم در صدر شورای حکومت جمهوری آذربایجان که احساسات مذهبی نیز داشت با کوچک خان اظهار نزدیکی می نمود و در انجام خواسته های او حداکثر کوشش را داشت (گیلک، 1371: 308).
اما درباره مخالفان عرصه بین المللی، اگرچه انگلستان به واسطه عوامل داخلیش بر سر راه حرکتهای ملی نظیر جنگل همواره مانع تراشی می کرد ولی نخستین درگیری نظامی این دو جبهه بر می گردد به دوران وثوق الدوله که نیروهای روسیه سفید به واسطه انقلاب 1917 قصد بازگشت به کشورشان را داشتند. پس از خروج اولین سری نیروهای روس زیر نظر جنگل، نیروهای ژنرال بیچراخف[11] که یک روس ضد بلشویک افراطی بود قصد عبور از گیلان را به همراه نیروهای انگلیسی نمود تا به نبرد انقلابیون چپ برود. با مخالفت کوچک خان و شورای اتحاد اسلام نسبت به عبور انگلیسیها و بی نتیجه ماندن مذاکرات کار جنگ بالا می گیرد که طی آن شکست سنگینی از جانب نیروهای انگلستان که مسلح به توپخانه سنگین، اتومبیلهای زره پوش و نیروی هوایی بودند به جنبش جنگل تحمیل می شود. پس از شکست قوای جنگل در منجیل که دلیل عمده اش تفاوت کیفیت سلاحها و نفرات طرفین بود و تخلیه رشت و انزلی و عقب نشینی به سمت فومنات، جنگهای چریکی و غیر منظم آغاز گشت که 2 ماه به طول انجامید.
عدم توانایی دو طرف در غلبه بر یکدیگر که مبتنی بود بر قوت انگلیسیها و مؤتلفین آنها در جنگهای منظم و توان جنگلیها در جنگهای نامنظم و نیز قحطی آن دوران و فشار بد جنگ بر مردم، جنگلیها را قانع به امضای معاهده صلح کرد. اکنون راه قزوین رشت انزلی در رفت و آمد نیروهای انگلیسی قرار داشت ولی ادارات امور به جنبش واگذار شده بود. به هر حال انگلیسیان میدانستند که جنگل در صلح با ایشان پایدار نخواهد ماند و این گره کور به این آسانی برایشان گشوده نخواهد شد به ویژه که پیش از این، تبلیغات ضدانگلیسی آنها، تحریم اجناس انگلیسی و بانک شاهی ایران را که تحت نظارت بریتانیا بود و نیز دستگیری کنسول مک لارن توسط جنبش را به یاد داشتند. بنابراین یک رویکر چهار وجهی را با استفاده از روش «چماق و نان قندی» طرح نمودند: 1- مذاکره با کوچک خان  2- جذب سران جنگل با اختلاف انگیزی و دعوت آنها به تسلیم   3- برقراری حکومت وحشت در گیلان توسط یک والی بیرحم    4- تقویت دشمنان محلی جنبش.
مذاکرات بی نتیجه ماند و در عمل جنگلیها به اقدامات خود علیه سیاستهای انگلستان ادامه می دادند. اما جذب رهبران تا حدی حاصل شد چرا که آنها با روش اختلاف انگیزی توانستند حاجی احمد را از میرزا و جنبش جدا نمایند. در برقراری حکومت وحشت هم با حکمرانی سردار معظم کامیاب بودند و با وعده وعید حکومت مناطق سران ایلیاتی و رقبای محلی جنگل را بر علیه آن ترغیب نمودند. هنگامیکه توانستند جنگل را با کاستن نیروها و افزودن مخالفان به شرایط ضعف بکشانند تاکتیک نهایی را به اجرا گزارند. آنها در یک حمله فراگیر که ترکیبی بود از نیروهای انگلیسی و قزاق و ایلات تحت رهبری امیر عشایر و امیرمقتدر در طوالش از غرب و سپهسالار در مازندران از شرق، به کل تشکیلات سیاسی نظامی جنبش را نابود نمودند به طوریکه تنها میرزا و چند نفر انگشت شمار یارانش باقی ماندند. عوامل داخلی انگلستان در ایران هم بیشترین کوشش خود را در تقبیح جنگل و تحقیر میرزا کوچک جنگلی به کار گرفتند تا بدین وسیله در حذف او از ذهنیت اجتماع مؤثر باشند. روزی وی را حقوق بگیر انگلیس معرفی می کردند و روز دیگر متحد بلشویک های «بی خدا».
مخالفت انگلستان با جریان ملی مذهبی حاکم بر جنبش که در واقع سیاستگزار اصلی جنبش هم بود در دوران تأسیس جمهوری هم ادامه یافت. آنها کوشیدند با جذب شوروی و نگاشتن پیمان نامه همکاری، آنها را از حمایت جنبش منصرف کنند که در نهایت با اعزام سردار سپه برای برچیدن انقلاب گیلان به پایان رسید.
اما قرار گرفتن روسیه در نسبتش با جنبش جنگل به 3 دوره قابل تفکیک است. 1) دوره روسیه تزاری که در مخالفت جنگل علنی اقدام می نمود.   2) دوره تز انقلابی روسیه شورایی.   3) دوره تز «نپ» روسیه شورایی و پیمان 3 جانبه با ایران و انگلستان.
درباره دوره روسیه تزاری عملاً سند و گزارشی مبتنی بر دیدگاههای حکومت مذکور راجع به جنبش وجود ندارد تنها دیدگاههای 2 تن از مقامات تزاری ساکن ایران یعنی نیکیتین[12]و مارچنکو[13] موجود می باشد که به آنها خواهیم پرداخت. نیکیتین کنسول روسیه در رشت سه سال پیش از جنایات سالهای 1911-1912 در شمال ایران بود و نیز در مذاکرات خروج نیروهای بیچراخف حضور داشت. او که انتقادهایی نسبت به استراتژی روسیه تزاری در ایران داشت، جنبش جنگل را به رهبری انقلابیون ملی صلاح می دانست که دولت مرکزی تهران از آن واهمه داشت زیرا بر پایه احساسات میهن دوستانه بود. او همین طور تصریح داشت که شهرت کوچک خان به ورای مرزهای ایران نفوذ فزاینده ای داشت است و اینکه او امید و جلوه شکوه «دموکراسی» بود برای عناصر میهن دوست ایران (شاکری، 1386: 155). البته تناقضاتی هم در گزارش او به چشم می خورد از جمله اینکه در حقیقت جنبش جنگل ثروتمندان را ثروتمندتر و فقرا را فقیرتر کرده بود. نیکیتین میرزا را مردی «ساده» و «آرام» می شناساند لیکن کسمایی را مردی «آزمند» توصیف می کند که از جنگل برای پرکردن جیبهایش بهره برده است. مارچنکو بر خلاف نیکیتین کوچک خان را عامل آلمانها می دانست و مدعی بود آلمان انقلاب را به ایران آورده است با این حال میرزا را یک «ماجراجوی هوشمند، با روحیه ای سرزنده و مبتکر و عزمی آهنین و بسیار آگاه از کشور و مردمش» معرفی می کند. مارچنکو که یک تزاری شدیداً عصبانی از انقلاب بلشویکی بود مجاهدان جنگل را «راهزنان وجیه» مسلح به سلاح روسی و آکنده از نفرت به انگلستان توصیف می کند (همان: 157ـ 156).
روسیه تزاری به بیان ساده تر به واسطه منافع اقتصادی اش و تحقق وصیت نامه پطر برای دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس در ایران حضور داشت یعنی آنچه که جنبش در رویارویی با آن ظهور یافته بود بنابراین مخالفت آن با حکومت جنبش مورد بحث کاملا آشکار و بدیهی است چنانچه در نبردهای دو سال نخست پدیداری جنگل شاهد آنیم . اما با روی کار آمدن حکومت انقلابی در روسیه که ادعای حمایت از ملل شرق و قشر محروم و طبقات کارگر و پرولتاریا را بر پیشانی داشت کورسوهای امید از جانب شمال بود که بر جنگل می تابید. این چهره انقلابی روسیه شاخص دوره دوم است که به سبب آنکه در زمره مخالفان جنگل قرار نمی گیرد خارج از بحث کنونی ماست. اما روسیه چهره سوم با 2 وجه: 1- پیمان نامه همکاری سه جانبه بین دول شوروی ایران انگلستان 2- برنامه های جدید اقتصادی (نپ)  قابل تشخیص است. برخلاف مواضع انقلابی اولیه مسکو، رژیم شوروی به زودی به سطح مذاکرات دیپلماتیک حکومت ـ حکومت بازگشت و سیاستی دو گانه را در پیش گرفت که بیانیه های پرشور انقلابی را در کنار چارچوب های معمول دیپلماسی قرار می داد. آرای لنین در زمینه جنبشهای انقلابی و تحولات سیاسی مستعمرات متأثر از رادیکالهای بلشویک چندین بار تغییر نمود با این همه تصویب دو مجموعه از تزها در کنگره دوم کمینترن رویکرد دوگانه ای را احیا کرد که ویژگی نگرش انگلس به مستعمرات به شمار می رفت. همین دوگانگی بود که امثال جنبش جنگل را به قربانگاه کشاند. در این سیاست یک بام و دو هوای مسکو اگر چه «بورژوازی» یک «طبقه پیشرو» محسوب می شد و نیز نقش «اشرافیت پوسیده فئودال» را ایفا می کرد با این حال خود را رهبر مبارزه ملی علیه امپریالسیم نشان می داد. در واقع دولت «انقلابی» شوروی آماده بود تا راه را از هر نظر هموار کند اما بدون آنکه به صفوف آن بپیوندد! قرارداد تجاری انگلیس ـ شوروی از میوه های همین درخت بود که بر اساس آن می بایست «هر طرف از تعهد به انجام اقدامات خصمانه علیه طرف دیگر و ... از انجام هر نوع تبلیغ رسمی مستقیم یا غیرمستقیم علیه نهادهای تابع امپراطوری انگلیس یا جمهوری روسیه شوروی از هر تلاش نظامی یا دیپلماتیک یا هر اقدام عملی یا تبلیغاتی برا ی تشویق ملت هر کشور در آسیا به هر گونه اقدام خصمانه علیه منافع ... انگلیس ... امتناع ورزد» (شاکری، 1386: 344ـ343). این در واقع مفهوم همان «نپ» بود که لنین تدوین کرده بود.
در تابستان سال 1300 خ (1921 م) در حالیکه سردار سپه مکرراً درخواست صدور اجازه برای تصفیه قوای جنگل را داشت روتشتاین سفیر وقت شوروی در ایران؛ متناسب با سیاستگزاری دولت متبوعش در عین آنکه به ارسال نامه برای سران جنبش مبادرت کرده و کلانترف[14] را به رشت می فرستاد با تمام قوا کوشش می کرد دولت روسیه را وادار کند زودتر عمل انقلاب گیلان خاتمه داده شود (گیلک، 1371: 472) که در نهایت نیز موثر افتاد و بلندترین جنبش سیاسی- اجتماعی ایران معاصر با مرگ چهره کاریزماتیکش یعنی کوچک خان و تسلیم شدن دیگر نیروها و فراری شدن عناصر جریان چپ جنبش به سمت روسیه شورایی پایان یافت.
سرچشمه ها:
  1. آقاحریری، اشرف. (1382). «فتح آستارای شمالی(تزاری) توسط قوای نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
1.      برگهای جنگل (نامه های رشت و اسناد نهضت جنگل). (1380). به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر و پژوهش فروزان.
  1. بینایی، قوام الدین. (1382). «میرزا کوچک جنگلی و مازندران» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  2. تمیمی طالقانی، میرزا محمد. (1324). دکتر حشمت که بوده و جنگل گیلان چه بوده. رشت: نشر جمعیت فرهنگ گیلان.
  3. رضوی نژاد، میرابوطالب. (1377). چهار سیاستمدار ملی متقی و نام آور ایران. تهران:گوتنبرگ.
  4. رواسانی، شاپور. (1384).  اولین جمهوری شورایی در ایران( نهضت جنگل ). تهران: چاپخش.
  5. سعیدی، حوریه. (1385). «نهضت جنگل و حکومت مرکزی» .http://aftab.kateban.com/entry505.htm
  6. شاکری، خسرو. (1995/1386). میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران). ترجمه شهریار خواجیان. تهران: اختران.
  7. شورمیج، محمد. (بی تا). «بررسی تطبیقی روابط روسیه تزاری و شوروی با نهضت جنگل و تاثیر آن بر روابط خارجی ایران». فصلنامه تاریخ روابط خارجی. شماره 30. صص127-141.
  8. صبوری دیلمی، محمد حسن. (1358). نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل. تهران: بی نا.
  9. طاری، م. (بی تا). «میرزا کوچک خان و گیلان در حکومت نود روزه سید ضیاء». مجله گنجینه.
  10. علیپور، علی پاشا. (1387، 11آذر). «اضداد در جنگل». مردمسالاری.http://www.madomsalari.com/template1/news.aspx/nid=44765
  11. عظیمی، ناصر. (1388). «جغرافیای سیاسی جنبش و انقلاب جنگل». نشریه گیله وا. شماره 97. ص21.
  12. فخرایی، ابراهیم. (1357). سردار جنگل. تهران: جاویدان.
  13. کریمی، بهنام. (1382). آسیب شناسی نهضت جنگل. تهران: قصیده سرا.
  14. کریمی، بهنام. (1382). «ایدئولوژی نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  15. کسروی، احمد. (2536). تاریخ هجده ساله آذربایجان. بی جا: بی نا.
  16. کوچکپور، صادق. (1369). نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی- اجتماعی گیلان و قزوین. رشت: گیلکان.
  17. کهنسال، حسن. (1382). «سیاست فرانسه و نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  18. گیلک، محمد علی.(1371). تاریخ انقلاب جنگل. رشت: گیلکان.
  19. مارچنکو. (1382). «کوچک خان» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  20. متولی، یوسف. (1382). «جنبش جنگل در دوران فرمانروایی سردار معظم خراسانی» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  21. مدنی، میراحمد. (1377). جنبش جنگل و میرزا کوچک خان. به کوشش سید محمد تقی میر ابوالقاسمی، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
  22. مقدسی، جواد. (1382). «نقش سیاستهای بیگانه در جنبش جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  23. مومنی، ابوالفتح. (1382). «دموکراتهای همدان و نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  24. میرابوالقاسمی، سید محمد تقی. (1382). «اتحاد اسلام و نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
  25. میرزا صالح، غلامحسین. (1369). جنبش میرزا کوچک(بنا به گزارشات سفارت انگلیس). تهران: نشر تاریخ ایران.
  26. نژادبخش، اصغر. (1382). «دستهای آلوده در جنگل مه آلود» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
28.  نعیمی، عباس. 1389. جریان شناسی سیاسی جنبش جنگل. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده علوم انسانی دانشگاه شاهد.
  1. هدایتی خوشکلام، منوچهر. (1383). یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل. رشت: کتیبه گیل.



[2] Rothstein
[3] Maj. R. S. Oakshott
[4] Mclarren
[5] Sommer
[6] Capt Wedig
[7] General  Fon Kress
[8] Raskolnikov
[9] Sergo Ordgonikidze
[10] Nariman Narimanov
[11] Bicherakhov
[12] Nikitin
[13] Marchenko
[14] Kalantarov

۳ نظر:

زهرا کاظمی گفت...

سلام استاد
به روز هستم
دعوتید به بهانه یک کار سپید

صمد سین گفت...

سلام حنیف جان بسیار عالی
وبلاگ نگاری رو در ایان جوانی می کردم و خوشحالم که نیروی جوانی رو هنوز حفظ کردی

Unknown گفت...

درود صمد عزیز
جامعه شناسی صلح از دیدارت خوشحال شد :)