۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه

تبیین نظام حکومتی در بینش سیاسی میرزا کوچک­خان جنگلی: از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی


مقاله زیر در شماره7 دوفصلنامه علمی-پژوهشی (ISC) جستارهای سیاسی معاصر منتشر شده است. 

چکیده:
مقاله­ی حاضر می کوشد تا ضمن بازخوانی اندیشه و مواضع سیاسی میرزا کوچک خان ،  به این پرسش اصلی پاسخ دهدکه ساختاربینش سیاسی وی از چه مختصاتی تشکیل شده و بر این اساس نظام حکومتی مورد نظر وی چه بوده است. روش تحقیق مقاله، تبیین از نوع مطالعات تاریخی و روش گردآوری داده ها نیزکتابخانه ای می باشد. یافته های تحقیق حاضر بدین قرار است: در بُعد داخلی مؤلفه های عدالت خواهی، استبداد ستیزی و نگرش مذهبی و در بُعد خارجی  در ذیل عنوان کلی منافع ملی، مقوله­های حفظ تمامیت ارضی و ملی گرایی شکل دهنده ی بینش سیاسی کوچک خان بوده است. مبتنی بر این مؤلفه­ها نتیجه گیری شده است که کوچک خان مشروطه خواهی بوده که تحت فشار عوامل داخلی و تحولات بین المللی به جمهوری خواهی تحول یافته است.
واژگان کلیدی: میرزا کوچک خان، نظام سیاسی، مشروطه خواهی، جمهوری خواهی

مقاله زیر در شماره7 دوفصلنامه علمی-پژوهشی (ISC) جستارهای سیاسی معاصر منتشر شده است.

"تبیین نظام حکومتی در بینش سیاسی میرزا کوچک­خان جنگلی:
از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی"

عباس نعیمی


چکیده:
مقاله­ی حاضر می کوشد تا ضمن بازخوانی اندیشه و مواضع سیاسی میرزا کوچک خان ،  به این پرسش اصلی پاسخ دهدکه ساختاربینش سیاسی وی از چه مختصاتی تشکیل شده و بر این اساس نظام حکومتی مورد نظر وی چه بوده است. روش تحقیق مقاله، تبیین از نوع مطالعات تاریخی و روش گردآوری داده ها نیزکتابخانه ای می باشد. یافته های تحقیق حاضر بدین قرار است: در بُعد داخلی مؤلفه های عدالت خواهی، استبداد ستیزی و نگرش مذهبی و در بُعد خارجی  در ذیل عنوان کلی منافع ملی، مقوله­های حفظ تمامیت ارضی و ملی گرایی شکل دهنده ی بینش سیاسی کوچک خان بوده است. مبتنی بر این مؤلفه­ها نتیجه گیری شده است که کوچک خان مشروطه خواهی بوده که تحت فشار عوامل داخلی و تحولات بین المللی به جمهوری خواهی تحول یافته است.
واژگان کلیدی: میرزا کوچک خان، نظام سیاسی، مشروطه خواهی، جمهوری خواهی


1.       مقدمه
شکست مشروطه ی اول و پس از آن مشروطه ی دوم موجبات سرخوردگی مبارزان مشروطه و مردم را فراهم آورد و حکمرانی استبداد داخلی، زندگی را بیش از پیش بر ایرانیان دشوار می­نمود. در این حین وقوع جنگ جهانی اول و اشغال ایران با وجود اعلام بیطرفی دولت مرکزی، زندگانی را برای مردم غیر قابل تحمل ساخته بود. مستندات به تفصیلِ «میلاد زخم» حاکی از آن است که قوای بیگانه به کشتار و آزار اهالی شهرها و روستاها می­پرداختند، به زنان و دختران تجاوز می­کردند، اموال افراد را به تاراج می­بردند و در کنار همه­ی اینها قحطی نیز سایه ی خویش را بر کشور گسترانده بود(شاکری، 1386: 79). اوضاع کشور در سال 1294شمسی چنان بود که انگلیسی­ها مناطق تحت کنترل خود را در جنوب گسترش می­دادند و روس­ها که مدتی پیش تر به واسطه حمله ی ترکان هم پیمان آلمان­ها از ایران بیرون رانده شده بودند دوباره راه ایران در پیش داشتند و دولت مرکزی نیز ناتوان از حفظ استقلال کشور بود. این وضعیت اسفناک منجر به برآمدن طولانی ترین جنبش تاریخ معاصر ایران گشت. جنبش جنگل عنوانی بود که بنا به هویت اعضای آن یعنی مبارزان جنگل­های گیلان به این حرکت ضد استعماری- استبدادی داده شد که رهبری این جنبش با چهره ای کاریزماتیک، میرزا کوچک خان جنگلی شناسانده شده است.
جنبش جنگل با رهبری میرزا کوچک خان جنگلی اعلام موجودیت نمود و با شعار مخالفت علیه سلطه ی خارجی و احیای استقلال ایران، اقشار مختلف مردمی را جذب کرد. انقلاب 1917م روسیه و رویکرد متحول شده ی آن کشور جنگلی ها را مشتاق به برقراری تماس با دولت بلشویکی روسیه نمود. مداخله ی تصاعدی انگلیس و اقدام به توسعه ی نفوذش در شمال ایران منجر به نبردی سخت و فرسایشی بین جنگل از یک سو و نیروهای انگلیسی و قزاق دولتی از سوی دیگر شد که در نهایت از هم پاشیدن «کمیته اتحاد اسلام» و شکست جبهه جنگل را در پی داشت (بهار1298ش).
پس از شکست کمیته، کوچک خان که با تسلیم شدن دیگر رهبران جنگل مانند حاج احمد کسمایی و دکتر حشمت- که اعدام گردید- تنها شده بود، با اندک نفراتش به جنگل های تنکابن گریخت و به تجدید قوا پرداخت آن چنان که خبر تجدید فعالیت های وی در تیر ماه همان سال به گوش می رسید و در نیمه ی آبان، تهران آکنده بود از اخباری که حاکی از پیروزی های وی علیه نیروهای قزاق بود (صبوری، 1358: 120و141). هم زمان قرارداد 1919م ایران و انگلیس موجد افزایش احساسات ضد انگلیسی گشته بود و پیروزی های بلشویک ها بر ارتش سفید و تهدید صدور انقلاب توسط شوروی نیز همچون بادی مساعد بر کشتی جنگل وزیدن می گرفت.
مرحله ی سوم جنبش با ورود ناوگان شوروی در 29 اردیبهشت 1299ش به انزلی آغاز می گردد که خود شامل سه زیر مرحله است. هم زمان با ورود بلشویک ها نیروهای جنگل با استقبال گسترده ی مردم وارد شهر شدند. این واقعه منجر به توافقی با بلشویک ها گشت که تاسیس جمهوری شورایی ایران در گیلان را به بار آورد، ولی این ائتلاف به دلیل نقض توافقات از سوی جناح چپ و گسترش تبلیغات کمونیستی،  پس از چند هفته فروپاشید و کوچک خان به حالت قهر به منطقه پیشین خود، فومنات رفت. این دوره را می توان زیر مرحله اول از مرحله ی سوم جنبش دانست که در آن کمونیست ها کم کم بر فضای جنبش حاکم می شوند و میرزا در یک کشمکش مستمر و آشتی ناپذیر به حاشیه رانده می شود.
در نتیجه ی کودتای چپ ها در 9 مرداد همان سال،کنترل شهر به دست جریان کمونیست با سرکردگی اسمی احسان ا... خان دوستدار افتاد که نفوذ حزب کونیست ایران در آن عمده بود. این دوره که تا پاییز همان سال ادامه یافت با قرائت رادیکال چپ ها برجسته شده است و زیر مرحله ی دوم از مرحله ی سوم را تشکیل می دهد. با روی کارآمدن حیدر عمو اوغلی در قالب کمیته ی مرکزی دوم حزب کمونیست ایران، توافقات اولیه ای بین جریان چپ و میرزا در پاییز و زمستان 1299ش شکل گرفت که نهایتا در اردیبهشت 1300ش منجر به ائتلاف دوباره شد، لکن با تردید میرزا در همکاری با روس ها، این ائتلاف در مرداد ماه فروپاشید.
در ادامه ی این رویداد، نیروهای دولتی در پاییز برای سرکوب انقلابیون راهی گیلان شدند. خالوقربان به صورت توافقی رشت را تسلیم رضاخان نمود و درجه ی سرهنگی دریافت کرد، احسان به باکو گریخت و تنها میرزا در برابر قوای مسلح ارتش ایستادگی کرد و به جنگل های گیلان عقب نشینی نمود. ضمن این که حیدر در یک درگیری درون گروهی و در واقعه ای مبهم کشته شد. این دوره نیز معرف زیرمرحله ی سوم از مرحله سوم است. سرانجام جنبش جنگل با مرگ میرزاکوچک جنگلی در آذر1300 در اثر یخ زدگی حین عبور از کوه های تالش درحالی که تنها همراهش گائوک آلمانی بود، پایان پذیرفت (رواسانی، 1384: 271)
در آثار پژوهشی مرتبط با  نهضت جنگل به طور عام و شخصیت میرزا کوچک خان به طور خاص داوری های ضد ونقیضی ارائه شده است. وجود این آراء متکثر و بعضاً متناقض سبب شده تا به دست دادن درکی دقیق از ساختار سیاسی اندیشه ی میرزا کوچک خان به امری دشوار تبدیل شود. منابع متکثری که درباره مواضع ایدئولوژیک کوچک خان وجود دارد، در دو طیف کلی قابل تفکیک است که از یک سو، وی را جدایی طلب، آشوب­گر و خرافه پرست معرفی می کند (جهانبانی،1340: 263؛بهار،1371 ) و در طیف دیگر، تصویری ملی گرا، قانون طلب ارائه می دهد(آشوری، 1351: 319-320 ؛ فخرایی، 1354: 337 ؛ کاتم، 160:1357؛ شمیم، 1374: 600؛ روشار، 1374: 8 ). در مقاله­ی حاضر کوشش شده است تا ضمن اعتنا به هردو طیف، به منابع دست اول مانند، روزنامه جنگل، مرامنامه جنبش، نامه ها و گزارش های سیاسی و تألیفات اعضای جنبش تکیه گردد تا ضمن به تصویر کشیدن ابعاد بینش سیاسی کوچک خان، نظام سیاسی مد نظر وی مشخص گردد.
بر این اساس نظام مشروطه به معنای شکلی از سلطنت است که مشروط یا محدود به شرایط قانونی باشد (طلوعی، 1385: 900). جمهوری آن نوع حکومت است که در آن جانشینی رئیس کشور موروثی نیست و مدت ریاست محدود و انتخاب بر عهده مردم است (عاشوری، 1351: 71). درواقع مشروطیت شکلی از جمهوری است که ریاست کشور به شکل موروثی به مقام شاه یا سلطان تعلق دارد لکن قانون منتج از مجلسی شامل نمایندگان مردم بر اختیارات شاه حد و مرز می نهد. بر این اساس می توان جمهوری را شکل تکامل یافته ی مشروطیت دانست.

2.       بسترهای فکری بینش سیاسی میرزا­کوچک­خان
بینش سیاسی کوچک خان در فعل و انفعالات منجر به انقلاب مشروطه قوام یافت. بر این اساس می توان چیستی بینش سیاسی وی را در جریان های فکری موثر در مشروطیت واکاوی نمود.به طور کلی،در تحولات دوره زمانی مذکور سه جریان فکری ناسیونالیسم، اسلامی و چپ قابل تشخیص است،که میرزا کوچک تحت تاثیر دو جریان نخست قرار داشته است(نعیمی، 1389: 2).
1-2. جریان ناسیونالیستی: در سال­هاي منتهي به انقلاب مشروطه پنج سازمان عمده قابل تشخیص اند:مركز غيبي، فرقه اجتماعيون عاميون، مجمع آدميت، كميته انقلابي و انجمن مخفي. به نظر مي رسد انجمن مخفي را بايستي طليعه دار جريانات ناسيوناليستي به شمار آورد (مدیر شانه چی، 1385: 24). انجمن مخفی خواهان اصلاحات گسترده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بود (آبراهامیان، 1379: 102). پس از کامیابی انقلاب مشروطه، دو حزب اجتماعیون عامیون و اجتماعیون اعتدالیون تاسیس می­گردد که شاید بتوان این دومی را كه به اختصار حزب اعتدالي خوانده مي شد پيشگام احزاب ناسیونالیستی در ايران دانست. مرام سياسي حزب مذكور تلفيقي بود از تمايلات آزادي­خواهانه، قانون طلبانه، ناسيوناليستي و وطن پرستانه با تعلقات ديني و مذهبي كه در شاكله­ی آن چهره­هاي ملي­گرا در كنار رجال مذهبي گردآمده بودند(مدیرشانه چی، 1385: 29). میرزا کوچک نیز در پارادیم اعتدالیون فعالیت می نمود.
2-2. جریان اسلامی: از تاسيس حكومت صفويان تا اوايل سلطنت قاجاريان حدوداًسه قرن طول كشيد تا روحانيت شيعه بتواند نظريه­ی حكومت فقهي- شرعي مورد نظر خود را همچون بديل نظريه سلطنت تدوين و به جامعه عرضه نمايد(قاضی مرادی، 1384: 104). لیکن در اواسط قرن نوزدهم قرائت سيدجمال الدین اسدآبادی به ساختارهای تفکر موجود تكانه­هاي جدي وارد كرد.اسدآبادی، مذهبي­ها رابه دليل بي اعتنايي به اتحاد با غيرمذهبي­ها در يك مبارزه­ی ضداستعماری مورد حمله قرار می داد و ضد مذهبي ها را نيز به علت درك نكردن اين نكته كه دين مردمي سلاح موثري در مبارزه با امپرياليسم است به باد انتقاد می گرفت. «رساله نيچريه» كه او را به عنوان مدافع اسلام شناسانده است نه بر جنبه هاي معنوي بلكه بر جنبه هاي اجتماعي مذهب تاكيد دارد(آبراهامیان، 1379: 81). شایع است که میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را در پی تماس وی اعلان نمود. البته برخی رد نموده اند که فتوای میرزا متأثر از نامه سیدجمال  بوده است (آدمیت، 1360: 13). بدین ترتيب تداوم اين حركت را در دوران ملتهب مشروطيت نيز مي توان رديابي نمود. بخشي از روحانيون با خواسته هاي جديد درباره تاسيس عدالتخانه و نهايتاً تشكيل مجلس يا پارلمان و تدوين قانون اساسي همراه شده و بلکه پرچمدار آن گشتند و بدین گونه در ايجاد انجمن­هاي مشروطه خواه روحانیون و مليون روشنفكر در کنار هم قرار گرفتند. همين انجمنها به وي‍ژه «انجمن مخفي» زمينه شكل گيري احزابي مانند حزب اعتدالي را مهيا نمودند كه روحانيت آزاديخواه در صدر آن جای داشتند.
علاوه بر این بایستی به تاثیرآیت الله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، استاد میرزا کوچک در حوزه اذعان داشت. وی که شاگرد مرجع بزرگ آیت الله کاظم خراسانی بود، رهبری روحانیت رشت در انقلاب مشروطه را به عهده داشت و درپیوستن کوچک خان به جبهه مشروطه خواهان مؤثر بوده است. بر این اساس به نظر می رسد، تفكيك احزاب ملي و مذهبي در نخستين دوره تحزب در ايران (عصر مشروطه) نشدني است (نعیمی، 1389: 32). چنین بیان­های مشترکی از ناسیونالیسم و اسلام به شکل گیری نوعی وطن پرستی اسلامی کمک رساند و بستری برای تغذیه فکری و آبشخوری تئوریک برای میرزا کوچک خان جنگلی شد.
3-2.جریان چپ: با ظهور سرمايه­داري روسيه درنيمه قرن نوزدهم و تغييرات اقتصادي- اجتماعي مرتبط با آن، پیوند يكسويه گذشته به رابطه دو سويه پويايي تبديل شد با پيامدهاي سياسي. درواقع مهاجرت كارگران ايراني به قفقاز که عمدتاً در صنعت نفت باکو کار می­کردند عامل انتقال اندیشه­های چپ از روسیه ی دستخوش تحولات انقلابی به ایران مستعد تغيير بود (شاكري، 1384: 45 ). حضور ده­ها هزار كارگر ايراني مسلمان ساکن قفقاز، حزب سوسيال دموكرات روسيه را به فكر تدوين برنامه ­اي براي جذب آن­ها انداخت. در اين راستا سازمان جديدي جهت ساماندهي ارتباط سازماني ميان ايرانيان و حزب سوسيال دموكرات قفقاز با نام باشگاه یا سازمان «همت» تأسيس شد (مديرشانه چي، 1385: 99).
هم ­زمان در ايران كميته انقلابي به رهبري ملك المتكلمين و 57  روشنفكر راديكال كه اغلب به كتابخانه ملي رفت و آمد داشتند اعلام موجوديت نمود. حزب همت با شعبه های متعدد مرکز غیبی در ایران، به همراه كميته انقلاب در سال 1284شمسی حزب اجتماعيون عاميون را در قفقاز و سپس خود ايران تشكيل دادند كه حيدرخان عمواوغلي رهبريش را به عهده داشت. ملک الشعرای بهار در این زمینه این طور توضیح می دهد: «در سال اول فتح تهران رجب 1327 قمری مطابق 1908 میلادی در ایران دو حزب پیدا شد یکی انقلابی، دیگر اعتدالی و در همان سال بعد از افتتاح مجلس دوم این دو حزب به اسم دموکرات عامیون و اجتماعیون اعتدالیون رسمی شد و خودشان را به مجلس معرفی کردند» (بهار، 1386: 8).
مبتنی بر این توضیحات آغاز فعالیت سیاسی کوچک خان را می توان در تشکیل انجمن روحانیون رشت ردیابی کرد که در اعتراض به اقدامات سرکوب گرانه ی علاءالدوله، تشکیل شده بود و به تهییج احساسات اهالی رشت همت داشت. در این راستا میرزا در قالب انجمن روحانیون به مشق نظامی پرداخت. وی در تبلیغ مشروطیت گاهی پیاده به اطراف رشت سفر میکرد. ازجمله در حمایت و تشویق معترضین لشت نشایی در قیام علیه استبداد همراه بود. به همراه 150 تن از مشروطه خواهان به کنسولگری عثمانی در رشت پناهنده شد که 20 روز به طول انجامید. با آغاز دوره استبداد صغیر و تنگ شدن عرصه بر مشروطه خواهان ناگزیر به سوی قفقاز و تفلیس راهی گردید. به نظر میرسد این سفر نقش مهمی در ارتقاء افکار آزادیخواهانه کوچک خان داشته است به خصوص که روسیه در آن دوران مسیر انقلابی اش را می پیمود.
گیلک تصریح دارد که دیدن زندگانی آن جا و احساس شهامت و فداکاری انقلابیون قفقاز که مرکزشان در تفلیس بود اساسا یک روح تازه به کوچک خان داده و او را از آنچه که بود به مراتب بیشتر به آزادی علاقمند نمود. قیاس فضای قفقاز با ایران آن چنان او را عصبانی نموده بود که طی نامه ای به دوستان خود در وطن می گوید «علت اینهمه بیچارگی و سیه روزگاری از آن بود که از روز اول نخواستیم نه از جان و نه از جانان دست برداریم» (گیلک، 1371: 10).
میرزا بعد از بازگشت از تفلیس با نگاهی آزادی خواهانه تر به صف مجاهدین جهت فتح تهران پیوست. این که تا فتح تهران میرزا همراه سپاه بوده باشد جای شک است. علی رغم تایید حضور میرزا در فتح تهران در «سردار جنگل»، خود فخرایی به گونه ای متناقض در «گیلان در جنبش مشروطیت» اشاره به بازگشت کوچک خان و عده ای دیگر از مجاهدان به خاطر اختلاف با سردار محی دارد. به هر حال بعد از سقوط محمد علی شاه و جانشینی احمد شاه، شاه مخلوع به کمک ترکمن ها و حمایت روسیه درصدد قشون کشی به تهران برآمد که کوچک خان در نبرد مقابل سپاه محمد علی میرزا در گمش تپه حاضر بود و سخت زخمی شد به طوری که او را برای درمان (به منطق نزدیکتر است که برای جذب) به کنسولگری روسیه بردند. گویا میرزا در جواب پیشنهاد محمد علی میرزا گفته بود:«من ترجیح میدهم مرگ را و حاضر نیستم که قدمی خلاف آمال ملیه ام بردارم» (مدنی، 1377: 39).
برای تکمیل درمان وی را به بادکوبه بردند در حالیکه اندک دارایی اش به یغما رفته بود. از آن جا که به حکم کنسولگری تزاری اجازه اقامت در موطن خود را نداشت پس از بازگشت به رشت راهی تهران شد که مقارن اولتیماتوم و هجوم روسیه به ایران در 1290 ش بود لذا در شرایط بسیار دشوار و در کمال فقر گذران زندگی می نمود. واقعه ای که در این دوران روی داد کشتن ناخواسته ی یک گدا بود که به اصرار از او پول نداشته اش را طلب میکرد. گدای سمج به طور آنی به یک ضربه ی وی کشته شد. کوچک خان وحشت زده خود را به رئیس پلیس تهران تسلیم نمود. اما بعد از رضایت بستگان گدا آزاد شد (فخرایی، 1357 :42 ).
کوچک خان طی ارتباط با هیات اتحاد اسلام به همراه میرزا علی خان دیوسالار معروف به سالار فاتح، راهی مازندران گشت تا به تاسیس یک جنبش مسلحانه اقدام کند لیکن به واسطه تشخیص مناسب بودن گیلان به نزد حشمت الاطباء در لاهیجان شتافت و به کمک حاج احمد کسمایی عملیات چریکی خود را در جنگلهای گیلان آغاز نمود.
در یک بیان کلی می توان اذعان داشت که کوچک خان متاثر از دو جریان فکری ناسیونالیستی و اسلامی قرار گرفت؛ بدین نحوکه،قرائتی رهایی بخش به معنای پویش اجتماعی و جنبش وارگی از تفکر اسلامی ارائه می داد و در پرتو اندیشه ای وطن دوستانه در تقابل با مداخلات و تهاجم بیگانگان نظام سیاسی اندیشه اش را قوام می بخشید. ضمن اینکه قرابتش به اندیشه چپ تا آن­جا بود که به درکی برابری خواهانه از نوع بشر منجر می شد نه آن­چه که قرائت مارکسیست- لنینیستی مراد می نمود.
3.      ابعاد داخلی بینش سیاسی میرزا کوچک خان
ابعاد داخلی بینش سیاسی کوچک خان عبارت است از: 1. عدالت اجتماعی، که بیانگر مواضع وی در قبال ساختار اجتماعی دوران و خواسته های تحول طلبانه اش می باشد؛ 2. استبداد سیاسی، که مشخص می نماید وی در قبال نظام سیاسی وقت واجد چه موضعی بوده و به لحاظ ایدئولوژیک در کدام قالب سیاسی قرار می گیرد. بر این اساس بر دو مؤلفه­ی آزادی خواهی و قانون گرایی شرح رفته است؛ 3. قرائت مذهبی، که بیانگر جنس قرائت وی از مقوله مذهب و جایگاه مؤلفه مذکور در نظام سیاسی مدنظرش است.
1-3.عدالت اجتماعی
با مداقّه در منابع دست اول، ابراهیم فخرایی یکی از اهداف سه گانه جنبش جنگل را «برقراری امنیت و رفع بی عدالتی» می­داند و حاج احمد کسمایی نیز این­گونه آورده است: «هدف ما این بود که پس از به دست آوردن استقلال و ایجاد یک حکومت ملی در سراسر کشور، اراضی مالکان بزرگ را میان زارعین قسمت کنیم و سواد آموزی را برای تمام مردم ایران اجباری کنیم» ( هدایتی خوشکلام، 1383: 47) ؛ علاوه بر این­ها«فیلیپ روشار» هم یادآور شده است که: « ... جنگلی­ها هم­چنین خواهان بودند که بهره برداری از منابع کانی ملی به وسیله بیگانگان پایان یابد و سرمایه ملی در راه توسعه صنعت، ایجاد راه آهن، کارخانه های نساجی و چرم سازی ملی به کار رود و بالأخره یک نظام آموزشی نو و همچنین بیمارستان­ها و آزمایشگاه­های مناسب پدید آید»(روشار، 1374) که همه­ی این­ها تقاضاهای عدالت محور کوچک خان را ترسیم می نماید.
مرام­نامه جنبش جنگل نیز در اصول 16، 20، 27، 28، 29، 30 و 31از وجودقرائتی عدالت خواهانه نزد کوچک خانخبر می دهد که با برخی اصول متمم قانون اساسی مشروطه هم­خوانی دارد(نعیمی، 1389: 227).به نظر می رسد درک کوچک خان از مفهوم مجرد عدالت در کنار استقلال سامان می­یافته است (جنگلی، 1357: 163) .وی در نخستین فرصت اقدام به مصادره اموال استعمارگران در داخل کشور می نماید؛ بدان معنا که اموال ایشان را از آن ملت می داند: «... بانک روس در رشت از طرف میرزا کوچک خان مصادره شد» (افشار، 1380: 85).
میرزا در جایی دیگر با اشاره به عبارت سوسیالیسم بر درک خویش از عدالت اجتماعی تاکید می کند: «... راضی نمی شویم با دست ماها به اسم کمونیسم و یا حمایت از رنجبر، رنجبران را لکه دار کنند  و آن­ها را از گرسنگی بکشند و نام مقدس سوسیالیستی را لکه دار سازنند» (گیلک، 1371: 352).روس­ها نیز جدا از تحلیل­هایی که در روند جنبش یا در پایان آن از میرزا ارائه دادند، او را عنصری عدالت طلب تلقی می کنند (کریمی، 1382: 411). مفهوم اصلی سوسیالیسم در بینش سیاسی  و برنامه های میرزا در اصل همان مساوات و عدالت و برابری اجتماعی است و به هیچ وجه با مضمون سیاسی مصطلح آن که از ویژگیهای تبلیغاتی دولت کمونیستی شوروی سابق بوده مترادف نیست. ضمن این­که وی بارها بر این مهم تأکید نموده که پیاده کردن برنامه­ها و مشی کمونیستی در ایران ممکن نیست. او در نامه­ای به لنین بر همین موضوع اصرار می ورزد(کردستانی، 1382: 374).
2-3. استبداد سیاسی
1-2-3.آزادی­خواهی
دیدگاه کوچک خان درباره آزادی متأثر از عقاید مذهبی، جهان­بینی خداباورانه و تکاملی اش بود ضمن این­که به طرزی مترقیانه­دیدگاه های مدرن فلسفه سیاسی را نیز در بر می­گرفت. هنگامی­که جنگلی ها رشت را به تصرف در آوردند،وی این نوع جهان بینی تلفیقی اش را در قالب اعلامیه ای در میان اجتماع بیان می کند:«خداوند متعال همه [انسان­ها] را آزاد آفریده و بنده یکدیگر نیستند و طوق بندگی را نباید به گردن نهند. همچنین حق ندارند به ابناء نوع خود حاکم مطلق و فعال ما یشاء باشند. انبیا و اولیا و بزرگان دین و فلاسفه و حکما و سوسیالیست­های سابق و امروزی دنیا که غم­خواران نوع بشر هستند هر یک به نوبه خود انسان را از مزایای این حق مشروع طبیعی آگاه ساخته اند» (فخرایی، 1354: 266) .به نظر می رسدکوچک خان مقام آزادی را دارای قداست می دانست که با مفهوم شرف و بزرگی همراه است و بدین جهت گروه خویش را به نام «احرار» می خواند. وی در نامه ای در این رابطه به مدیوانی نوشته است: « همه­ی  فداکاری­های بنده و احرار جنگل برای وصول به آزادی است»(همان: 290 و 361) .البته تشریح این ادبیات انقلابی به شکل حقوقی در مرامنامه جنگل طی اصول 4 و 7 انعکاس یافته است که با اصول متمم قانون اساسی مشروطه هماهنگ است (نعیمی، 1389: 227).
هنگامی­که کوچک خان از آزادی سخن می گوید تصویر یک مفهوم مجرد و انتزاعی را در ذهن نمی پروراند. او گاه آزادی را در هم­نشینی با منافع ملی می نشاند و به عنوان نمونه در نامه ای به لنین -که البته بی پاسخ ماند- چنین می نویسد: « اگر ما از دخالت خارجی­ها در کارهای داخلی و خارجی ما جلوگیری ننماییم، این دلیل می شود که ما به مقصود خود به آزادی نخواهیم رسید» (گیلک، 1371: 317-318). و گاه آزادی را در ترکیب با انسانیت و عدالت این گونه ترسیم می کند: « حاشا و کلا عقیده ما ثابت و محکم است تمام افراد ما با حرارت سرشاری برای فدا شدن در راه آزادی بی پروا هستند...»(همان، 425). گاه نیز آزادی را در کنار حاکمیت ملت متجلی می بیند و بر پیوندش با استقلال تاکید دارد: «بی شرف می­دانم آن کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال ملت خود را با دست خود فدای شغل و مقام بیهوده کرده ...»(همان، 352). در بیانی دیگر نیز آزادی عقاید را به رسمیت می شناسد: «... من راحت ایرانی و همه ابنای بشر را بی تفاوت دین و مذهب شایقم...»(همان،352). در این راستا از طرف یکی از عناصر دولت مرکزی نقل می شود که: « تاکنون از میرزا کوچک خان استمدادی بر ضد بلشویک نشده...»(کریمی، 1382: 408). از فهم این موارد در کنار هم،تصویریکه نتیجه می گردد نشان­گر قوام و تکامل فکرسیاسی و برداشت کوچک خان از محتوای آزادی و وسعت دایره تعریف و عمل آن می باشد.
2-2-3- قانون گرایی
از جمله شاخص­های مورد توجه درجهت تشخیص موافقت یا مخالفت یک تفکر سیاسی با استبداد، جایگاه قانون و قانون باوری در دستگاهتئوریک آن تفکر است. از آن­جا که استبداد به معنای تمرکز قدرت در یک فرد تعریف می گردد، وجود قانون و شدت قانون پذیری به عنوان یک شاخص عمومی جهت سنجش استبداد کارآمد است. بر این اساس اتهاماتی به کوچک خان وارد شده است. حبیب ا... مختاری، مؤلف «تاریخ بیداری ایران» از کوچک خان و یارانش به عنوان اشرار و غارتگران نام می برد و امان ا... جهانبانی در این باره می نویسد «در شمال ایران میرزاکوچک خان علم طغیانگری و یاغیگری را برافراشته» (جهانبانی، 1340: 263). علی اصغر شمیم اما این اتهام را کذب دانسته است(شمیم، 1374: 600).
مرام­نامه جنگل نیز دلالت­های ضداستبدادی کوچک خان را بارز می نماید. در اصل یکم چنین آمده است: «حکومت عامه و قوای عالیه در دست نمایندگان ملت جمع خواهد شد». اصول 2، 5، 10، 11، 14، 15، 21، 22و 23 مرام­نامه نیز مؤید اصول 42، 48، 49، 50، 51، 27-34 و 58-70  و 71-89 متمم قانون اساسی مشروطه است در تأکید بر قانون محوری و توسعه سیاسی- اجتماعی است (امامی، 1382: 94-95). کوچک خان حتی با مقوله آزادی هم با نگرشی قانون مدارانه برخورد می نمود: « خیانتکار می شمارم کسانی را که ... به نام پیش بردن آزادی مقاصد شخصی و منافع خصوصی را تعقیب نمایند»(فخرایی، 1354: 324) .رویدادهای تاریخی جنبش نیز در برخورد با اسرای جنگی موید وجهه قانون خواهانه­ی وی است(اخوان ارمکی، 1382: 77).میرزا همه افراد را در برابر قانون برابر می­دانست. او در ماده پنجم مرام­نامه آورده است: «انسان آزاد به دنیا آمده و هریک از افراد در مقابل حقوقی که به او تعلق دارد مساوی خواهد بود» (همان،77).پیروی از قانون از نظر میرزا آن­قدر با ارزش بود که در مرام­نامه تأکید بر تسریع در امر قضاوت و رایگان بودن آن دارد: « قضاوت باید سریع و ساده و مجانی باشد»(نعیمی، 1389: 227).
3-3- قرائت مذهبی
برخی مذهب گرایی کوچک خان را ترجمانی بر خرافه گرایی­اش دانسته اند. مثلاً بهار می نویسد «میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالباً استخاره می کرد و نظرش محدود بود»(بهار، 1371). ابراهیم فخرایی ضمن بیان این نکته که میرزا به استخاره اعتقادی عجیب داشت آن را در نزد میرزا عملی مقطعی و محدود دانسته است(فخرایی، 1354: 37). واکاوی مستندات ماهیت مذهبی بودن وی را آشکار می نماید. درواقع موضع گیری جنگلی­ها در رابطه با چگونگی برخورد با فرقه های گوناگون از درون نگاه به انسان و موقعیت آن­ها نسبت به یکدیگر متولد می شود. جنبش جنگل درخصوص نگاه اش به نوع انسان چنین می گوید: «... تمام ملل عالم محبوب ما است . جنس بشر را عموماً برادر خود می­دانیم ...»(روزنامه جنگل، شماره15) .
از بطن چنین نگاهی است که جنبش جنگل به بینشی فارغ از تعصبات مذهبی و قومی دست می یابد. به عنوان مثال نماینده ی اتحاد اسلام در «درگز» طی یک سخنرانی ایرانیان غیر مسلمان را در تمام شئون ملی هم شان مسلمانان می خواند(گیلک، 1371: 85).براین اساس است میرزا در نطقی که در برخورد با داوطلبان جنبش ایراد کرده بود شدیداً ارزش­های فرقه گرایانه را محکوم می­کرد. وی­، در «بی ثمر بلکه مضر بودن جدال ترک و فارس و سنی و شیعه داد سخن داد...» (املشی، 1352: 222).
هنگامی­که یک تئوری سیاسی به قرائتی انسانی از نوع بشر قائل است در مقام سیاستگذاری عملی امکان می یابد به موضع مردم گرایانه نایل آید. به نظر می رسد مؤلفه مردم فارغ از عقاید دینی در ارجحیتهای سیاسی وی قرار داشته است آن­چنان که در آخرین نامه خود که به نوعی وصیت نامه سیاسی اوست اعلام می­دارد: «... هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها بر نداشتیم» (گیلک، 1371: 505).رد پای این نگرش خاص مذهبی را می توان به گونه­ای آشکار در مرام­نامه­ی  جنبش جنگل  در اصول 3 ، 9 ، 18 و 19 مشاهده کرد(نعیمی، 1389: 227). لذا ادعای خرافی و متحجر بودن کوچک خان مردود است.
4.      ابعاد خارجی بینش سیاسی کوچک خان
ابعاد خارجی بینش سیاسی  وی دلالت بر آن بخش از تفکرات و مواضع­ اش دارد که در تقابل با عناصر بین المللی و دول بیگانه معنا می یابد و به طور مشخص می توان آن را منافع ملی نام نهاد. در این راستا دو مؤلفه عمده­ی استقلال و تمامیت ارضی و. ملی گرایی شرح داده شده است.
1-4- منافع ملی
1-1-4- استقلال و تمامیت ارضی
بحث­ها پیرامون ماهیت محلی گرایانه­ی جنبش جنگل آن را در معرض اتهام تجزیه طلبی قرار می دهد. مخبرالسلطنه هدایت از جمله کسانی است که تلاش میرزا را در جهت تجزیه گیلان از بدنه خاک ایران دانسته است(هدایت، 1374: 17). لیکن علی اصغر شمیم بر وطن پرستی وی اصرار نموده است (شمیم، 1374 :600). شاپور رواسانی نیز درباره اتهام تجزیه طلبی نسبت به میرزا می نویسد: « میرزا و یارانش با هر نوع فکر تجزیه­طلبی و جدایی از کشور مخالف بودند و هدف اصلی­شان که بارها اعلام می­شد به دست آوردن استقلال و آزادی برای کل جامعه ایرانی بود نه یک منطقه» (رواسانی، 1384: 113). همچنین پیتر آوری اشاره دارد «دکتر عیسی صدیق اعلم [مدیر کل آموزش و پرورش گیلان] ... گواهی می دهد که کوچک خان تلاش می کرد تا به تجدید حیات کشور خود بپردازد» (آوری،1377). ابراهیم فخرایی که از نزدیک با جنگل همراه بود معتقد است «میرزا و دیگر یارانش هیچ­گاه به این مسئله [جدایی طلبی] نمی اندیشیدند زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است»(فخرایی، 1359: 135). فیلیپ روشار در تحلیلی همه جانبه از ماهیت و اهداف جنبش جنگل می گوید: « در واقع سیاست جنبش جنگل خواستار وضع قانون اساسی، ایجاد یک دولت ملی برخوردار از یک ارتش ملی، الغای نظام کاپیتولاسیون-که اروپاییان پدید آورده بودند-  شدند» (روشار، 1374). از سویی میر احمد مدنی هم بر این اعتقاد است که «میرزا کوچک و همراهانش اهتمام داشتند که بیگانگان در امور داخلی ایران مداخله نکنند و ایران بایستی به دست ایرانی اداره شود» (مدنی، 1377: 73).روزنامه جنگل نیز درباره این اتهام موضع گیری صریح دارد: « بانی این تهمت­ها و قائد این افتراها و مؤسس این فسادها دولت عدالت کش انگلیس است (روزنامه جنگل، شماره8). از مفاد  نامه­ی کوچک خان به سفیر شوروی هم روحیه تجزیه طلبی فهم نمی شود بلکه وی از موضع ملی وارد شده است(شایسته، 1382: 278).
جنگل به عنوان متولد شرایط تاریخی ایران، بحث استقلال ملی را در رأس اهداف و برنامه هایشان قرار داده بود (هدایتی خوشکلام، 1383: 73).جنگلی­ها می گفتند که: «... ما قبل هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم...» (روزنامه جنگل، شماره5). آن­ها در توضیح درک خود از مفهوم استقلال چنین عنوان می­کردند که: « استقلال به تمام معنی کلمه، یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی و از این نقطه نظر تمام دول اجانب، چه هم­جوار چه غیر هم­جوار در مقابل یکسان است»(همان، شماره28) .جنگلی­ها در مسیر استقلال طلبانه­ی خویش بین متجاوزان تفاوتی قایل نبودند و این مفهوم را با صریح­ترین ادبیات اعلام می­کردند: «هر کس به مملکت ما سوق قشون نموده بیطرفی ما را نقض نماید او را متعدی و متجاوز خواهیم دانست؛ خواه روس و انگلیس باشد خواه عثمانی و آلمان»(همان، شماره15).
میرزا کوچک خان در یکی از نامه ­هایی که به لنین نوشته است می گوید: « ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی در ایران برداشته­ایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است ... زیرا به جای مداخله یک دولت خارجی که تاکنون وجود داشته مداخله دولت خارجی دیگر شروع شده است»(فخرایی، 1354: 252) .از متن نامه چنین برداشت می شود که میرزا به رغم مخالفت با بسیاری از افکار لنین و تروتسکی، در مورد تسلط ملت­ها بر مقدرات خود به روشنی گفته های آن­ها را تأیید می کند و خویش در مقام اجرای آن­ها بر می­آید(همان، 301).به رغم این مواضع محکم و روشن در مقابل روس­ها، میرزا کوچک در مقام انتخاب میان راه­های موجود ناچار از انعقاد قرارداد با بلشویک ها شد.
2-1-4-ملی­گرایی
جنبش منتسب به کوچک خان انگیزه قیام مسلحانه اش را این­گونه بیان می داشت: «جنگلی­ها می­گویند ایران مال ایرانی است دست اغیار باید از استیلای به این مملکت به کلی قطع شود» (روزنامه جنگل، شماره 13).باید توجه داشت که جنگل جریانی بود با گرایش مذهبی که می­توانست به جهت گیری­هایی ضعیف در دفاع از منافع ملی و بیشتر در جهت منافع دیگر کشورهای اسلامی منتهی شود. به­خصوص که خلافت عثمانی به عنوان اصلی­ترین قطب جهان اسلام هم چنان برقرار بود.لیکنضمن مرزبندی قاطع با چنین گرایشاتی، وظیفه خود را پایداری بر سر منافع ملی ایران دانست: « حفظ این آب و خاک ایران و وطن مقدس ایرانیان در نظر ما بر تمام بلاد و ممالک اسلامی مقدم است و بعد از موفقیت به آنجا وظایف ایرانیت البته برادران اسلامی مادامیکه به وظایف اخوت خود عمل کنند بر دیگران مقدم خواهند بود» (روزنامه جنگل، شماره 28).
در مورد ملت­باوری آمده استکه هر ملت دارای سرزمین خاصی است، وفاداری به خاک و فداکاری برای پاسداری از آن و بزرگداشت آن از پایه های ملت باوری است. ملی­گرایی ایدئولوژی­ای است که  دولت ملی را عالی­ترین شکل سازمان سیاسی می­داند و مبارزه ملی­گرایانه بر ضد چیرگی و تاخت و تاز برای به وجود آوردن یا پاسداری از چنین دولتی است(آشوری، 1351: 319-320).دیدگاههایی که ژنرال دانسترویل و خان ملک ساسانی درباره میرزا کوچک ابراز داشته اند بر تعریف فوقاز ملی گرایی دلالت دارد. دانسترویل درباره جنبش جنگل اشاره داشته است: «رهبرشان میرزا کوچک خان است، او اصلاح طلبی شرافت­مند و درست­کار است که فریاد مبارزطلبی­اش یعنی ایران از آن ایرانیان است حقانی ترین فریاد است» (روشار، 1374: 8) .خاطره ای که خان ملک ساسانی از دیدار خویش با میرزا ثبت کرده است بیانگر آگاهی ملی نزد وی است (ساسانی، 1354).ریچارد کاتم با ارایه شواهدی از دیدگاههای جنبش جنگل در مناسبات خارجی چنین بیان می کندکه ایشان علیه تمام دشمنان از روس و انگلیس تا عثمانی و آلمان یکسان جنگیدند(کاتم، 1357:160).رضاخان­سردار­سپه نیز که سرکوب نهایی قیام به پای او نوشته شده، قیام میرزا را در راستای میهن­پرستی ارزیابی کرده است(فخرایی، 1354: 337).
پس از ورود روس­های سرخ، کوچک خان به طور خصوصی به یکی از یارانش گفته بود: « خداوند شاهد است هرگز راضی نیستم با اجانب و خارجیها در صدد اداره امور وطن و مملکت باشم» (صبوری دیلمی، 1358: 483). یکی از مقامات کمیساریاری خارجی شوروی پیش از انجام کودتا درباره میرزا چنین اظهار نظر کرده بود: «او یک ناسیونالیست است و نسبت به انگلیسی­ها که ایران را به بندگی کشانده اند و دولت تهران که خود را به آن­ها فروخته است نفرت عمیقی دارد» (کریمی، 1382: 407).انگلیسی­ها هم وجه ملی میرزا را بسیار برجسته می دانند. در یکی از گزارش­های سفارت انگلیس آمده است: « یکی از راه­های بر سر عقل آوردن کوچک­خان گفتگوی صریح با وی و تشریح عواقب وخیم اقدامات او برای ایران و ایرانیان است» و در یکی دیگر از این گزارش­ها به این مطلب بر می خوریم که : « روس­ها از میرزا کوچک خان دلسرد شده اند زیرا که او را یک ایرانی ناسیونالیست شناخته اند» (همان،407).در نهایت جان فوران نیز تصویری ملی گرا از کوچک خان ترسیم کرده است(فوران، 1389: 298).
5.      چرخش از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی
سیر تحول ایدئولوژیک کوچک خان از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی ذیل دو پارامتر عمده قابل فهم می باشد: 1. سرخوردگی نسبت به احیاء نظام مشروطه؛ 2.تحولات بین المللی.
برای درک بهتر این دو پارامتر، بایستی بینش سیاسی کوچک خان و تطور آن را در سه مرحله از جنبش جنگل تحلیل نمود:
1. از ابتدای جنبش(1294ش) تا از هم پاشیدن کمیته اتحاد اسلام و آغاز راهپیمایی بزرگ (فروردین1298ش)؛
2. بعد از راهپیمایی بزرگ و استقرار در منطقه آلیان(اردیبهشت 1298ش) تا آغاز انقلاب جنگل(خرداد 1299ش)؛
3. از تأسیس جمهوری(خرداد 1299ش) تا مرگ میرزاکوچک جنگلی (آذر 1300ش).
شاخص مرحله نخست در ارتباط با نظام سیاسی مدنظر کوچک خان، مشروطه خواهی و اعلام وفاداری به شاه ذیل ایجاد دولتی مستقل از نفوذ بیگانگان و برپایی مجلس شورای ملی است(روزنامه جنگل، شماره 13). لیکن تلاش چهارساله جنگل ذیل بینش سیاسی مذکور ناکام ماند و نه تنها دولت و مجلس ملی شکل نگرفت بلکه بیش­ترین فشارها برای سرکوب جنبش نیز توسط دولت مرکزی انجام گردید. با بی نتیجه ماندن مذاکرات، وثوق الدوله سه سیاست عمده را در پیش گرفت: 1. ایجاد فشارهای غیر مستقیم مانند آزار مردم و هواداران جنگل که در قالب حکمرانی تیمورتاش پیاده گشت (متولی، 1382: 469-470  ؛ فخرایی، 1354: 181-182)؛ 2. ادامه مذاکرات با سایر سران جنگل و ایجاد دو دستگی بین رهبران که درباره افرادی مانند حاجی احمد کسمایی نتیجه داد؛ 3. اعزام نیروهای نظامی که در نهایت با حمله قوای قزاق- انگلیس، جنگل را تا مرحله نابودی پیش برد(نعیمی، 1389: 104).بر این اساس ناکامی بیش از چهار سال مقاومت مشروطه خواهانه، کوچک خان را نسبت به اصلاح پذیری نظام سلطنتی و احیاء مشروطه سرخورده و ناامید نمود. به گونه ای که مرحله دوم هم­چون مرحله گذار از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی را داراست و مرام­نامه جنبش را که متصور نظام جمهوری است می توان محصول همین دوره گذار دانست که در مرحله سوم عملی گشت. وی به این باور رسیده بود که برقراری حکومت قانون منوط به الغای سلطنت و برچیده شدن نظام سلطنتی در ایران است تا با تأسیس نظام جمهوری که با فرهنگ ملی و مذهبی ایرانی نیز سازگار باشد به فضایی مناسب جهت استقرار آزادی و عدالت و امنیت و رفاه اجتماعی دست یابد. او در شرح این مواضع می گوید: «برای نجات ایران از فساد و فقر که از نفوذ قدرت­های خارجی سرچشمه می­گیرد باید نظامی جمهوری و سوسیالیستی که با مشروطیت و دموکراسی فاصله چندانی ندارد پیاده نمود، رنجبران را از از دست راحت طلبان برهانیم و لیکن درباریان تن در نمی دهند که مملکت ما با قانون مشروطیت از روی پروگرام دموکراسی اداره گردد» (کردستانی، 1382: 373).
مرحله سوم از سیر تحول ایدئولوژیک کوچک خان در ارتباط با تحولات بین المللی قابل فهم است. به گونه ای که این تحولات بین المللی که با گسترش جماهیر شوروی در آسیا همراه بود ، هم­چون کاتالیزوری بر تحول بینش سیاسی  کوچک خان به جمهوری خواهی تاثیر نهاد. کوچک خان که پس از احیاء جنبش در 1298شمسی یک سال تحت نفوذ ایل آلیان و فشارهای نظامی دولت مرکزی در منطقه فومنات محصور شده بود طی تماس­هایی سعی در ایجاد ارتباط با بلشویک­ها به منظور فراهم آوردن تجهیزات جنگی نموده بود. اسناد حاکی از آن است که وی خواهان حمایت تسلیحاتی چپ­ها بدون دخالت ایدئولوژیک ایشان در امور ایران بوده است (جنگلی، 1357: 135-136). سرانجام با ورود ناوگان دریایی بلشویک به انزلی که پیش­تر آذربایجان را تصرف نموده بود، طی معاهده ای نه ماده ای بین کوچک خان و چپ­ها جمهوری ایران در گیلان اعلام گشت. به نظر می رسدکوچک خان که مؤلفه های سوسیال دموکراتیک در سیر تحول ایدئولوژیک اش افزایش یافته بود و مرام­نامه جنبش گواهی بر آن است(گیلک، 1371: 527)زیر فشار دولت مرکزی و چپ­های انقلابی گزینه­ای جز ائتلاف با چپ­ها نداشت چرا که نهایتاً در برخی پارامترهای ضداستبدادی و ضداستعماری با آن­ها قرابت بیشتری نسبت به دولت مرکزی داشت. البته چپ­ها از اعلان جمهوری همانا جمهوری شورایی را مدنظر داشتند لیکن کوچک خان جمهوری مبتنی بر سوسیال دموکراسی را خواهان بود. بررسی مفاد معاهده این ادعا را اثبات می نماید. براساس معاهده، چپ­ها تعهد کرده بودند که هیچ گونه فعالیت کمونیستی در ایران انجام نیابد (فخرایی، 1354: 244). لیکن نقض مفاد معاهده که ناشی از تعارضات ایدئولوژیک مابین کوچک خان و چپ­ها بود منجر به فروپاشی ائتلاف مذکور گردید.
6.      نتیجه گیری
نظام سیاسی ایران معاصر تحولات ساختاری متکثری در چندین حکومت را تجربه نمود که خاستگاه آن را منطقاً می توان در بسترهای نظری و عملی مشروطیت جستجو کرد. بر این اساس پرسش اصلی مقاله عبارت است از این-که نظام سیاسی مدنظر کوچک خان چه بوده است؟بینش سیاسی  میرزا کوچک خان جنگلی که بر بستر فکری ناسیونالیسم و اسلام شکل یافته بود، ذیل دو پارامتر عمده ابعاد داخلی و ابعاد خارجی قابل تشخیص است. عدالت­خواهی در عرصه اجتماعی، مبارزه با استبداد سیاسی و ارائه قرائتی رهایی بخش از مذهب، ابعاد داخلی اندیشه کوچک خان را تشکیل داده است. شاخص قرار دادن منافع ملی ذیل دو مقوله­ی حفظ تمامیت ارضی و ملی گرایی نیز نشان­گر ابعاد خارجی بینش سیاسی  وی می باشد.
از مستندات بر می آید که کوچک خان آشکارا عدالت­خواهی را از اهداف اصلی حرکت تغییرطلبش بیان می­کند.آن عدالت خواهی که مدنظر وی است نه در پی انقلابی ساختاری بلکه مبتنی بر کاستن فاصله طبقاتی در چارچوب عرف ایرانی- اسلامی است که مشخصه­ی  عمده اش مالکیت خصوصی است. البته مکانیزم­های این تعدیل طبقاتی در تفکر میرزا مشخص نشده است. از طرفی او که در معرض اندیشه­های نوین در فققاز انقلابی و نیز فضای دموکراتیک گونه­ی مشروطیت قرار گرفته بود در بینش سیاسی  اش جایی ویژه به مولفه­ی استبدادستیزی اختصاص داده است. استبدادستیزی کوچک خان ذیل دو مقوله­ی آزادی خواهی و قانون گرایی قابل ارزیابی است. تاثیرات فضای مشروطه و جریان ترقی خواه در پررنگ بودن اعتقاد وی به آزادی عقیده و اهمیت جایگاه قانون برای کنترل نظام سیاسی و مدیریت نظام اجتماعی موثر بوده است و مهم آن­که وی در سیر مبارزاتی اش از مشروطه طلبی به جمهوری خواهی چرخش  پیدا می کند.
کوچک خان که تحصیلات را از مکتب­خانه آغاز نموده بود و از حوزه علمیه به صف مشروطه طلبان پیوسته بود در آرای سیاسی­اش نیز متاثر از آموزه های دینی بود لیکن قرائتی رهایی بخش و اجتماعی از سنت دینی اش ارائه می داد. وی از پتانسیل­های آرمان گرایانه موجود در مذهب تشیع برای تقویت مبارزات چریکی و رسالت تحول خواهی اش بهره می برد. با وجود دین باوری عمیق، اتهام خرافاتی بودن به وی وارد شده است که بر اساس مستندات قابل تأیید نیست.به لحاظ هستی شناختی،نگرانی نسبت به از دست رفتن تمامیت ارضی ایران در فقدان دولت مرکزی مقتدر از دلایل عمده شکل گیری جنبش جنگل تحت زعامت کوچک خان بوده است. با وجود بنیان محلی جنبش جنگل، اسناد موجود که در متن بدانها اشاره رفت، دلالت بر ملی گرایی رهبری جنگل دارد ؛ به ویژه آن که گزارش­های سفارتخانه های دول مختلف دلالت بر عدم کنار آمدن کوچک خان با ایشان دارد. بنابراین انتساب اتهام تجزیه­طلبی به وی ناموجه می باشد.
از کلیت بحث حاضر ،عدالت خواهی، استبداد ستیزی و نگرش مذهبی بینش سیاسی کوچک خان در ابعاد داخلی نتیجه می شود. در ابعاد خارجی نیز عنصر منافع ملی مؤکد بر حفظ تمامیت ارضی و ملی گرایی استخراج می گردد. این مؤلفه ها از شاخص­های عمده مشروطه طلبی به شمار می رود. ضمن این­که سرخوردگی نسبت به اصلاح نظام سلطنتی و احیاء مشروطه که با عدم توفیق در چهار سال مبارزات چریکی حاصل شده بود از یک سو و از سوی دیگر نیز فشار تحولات بین المللی که با گسترش جماهیر شوروی در شرق همراه بود، ساختار بخش نظام جمهوری در کلیت بینش سیاسی  کوچک خان گشت. بنابراین همان گونه که در نمودار شماره (1)آمده است، در یک جمع بندی کلی بایستی کوچک خان را مشروطه طلبی دانست که نهایتاً  به یک جمهوری خواه تحول یافته است.



نموادر شماره 1-مدل نظام حکومتی در بینش سیاسی میرزا کوچک خان *



منابع

1.       آشوری، داریوش(1351). فرهنگ سیاسی، تهران: مروارید.
2.       آبراهامیان، یرواند(1379). ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمدگل­محمدی و محمد­ابراهیم فتاحی، تهران: نی.
3.       آدمیت، فریدون(1360). آشفتگی در فکر تاریخی، بی جا: بی نا.
4.       آفاری، ژانت(1385). انقلاب مشروطه ایران، ترجمه رضا رضایی، تهران: بیستون.
5.       آوری، پیتر(1377). تاریخ معاصر ایران(از تاسیس تا انقراض سلسله قاجاریه)،(ج. 1 ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: عطایی.
6.       امامی، فیض الله(1382). «بررسی مرامنامه جنبش جنگل»، در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
7.    اخوان ارمکی، عباسعلی(1382).  «آزادی از دیدگاه میرزا کوچک خان» ، درمجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
8.    املشی (میزان)، بهاءالدین(1352). گوشه هایی از تاریخ گیلان، به کوشش محمدهادی میزان، بی جا: بی نا.
9.    برگهای جنگل (نامه های رشت و اسناد نهضت جنگل)(1380). به کوشش ایرج افشار،تهران،نشر و پژوهش فروزان.
10.   بهار، ملک الشعرا(1371). تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران،(ج.1)، تهران: امیرکبیر.
11.  پیشه وری، جعفر(1986). یادداشتهای زندان، لوس آنجلس، بی نا، نقل شده در شاکری، خسرو، (1386). میلاد زخم(جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران)،ترجمه شهریار خواجیان، تهران: اختران.
12.   تربتی سنجابی، محمود(1357). قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران، تهران: آسیا.
13.   تقی زاده، سید حسن(1368). زندگی طوفانی (خاطرات سید حسن تقی زاده)، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات علمی.
14.   جنگلی، میرزا اسماعیل(1357). قیام جنگل، با مقدمه و کوشش اسماعیل رائین، تهران: جاویدان.
15.   جهان بانی، امان الله(1340). «خاطراتی از اوضاع قبل از کودتای 1299»، در سالنامه دنیا، بی جا.
16.  جهانی ویشکایی، مهرزاد(1382). «سیاستهای خارجی و داخلی نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
17.   دولت آبادی، یحیی(1371). حیات یحیی، (ج. 4تهران: انتشارات عطار و فردوس.
18. رواسانی، شاپور(1384). نهضت جنگل، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
19.   روزنامه جنگل. شماره 5، غره شوال 1335.
20.   ——. شماره 9. 16 ذیقعده 1335.
21.   ——. شماره 12. 17 ذیحجه 1335.
22.   ——. شماره 13. 24 ذیحجه 1335.
23.   ——. شماره 15. 23 محرم 1336.
24.   ——. شماره 24. 23 ربیع الاول 1336.
25.   ——. شماره 28. 15 جمادی الاخر 1336.
26.   روشار، فیلیپ(1374). «اصلاح طلبی و سنت (جنبش جنگل از 1294 تا 1300 ه ش، ترجمه ع.روحبخشیان، ماهنامهگیله وا، (ش 34)، آذر- دی.
27.   ساسانی، خان ملک(1354). یادبودهای سفارت استانبول، بی جا: بابک.
28.   شاکری، خسرو(1384). پیشینه­های اقتصادی اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دمکراسی در آن عهد، تهران: اختران.
29.   —— (1386). میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران)، ترجمه شهریار خواجیان،تهران،اختران.
30.  شایسته، فریدون(1382). «شخصیت میرزا کوچک و ماهیت نهضت جنگل درآیینه داوری» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
31.   شایسته، فریدون(1385). جنبش جنگل از آغاز تا فرجام، رشت: فرهنگ ایلیا.
32.   شمیم، علی اصغر(1374). ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران: نشر افکار.
33.   صبوری دیلمی، محمد حسن(1358). نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل، تهران: مولف.
34.   طلوعی، محمود (1385). فرهنگ جامع سیاسی، تهران: نشر علم.
35.   عاشوری، داریوش (1351). فرهنگ سیاسی. تهران: مروارید.
36.   عباسی، هوشنگ(1381). بازتاب جنبش جنگل در هنر و ادبیات، رشت: انتشارات حرف نو.
37.   علم، محمد رضا(1386). «ریشه های هویت ایرانی در قیام میرزا کوچک جنگلی»، فصلنامه مطالعات ملی، (ش 33)، بهار.
38.   فخرایی، ابراهیم(1357). سردار جنگل، تهران: جاویدان.
39.   ——. مصاحبه با  ویژه نامه روزنامه دامون، شماره 13، اول آذر1359، ص135.
40.  فوران، جان(1389). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب،ترجمه احمد تدین، تهران: خدمات فرهنگی رسا.
41.   قاضی مرادی، حسن(1384). نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران، تهران، اختران.
42.  کردستانی، سوران(1382). «قیام جنگل و مشترکات آن با قیام کردها» درمجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
43. کاتم، ریچارد(1357). ناسیونالیسم در ایران، ترجمه فرشته سرلک، تهران: گفتار.
44. کریمی، بهنام(1382). «ایدئولوژی نهضت جنگل» درمجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
45. کوچکپور، صادق(1369). نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی- اجتماعی گیلان و قزوین،رشت: گیلکان.
46.   گیلک، محمد علی(1371). تاریخ انقلاب جنگل، رشت: گیلکان.
47.   مارچنکو(1382). «کوچک خان» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
48.  متولی، یوسف(1382). «جنبش جنگل در دوران فرمانروایی سردار معظم خراسانی» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
49.  مدنی، میراحمد(1377). جنبش جنگل و میرزا کوچک خان. به کوشش سید محمد تقی میر ابوالقاسمی، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
50.   مدیرشانه­چی، محسن(1385). فرهنگ احزاب و جمعیتهای سیاسی ایران، تهران: نگاه معاصر.
51. مستوفی،عبدالله(1377). تاریخ معاصر اجتماعی و اداری دوره قاجاریه  یا  شرح زندگانی من. (ج. 3)،تهران:  زوار.
52.  میرمیران، سید مجتبی(1382).  «نگاهی گذرا به سیاست داخلی و حارجی نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.
54.   هدایت، مخبر السلطنه(1374). خاطرات و خطرات، تهران: انتشارات زوار.
55.   هدایتی خوشکلام، منوچهر(1383). یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، رشت: کتیبه گیل.
56.   یقیکیان، گریگور(1386). شوروی و جنبش جنگل (یادداشتهای یک شاهد عینی)، به کوشش برزویه ارجمند، تهران: اختران.



هیچ نظری موجود نیست: