۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

جامعه شناسی عشق

کارگاه "جامعه شناسی عشق" به سخنرانی عباس نعیمی در دانشگاه علمی-کاربردی انزلی (اردیبهشت91) و پیام نور رشت (خرداد91) شامل پارامترهای عمده زیر:


مجادله فلاسفه بر سر عشق آسمانی و زمینی ؛ ملاصدرا، سهروردی، ابن عربی ، ...
انعکاس روابط اجتماعی عاشقانه در ادبیات پارسی از دیرباز تا کنون و دسته بندی های آن ...
مولفه های جامعه شناختی جذابیت فردی ...
دسته بندی و تحلیل عشق بر اساس "ابراز و وجود" در عاشق و واکنش معشوق ...
روانشناسی عشق هلن فیشر ...
تئوری مثلث عشق اشترنبرگ ...
سبکهای هفتگانه عشق در جامعه باستانی ...
عشق به مثابه شقی از "ازخودبیگانگی" ...

عشق زمینی و آسمانی
عشق در ظاهر دو صورت دارد:
الف- عشق عرفانی(حقیقی) که مبتنی بر جذبه و خلسه است.
ب عشق طبیعی(مجازی) که عشق یونانی و توماسی نیز نامیده می شود
الف ) ملاصدرا از کسانی است که در ابتدای نظراتش، دیدگاهی انضمامی داشته و با طبیعی دانستن امرِ «عشق ورزیدن ظرفا به خوب رویان»، آن را امری نیکو به شمار می آورد اما در ادامه - چنان که پیش تر نیز دیدیم - با یک جایگزینی، راه را بر هرگونه تأویلی می بندد:
«
در واقع می توان گفت عشق ظرفا به خوب رویان چیزی جز اشتیاق و علاقه به رؤیت جمال انسانیت نمی باشد، جمال انسانیت نیز چیزی است که بسیاری از آثار جمال و جلال خداوند در آن ظاهر است.[22
سهروردی اعتقاد دارد که منشاء لذت های دنیوی، لذت های عقلی و نوری است و انسان تنها کسی و صورتی را می خواهد که در آن روحانیت و نورانیتی یافته باشد.
ابن عربی از جمله کسانی است که به تجربه عشق الهی از طریق عشق انسانی اعتقاد دارد و معتقد است که درک زیبایی تنها در اینصورت، در قالب نوعی تجلی حقایق قدسی[26] ممکن می شود. او عشق را شامل سه کیفیت می داند:
الف محبت الهی(حبّ الهی) یا همان محبت خالق به مخلوق که از سویی محبتِ خالق است به مخلوق و از طریق این محبت،صورتی ایجاد می شود که خالق، خویش را در آن متجلی می سازد و از طرف دیگر محبت همان مخلوق است به خالق. شوق خدای عیان شده در صورت مخلوق که مشتاق بازگشت به خویش است. این همان گفتمان ازلی پیوند الهی بشری است.
ب محبت روحانی( حب روحانی).این محبت در وجود مخلوق است و عبارت است از شوق یافتن موجودی که «صورت» خود را در مخلوق، مستتر کرده و به زبان دیگر لذت یافتن موجودی است که انسان، «تصویر» اوست.
ج محبت طبیعی (حب طبیعی). ابن عربی می گوید؛ بیشتر محبت مردم،امروزه از این نوع است و عبارت است از محبتی که پیوسته در پی تصاحب است و بی توجه به خواست محبوب، به دنبال ارضای خود است.
ب - تعارضات «وبر»ی (دیدگاه جامعه شناختی)
اما نمونه رویکرد کلی دوم را مبتنی بر آرای ماکس وبر، جامعه شناس مطرح آلمانی، تنظیم کرده ام. وبر معتقد است که «اخلاق مبتنی بر برادریِ ادیان رستگاری»، با قوانین نیروی غیرعقلانی حیات، یعنی «عشق جنسی»، عمیقاً در تضاد است. سپس در ادامه به این نکته اشاره می کند که انعطاف ناپذیری و جزمی بودن اصول این اخلاق، باعث می شود تا تضاد شدیدتری میان مذهب و میل جنسی ایجاد شود:



تحول مفهوم عشق در ادبیات پارسی:
1ـ عشق شیرین که در قرون دهم تا دوازدهم میلادی به هنگام تسلط گفتمان های "سخن" و "خرد" بر ادب فارسی در منظومه های عشقی چون "زال و رودابه"ی ابوالقاسم فردوسی (1020-935)، "ویس و رامین" فخرالدین اسعدگرگانی، و "خسرو و شیرین" نظامی گنجوی (1209-1141) خودنمایی میکند و نشان دهنده ی احساسات عاطفی و جنسی بین مرد و زن در یک جامعه ی سنتی می باشد.(7)
2ـ عشق فرهاد که همزمان با عشق شیرین در منظومه هایی چون "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون" نظامی رخ می دهد و نشاندهنده ی عشق خیالی، غیرجنسی و یک طرفه ی یک مرد عاشق وارسته نسبت به یک دلداده ی زن می باشد. بدل زنانه ی این عشق یک طرفه را باید در منظومه های "سودابه و سیاوش" فردوسی و "یوسف و زلیخا" منسوب به فردوسی یافت که در آن یک زن، احساسات عاطفی و جنسی اما یک طرفه و "گناه آلود" خود را نسبت به مردی چون ناپسری یا خادم شوهر خود که سنت و دین آن را "ناروا" می شمارد، بیان می نماید.
3ـ عشق شمس که از قرون سیزدهم تا پانزدهم به هنگام غلبه ی گفتمان صوفیانه ی "عشق" در ادب پارسی در روایتی چون عشق "شیخ صنعان و دختر ترسا" در "منطق الطیر" فریدالدین عطار (1220-1142)، عشق "محمود و ایاز" در مثنوی جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی (1273-1207)، و بویژه عشق "مولوی به شمس" در غزلیات مولوی بروز می نماید که نشاندهنده ی دو پاره ی مانعة الجمع عشق روحانی و عشق زمینی ست که مستلزم عشق به خدا و پیغمبران، امامان و مرشدان صوفی از یک سو و نفرت و پرهیز از زنان از سوی دیگر می باشد.
4ـ عشق آیدا/ در مجموعه شعرهای "آیدا در آینه" و "آیدا، درخت، خنجر و خاطره"ی احمد شاملو (2000-1925) و "تولدی دیگر" فروغ فرخزاد (67-1935) که در پی گفتمان های "طبیعت" و "خلق" و ظهور ادبیات جدید در ایران در قرن بیستم که در آن توجه به فرد و مشخص جای نوع و مجرد را گرفته، رخ می دهد و نشاندهنده ی احساسات عاطفی و جنسی دو فرد به یکدیگر میباشد، با این تفاوت که عشق شاملو "همسرانه" است و عشق فروغ "آزاد" و فراتر از مرزهای ازدواج.
عوامل تعیین‌کننده جاذبه در روابط فردی هستند: مجاورت، آشنائی، و شباهت. افسوس که زیبائی هم در این میان نقشی دارد!.
1. مجاورت / پژوهش‌ها نشان می‌دهد که فاصله محل زندگی دو نفر کارآمدترین متغیر برای پیش‌بینی میزان دوستی آینده آنها است.
2. آشنائی / هر چه آزمودنی‌ها تصویر معینی را بیشتر دیده بودند، بیشتر به آن ابراز علاقه می‌کردند و بیشتر فکر می‌کردند که صاحب عکس نیز برایشان خوشایند باشد
3. جذابیت جسمانی / ظاهر جسمی برعکس منش، مهربانی و سایر خصوصیات شخصی، چیزی است که ما چندان کنترلی بر آن نداریم و از این رو منصفانه به‌نظر نمی‌رسد که ملاکی برای علاقه‌مندی به کسی باشد. / وقتی انتخاب همسر مطرح است، به‌تدریج از میزان اهمیت جذابیت جسمانی کاسته می‌شود (/چرا جذابیت جسمانی تا این اندازه مهم است؟ یکی از دلایل آن این است که افراد در ذهن خود طرحواره یا تصوری قالبی از شخص جذاب دارند و فکر می‌کنند که وی از مجموعه خصوصیات مطلوب دیگری نیز برخوردار است/
4. شباهت / زن و شوهرها به‌طور معنی‌داری به یکدیگر شبیه هستند و این شباهت منحصر به ویژگی‌های جامعه‌شناختی همچون سن، نژاد، دین، تحصیلات، و طبقه اجتماعی - اقتصادی نیست، بلکه در مورد ویژگی‌های جسمی از قبیل بلندی قد و رنگ چشم و ویژگی‌های روانشناختی همچون هوش نیز صادق است (روبین، ۱۹۷۳). / یکی از علل به‌وجود آمدن علاقه‌مندی بر اثر شباهت احتمالاً این است که افراد برای عقاید و سلیقه‌های خود ارزش قائل هستند و از معاشرت با کسانی‌که انتخاب‌های آنها را تأیید می‌کنند لذت می‌برند و چه‌بسا از این راه عزت‌نفس آنها تقویت می‌شود / وضع یک فرد بسیار سلطه‌جو است که احتمالاً خواهان دوستی با یک فرد نسبتاً سلطه‌پذیر خواهد بود؛ یا فردی که در انتخاب‌های خود بسیار یکدنده است احتمالاً با کسی‌ بهتر می‌تواند بسازد که آدمی بسیار انعطاف‌پذیر و حتی ”بی‌اراده“ باشد. این پدیده را ”فرضیه نیاز مکمل ـ need complimentarity hypothesis“ نام نهاده‌اند. اما حتی در مورد ویژگی‌های مکمل نیز می‌توان یک شباهت زیربنائی در نگرش‌ها مشاهده کرد
5. فرضیه جور بودن (matching / پدیده جور بودن معمولاً طبق نظریه تصمیم‌گیری مبتنی بر انتظار - ارزش تبیین می‌شود. افراد ارزش کلی فردی را که جذابیت جسمانی دارد در میزان انتظار خود از دستیابی به او ضرب می‌کنند و از این راه کیفیت بازده انتخاب خود را به حداکثر می‌رسانند. به‌عبارت دیگر، ما می‌کوشیم به جذاب‌ترین فرد برسیم، منتها در این میان واقع‌بینانه‌ به تمایل ظرف مقابل نسبت به خودمان نیز می‌اندیشیم. بنا به این تحلیل، افراد کم‌جاذبه به سراغ افراد کم‌جاذبه می‌روند، زیرا انتظار دارند که اگر هدف را خیلی بالا بگیرند، شکست بخورند. حاصل کلی این بازار مکاره ‌جور شدن افراد برحسب میزان جذابیت است: اغلب ما سرانجام به همسری می‌رسیم که از نظر جذابیت تقریباً همپایه ما است.
دسته بندی عشق در کنش و واکنش
اول) وجود
دوم) ابراز
کنش عاشق :
حالت اول: عشق وجود دارد (به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%) اما ابراز آن وجود ندارد.(به ميزان هاي مختلف. مثلاً از حالت كاملاً بي تفاوت تا هر از گاهي علامت و نشاني )
اين نوع را عشق يكطرفه مي ناميم كه در ارتباط هست با جنس، سن، تحصيلات، مذهب، محل سكونت، سابقه ي عشقي و عاطفي به ويژه شكست و تلخي آن، نوع فرهنگ و آداب و رسوم آن جامعه، پايگاه و منزلت خانواده و
به عبارتي ديگر به نظر مي رسد كه دختران بيشتر از پسران عشق يكطرفه دارند و از ابراز و اظهار آن به دلايل مختلف مانند سبك شدن نزد پسر و مي پرهيزند و همچنين به نظر مي رسد كه افراد مذهبي به نسبت غيرمذهبي اين نوع عشق را بيشتر دارند چون تعاليم مذهبي مي آموزد كه تنها عشق به خدا جاودانه و صحيح است و هوس، آلوده وگناه است و اين نوع نيز خود داراي سه حالت ريزتر است كه در ادامه خواهد آمد.
حالت دوم: عشق وجود دارد(به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%) و ابراز آن نيز وجود دارد(به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%) اين نوع را عشق متقابل يا پويا (كنش متقابل) مي ناميم. اين نوع سبب رشد، بروز اعتماد، پيشگيري از آسيب ها و در يك جمله ي عاميان «خوشبخت بودن» خلاصه مي شود. اين مورد نيز در ارتباط مستقيم با درك و تفاهم، پذيرش واقعي همديگر، نحوه ي تربيت خانوادگي و پيشينه ي پرورشي وي، سلامت رواني والدين، وجود عشق و دوستي، همسويي اهداف و نظرات مي باشد.
حالت سوم) عشق وجود ندارد (از حالت كاملاً متظاهرانه تا هر از گاهي علامت و نشاني واقعي) اما ابراز وجود دارد.( به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%). اين قسمت را عشق فريبكارانه يا استراتژيك رواني مي ناميم. اين نوع افراد نياز به كسب توجه و پذيرش توسط فرد يا افرادي خاص را دارند. معمولاً به دليل ناكامي ها، لجاجت، رقابت ناسالم، فشارهاي عصبي و رواني، توهم پردازي روي مي دهد.
حالت چهارم: عشق وجود ندارد(از حالت كاملاً متظاهرانه تا هر از گاهي علامت و نشاني واقعي) و ابراز هم وجود ندارد. اين نوع را حالت گذراي خواست عاطفي مي ناميم. مقدمه اي كه اگر شرايط زمينه اي ديگر فراهم شود ممكن است به يكي از سه حالت فوق تبديل شود. در غير اين صورت به حالت اوليه ي يك برخورد ساده برمي گردد و در مدت زماني كم محو مي شود.
واکنش معشوق:
1- برخی افراد در مقابل  موج  محبت و عشق  دیگری  عقب  نشینی  می کنند و  دچار  ترس می شوند. محبت دیگری آن ها را می ترساند و فراری می دهد. این افراد  معمولاً  وقتی متوجه عشق دیگری می شوند  از  او  دوری  می کنند و  به  صورت غیر کلامی به  او پیام می دهند که « نزدیک نشو من تو را دوست ندارم » عشق، آن ها را به  یاد خطر  می اندازد.خطری  که باید از آن اجتناب کرد، خطراتی از قبیل سوء استفاده، بی اعتمادی و آسیب، وابستگي، طردشدن، توو ذوق خوردن و بسیاری از ما در کودکی کسی را دوست داشته ایم که بعدها به ما آسیب زده یا از ما سوء استفاده کرده است. اینگونه خاطرات به هراس از صمیمت می انجامد. یکی از راه حل های اصلی برای رفع این ترس ها روان درمانی است.
2- برخی دیگر محبت و عشق را می پذیرند . آن ها از اینکه معشوق و مورد عشق واقع شده اند خوشحال اند، بدون آن که نسبت به فرد عاشق احساس خاصی داشته باشند. گویا به این طریق صرفاً نیاز  آن ها به دوست داشته  شدن ارضا می شود. این افراد معمولاً وقتی متوجه  عشق دیگری می شوند به  او  اجازه  می دهند که نزدیک شود تا بیشتر و بیشتر عشق او را  ببینند و به خودشان و دیگران ثابت کنند که دوست داشتنی هستند.
پیام غیرکلامی آن ها این هست :« نزدیک شو و مرا دوست بدار، اما از من نخواه که با تو ازدواج کنم ».
در  مقابل  فرد عاشق پیام « نزدیک شو  و مرا دوست بدار»  را حمل بر تمایل فرد به ازدواج و برقراری رابطه صمیمانه می کند. به  همین  دلیل پس  از مدتی  پای پیش  می گذارد و بحث ازدواج را پیش می کشد و کاملاً امیدوار است و تصور می کند هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد اما در برابر خواستگاری صریح عاشق ، قسمت  دوم پیام  معشوق  تازه به گوش می رسد که « بنا نشد سراغ این صحبت ها بروی. تو فقط مرا دوست  داری  و  این  هم مشکلی  نیست اما من با تو ازدواج نمی کنم ». اینجاست که عاشق گیج می شود و نمی تواند  این دو پیام را از هم تفکیک کند. پیام « نزدیک شو » برای عاشق به این معنا است که « من هم تو را دوست دارم » و پیام « از من نخواه که با تو ازدواج کنم » کاملا با آن متناقض است. معمولاً افراد  در این  زمان  احساس  می کنند بازیچه  قرار  گرفته اند و از آنان، هزينه ي مادي و روحي و احساسي اشان سوء استفاده شده است. برخی از افراد پیام « از من نخواه که با  تو ازدواج کنم »  را حمل  بر شرایط  روانی فعلی فرد می دانند و با خود می گویند « اگر صبر کنم ز قوره حلوا سازم ».آن ها  بر این اعتقادند  که او فعلاً این نظر را دارد  اما بعداً نظرش تغییر خواهد کرد  چرا  که مرا دوست دارد. شاهد این مدعا هم پیام های غیر کلامی « نزدیک شو» يا زمان ها و وقت هايي استكه براي صحبت وبحث و گاهي برنامه ريزي و درد دل گذاشته است يا رازهايي كه گفته است و ديدارهاي معمولاً- مختصري كه داشته است.
پس از  این  معمولاً رابطه دوستانه طولانی مدتی برقرار می شود که در آن یک طرف به فکر ازدواج است و دیگری به ازدواج يا اصلاً فکر نمی کند يا با هزار ترس و احتمال و نااميدي از آن گريزان است و اگر هم با درخواست ازدواج روبرو شود به صورت غيرمستقيم مثلاً از طريق خانواده- با صراحت و اطمینان می گوید که « من گفته بودم که نمي خواهم ازدواج كنم ». رابطه دوستانه طولانی مدت و بی سرانجام تا حدودی حاصل چنین ارتباطی است.
3- برخی  دیگر  در برابر ابراز  غیر کلامی عواطف  عاشقانه بی تفاوتی نشان می دهند، خود را به نادیدن  می زنند  گویا  که  هیچ  اتفاقی نیفتاده  است. این  افراد  نمی خواهند  خود  را درگیر  چنین فضاهایی  بکنند. چنین  افرادی  واکنش های  غیر کلامی را نادیده  می گیرند، ابرازهای غیرکلامی را انکار می کنند و  بی تفاوت از کنار آن  می گذرند. آنان معمولاً در پس این بی تفاوتی رابطه را تنظیم می کنند. در صورتی که  فرد  عاشق بخواهد  نزدیک شود به او پیام « دور باش» می دهند و هرگاه که دور می شود به او  پیام  می دهند که :« حالا  ناراحت  نشو  می توانی کمی به من نزدیک شوی ! »  این افراد معمولاً عاشق را سردرگم می کنند. در این مورد عاشق با تردید بسیار مواجه می شود، نمی داند که پیام صریح فرد چیست ؟!  وقتی  می خواهد  برود به یاد پیام های غيرمستقيم و گاهي مستقيم « نزدیک شو » وي می افتد و  زمانی  که می خواهد نزدیک شود و  خواستگاری  کند  به یاد  پیام های  « دور باش »  می افتد كه در اين بين مشاجرات، دلخوري ها و بدبيني هايي براي طرفين پيش مي آيد. بهترین راه حل برای مواجهه با چنین افرادی بیان کلامی عواطف و درخواست پاسخ صریح از آن هاست كه طبيعتاً از آن طفره خواهند رفت.
هلن فیشر در کتاب "اندام شناسی عشق" (2) نشان می دهد که وقتی شخص به دام عشق می افتد در مغز او مواد شیمیایی معینی چون دوپامین(3)، نور اپینفرین(4) و سروتونین(5) ترشح می شود که مرکز لذت مغز را برانگیخته و موجب ازدیاد تپش قلب، از دست دادن اشتها و خواب، تشدید هیجان و مانند آن می شود.
روبرت اشترنبرگ در کتاب "روانشناسی عشق" (6) معتقد است که مثلث عشق از لحاظ روانی بر سه پایه ی صمیمیت، تعهد و شهوت
افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو می‌کنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز می‌کند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب می‌شود.
یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم بندی کرد.

تجربه عشق شامل عملکرد اجزاء صمیمیت، هوس(شهوت) و تعهد میباشد. شما برای دسـتـیـابـی بـه یک رابـطه سـالم و پـایدار مـی بــاید اعتدال را میان این سه عنصر برقرار سازید. اکنون به تعریف آنها میپردازیم:

تعهد : تا چه اندازه شما خود را وقف آن میکنـید که رابطه یتان را شاداب و با طراوت نگاه دارید؟ و یا تا چه اندازه با یارتان صادق می بـاشـید؟ شـامل مسئولیت پذیری، وفاداری و وظیفه شناسی میباشد. تعهد در رابطه به مفهوم آن است که اکـثر موانع و مشکلات را می توان با کمک یکدیگر از میان برداشت - وفادار حتی در سخت ترین شرایط.

صمیمیت: نزدیکی در رابطه - اموری که شما و یارتان در آن سهیم می بـاشـیـد اما فرد دیـگری از آنـها آگـاهـی ندارد - رازها و تجربـیات فردی و مشترک - صمیمیت امری فراتر از نزدیکی جنسی و فیزیکی می باشد. تا چه اندازه شـما در کنـار یـارتان احـساس راحت بودن میکنید؟ آیا قادر به بیان عقاید و نقطه نظرهای خود میباشید ؟ بـدون آنـکه از مـورد انتقاد قرار گرفتن و نکوهش شدن واهمه داشته باشید؟ آیا هنـگامی کـه صحبت میکنید واقعا به حرفهای شما گوش میدهد؟

هوس و شهوت: انرژی بخش رابطه یتان می بـاشد. تمایل بـه بازگشت به منزل، تـنها برای کنار یار بودن - هوس فوریت ، شهوت و تمایلات جنسی، رمانتیک بودن، اشـتـیـاق برای در کنار هم بودن و رفع سریع موانع برای وصال میباشد - احساسات شدید -جاذبه جسمانی.

اکـنـون به ابعاد متفاوت عشق در شرایط وجود و یا فقدان سه خصیصه فوق در یک رابطه توجه کنید:

تعهد+صمیمیت و فقدان هوس: ایـن رابـطـه در خـطـر فروپاشی قرار ندارد اما نیازمند خلاقیت و انگیزه برای شعله ور ساختن مجدد عشق میباشد. صمیمیت و تعهد و فقدان هوس: علاقه.

تعهد+هوس و فقدان صمیمـیت: ایـن رابـطه عذاب آور است - گـاهـی اوقـات انـگـیـزه شدیدی آنها را جذب یکدیگر میکند اما سرانجام به یاس و ناکامی منجر میگردد زیرا قادر به آن نمیباشند که رابطه یشان را عمیق تر سازند. یا آنکه افکار،علایق و آرزوهای قلبی یکدیگر را بشناسند. تعهد و هوس و فقدان صمیمیت: عشق تو خالی و راکد.

صمیمیت+هوس و فقدان تعهد: این رابطه یک شبه است-کشش و اشتیاق شدیدی حکمفرماست اما عدم امنیت از آنـکه رابـطـه تـا چـه مـدت دوام خـواهـد آورد هر دو فرد را مایوس میسازد. عشق رمانتیک. هـوس و صـمـیـمیـت و فـقـدان تعهد: عشق شیدایی.

هوس+صمیمیت+تعهد = عشق کامل و مطلوب.
هـمچنـیـن بـه واسـطه آزمـایشـات گـونـاگون تـفاوتهای ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گردیده اند. برای مثال مشـخص شده کـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتی و منافع مـشـتـرک بـیـشتـر بـها می دهند و بـیـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگی بیشتری به فرد مقابل خود پیدا می کنند.
سبـک های مـخـتـلف عشـق

1- اروس(EROS): عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.

2- لودوس(LUDUS): عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشق های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.

3- فیلو(PHILO): عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.

4- استورگ(STORGE): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.

5- پراگما(PRAGMA): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.

6-مانیا(MANIA): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.

7-اگیپ(AGAPE): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر .

پژوهشها حاکی از آن میباشد که زنان بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانیا و مردان به لودوس و اروس گرایش دارند.


۱ نظر:

ناشناس گفت...

درود برشما

با تشکر از مطالب خوبتان
به نظرم در دنیای امروز دیگر به عشق و عاشقی هم نمیتوان روی آورد........ در دنیایی که شکستن قلب ها رسم است.......
نمیدانم به این حرف هایم از چه نگرشی نگاه می نگرید :علمی:واکنش معشوق ویا به صورت تجربی.....
سرافراز باشید و پایدار