۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

تبیین جنبش جنگل مبتنی بر رهیافت جامعه شناسی تاریخی

مقاله زیر در بخش علمی نخستین کنگره ملی میرزا کوچک خان جنگلی، به عنوان مقاله برتر برگزیده شده است.


چکیده
هدف مقاله حاضرتبیین جنبش جنگل است. در این راستا کوشش شده است تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که کدام عوامل جامعه شناختی در بستر تاریخ با کدام مکانیسم، طی یک فرایند منجر به ظهور جنبش جنگل گردید. روش تحقیق این پژوهش، تبیین از نوع روش تاریخی با تاکید بر تحلیل اسنادی و روش گرداوری داده ها نیز کتابخانه ای است. در این راستا ضمن پرداختن به مبانی نظری پدیده اجتماعی جنبش و رهیافت مذکور، به دو حوزه کلی بسترهای سیاسی و اجتماعی- اقتصادی مرتبط با جنگل اشاره رفته است. ماحصل مقاله نیز استخراج مدل تبیینی پدیداری جنبش جنگل می باشد که تاکنون در آثار علمی موجود تحصیل نگردیده است.

واژگان کلیدی: جنبش جنگل، تبیین، بسترهای سیاسی، بسترهای اجتماعی-اقتصادی

تبیین جنبش جنگل
مبتنی بر رهیافت جامعه شناسی تاریخی

 
 

چکیده
هدف مقاله حاضرتبیین جنبش جنگل است. در این راستا کوشش شده است تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که کدام عوامل جامعه شناختی در بستر تاریخ با کدام مکانیسم، طی یک فرایند منجر به ظهور جنبش جنگل گردید. روش تحقیق این پژوهش، تبیین از نوع روش تاریخی با تاکید بر تحلیل اسنادی و روش گرداوری داده ها نیز کتابخانه ای است. در این راستا ضمن پرداختن به مبانی نظری پدیده اجتماعی جنبش و رهیافت مذکور، به دو حوزه کلی بسترهای سیاسی و اجتماعی- اقتصادی مرتبط با جنگل اشاره رفته است. ماحصل مقاله نیز استخراج مدل تبیینی پدیداری جنبش جنگل می باشد که تاکنون در آثار علمی موجود تحصیل نگردیده است.
واژگان کلیدی: جنبش جنگل، تبیین، بسترهای سیاسی، بسترهای اجتماعی-اقتصادی
مقدمه
نقطه عطف تحول گرایی در ایران را منتسب به انقلاب مشروطه می­­دانند.آنجا که ایرانیان پس از قرنها زیستن در اشکال اجتماعی خدایگان-بنده ، ارباب-رعیت ، مراد-مرید و... ، سر آن دارند که خویشتن تصمیم ساز امور زندگیشان باشند؛ از تاسیس عدالتخانه گرفته تا نگاشتن قانون اساسی.از جمله اتفاقات آن روزگار (انقلاب مشروطه تا کودتای رضاخانی) پدیداری جنبشی در گیلان تحت عنوان جنبش جنگل است. این جنبش که در پی شکست مشروطه خواهان و قلع وقمع شدن ایشان ظهور و بروز یافت، سالهای1293 تا 1300 خورشیدی را درنوردیده است. آشکار است این جنبش متولد فرایندی تاریخی می باشد که ظهور آن را میسر گردانده است.
خود جنگلی ها درباره انگیزه و اهداف خود در روزنامه­ی جنگل  اعلام کرده اند:«ما قبل از هر چیز طرف­دار استقلال مملکت ایرانیم، استقلالی به تمام معنای کلمه، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هرچه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است. ما طرف­دار یگانگی عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی کرده و خواستار مساعدتیم»[1]. وجود چنین مفاهیمی در اعلان نیت جنگل خبر از پارامترهای تجربه شده سیاسی، فکری و اجتماعی نزد اصحاب جنبش مذکور می دهد که در قالب نیازهایی همچون استقلال سیاسی، ملی گرایی، گرایشات دینی و عدالت اجتماعی متبلور شده است. رویدادهایی که در عرصه داخلی و بین المللی دورانی متفاوت از گذشته را برای تاریخ سیاسی ایران تصویر نمود.  در نتیجه این پرسش پیش می آید که اساسا جنبش جنگل مبتنی بر کدامین فرایندهای سیاسی و تغییرات اجتماعی- اقتصادی تاسیس گردید که بذر چنین انگیزه هایی را جهت پدیداریش کاشت. در این مقاله سعی شده به این پرسش عمده پاسخ داده شود.
مبانی نظری
اصطلاح جنبش اجتماعی در معانی متفاوتی به کار رفته است که این امر به دست دادن تعریفی مشخص و واحد از آن را دشوار می نماید. گاه با رهیافتی کل گرایانه به عنوان محصول قدرتهای جمعی و گاهی نیز با رهیافتی فردگرایانه نتیجه کنشها، احساسات و راهبردهای فردی تحلیل شده است[2] . گاهی هم نزدیک به اصطلاح شورش اجتماعی به دو نوع دهقانی و اشرافی تقسیم شده است[3] . با این حال به نظر می رسد در همه این حالات معطوف به 5عنصر عرصه عمومی است یعنی 1. گردهماییهای انسانی: موارد تجمع انسانها به صورت چهره به چهره و در حجم زیاد؛ 2. سازمانهای شهروندی: انجمنهای پایدار شهروندان که نسبتا از نهادهای نظارت مرکزی مستقل هستند؛ 3. کلان ساختارها: ترتیبات اقتصادی، جمعیت شناختی، سیاسی، ژئوفیزیکی و سایر ترتیبات در مقیاس وسیع که امکانات و محدودیتهای کنش و تشکل انسانی را ساختار می دهند؛ 4. نهادهای مرکزی: سازمانهایی که نظم عمومی را کنترل می کنند به ویژه حکومت، ارتش و نیروهای پلیس شهری؛ 5. عقاید عمومی: احساسات توده مردم[4] . بر این اساس می توان 8 نوع جنبش اجتماعی را از هم تمیز داد: 1. بیانگر؛ 2. ارتجاعی؛ 3. پیشرو؛ 4. محافظه کار؛ 5. اصلاحی؛ 6. انقلابی؛ 7. آرمانگرا؛ 8. مهاجری[5]. البته جنبشها را گاه بر اساس شاخص خشونت نیز دسته بندی می کنند که «جنگ پاریزانی» از انواع آن است. جنگ پارتیزانی به جنگهای نامنظم چریکی اطلاق می شود که عبارت است از مقاومت مسلحانه علیه نظام سیاسی حاکم یا قدرت های اشغالگر خارجی. در ایران جنبش جنگل و در سطح بین المللی نبرد پارتیزانهای یوگسلاوی علیه اشغالگران آلمانی یا جنگهای ویتنام از این قسم به شمار می روند[6] .
از جمله نظریه های متاخر جنبشهای اجتماعی، تئوری نظام جهانی است که بر خلاف دیگر نظریات جنبشهای اجتماعی را نه در چارچوب دولت- ملتها بلکه در شاکله نظام جهانی سرمایه داری مطالعه می کند بدین معنا که جنبشهای اجتماعی را طیفی گسترده از جنبشهای کارگری سوسیالیستی، ملی یا آزادی خواه، دهقانی، مذهبی و ... اعاده میکند که تقاضای اصلیشان دموکراسی و برابری بیشتر است و در راه تحقق اهداف سه گانه «آزادی، برابری، برادری» نمود می یابند[7] .  درواقع در یک جمع بندی کلی درباره بسترهای پیدایش جنبشهای اجتماعی می توان اذعان داشت که ناخرسندی گسترده نسبت به شرایط اجتماعی، توده ها را وادار به جستجوی راههای زندگی بهتر می کند که هرگاه این اوضاع با احساس بی عدالتی اجتماعی همراه شود انگیزشهای تشکیل یک جنبش اجتماعی شدت می گیرد[8] . بنابراین رهیافت مناسب برای چنین موضوعی جامعه شناسی تاریخی خواهد بود. آنچنان که جامعه شناسی تاریخی تاثیر متقابل گذشته و حال، وقایع و فرایندها و کنشگری و ساختاریابی را مورد بررسی و تحقیق قرار می دهد تا از طریق تعمیم تطبیقی و تجربی، تبیین مفهومی و نظری را رقم بزند[9] .
یافته های پژوهش
در اینجا مباحث عمده پژوهش ذیل دو پارامتر: الف. بسترهای سیاسی؛ ب. بسترهای اجتماعی- اقتصادی طرح گردیده است. بخش الف خود به دو بحث: 1. بسترهای سیاسی داخلی؛ 2. بسترهای سیاسی بین المللی تقسیم شده بدان گونه که در حوزه داخلی بر مجموعه کارکرد و کژکارکرد نهاد حکومت و دستگاه حاکم تاکید رفته و در حوزه بین المللی نیز تاثیرات دول خارجی تحلیل شده است. بخش ب نیز ذیل سه بحث: 1. وضعیت رفاه و معیشت؛ 2. وضعیت بهداشت عمومی؛ 3. وضعیت آموزش همگانی، زمینه های اجتماعی- اقتصادی موثر در ظهور جنبش جنگل را واکاوی نموده و مکانیزم تاثیر آنها بر تاسیس جنبش جنگل مد نظر قرار گرفته است.
الف. بسترهای سیاسی پیدایش جنبش جنگل
الف.1. بسترهای سیاسی داخلی پیدایش جنبش جنگل
با روی کار آمدن قاجاریه نخستین درگیریهای ایران با سیاستهای استعماری بورژوازی غرب روی داد. جنگهای ایران- روس و معاهدات انگلستان در جهت توازن با رقیب شمالی همگی نمودی است از این رویارویی که در جای خود مفصل خواهد آمد.از نخستین آثاری که از آشنایی ایرانیان با تمدن غرب روایت میکند می توان به کتاب «تحفه العالم» 1180ش/ 1801 م عبداللطیف موسوی شوشتری اشاره کرد که از نخستین ایرانیان اندیشه گری است که پیرامون دو رویه تمدن غرب به شیوه ای گسترده سخن به میان آورده است. « سفرنامه و سیاحتنامه» سلطان الواعظین در هند نیز از این جمله است بخصوص که وی عالم دینی نیز به شمار می رفته و مرجع مرافعات بوده و حتی از او استفتاء می­شده است[10] .
بنیانگذار نوگرایی در ایران را عباس میرزا دانسته اند. پسر، ولیعهد و نائب السلطنه فتحعلیشاه که در طی جنگهای نخست ایران روس به نوسازی سازمان کهنه ارتش پرداخت. دومین اقدامات جدی در خصوص نوسازی توسط میرزا محمد تقی خان فراهانی معروف به امیرکبیر انجام گردید. او که مجذوب نظام جدید عباس میرزا گشته بود، هنگام صدارت راه او را ادامه داد. امیر کبیر کارخانه هایی برای تولید توپ، سلاحهای سبک، یونیفورمهای نظامی، انواع پارچه، کاغذ، مس، قند و شکر ایجاد نمود. نخستین روزنامه رسمی کشور را تحت نام «وقایع اتفاقیه » دایر کرد و دبیرستان سبک جدید یا دارالفنون را بنیاد نهاد. هزینه های اضافی دربار را کاهش داد، عوارض گمرکی واردات را افزایش داد و برکار ماموران مالیاتی نظارت دقیق اعمال نمود. در نتیجه نظام استبدادی و وابستگان را به خشم آورد که برای بر افتادنش دست به کار شوند. بنابراین در سال 1230 ش/ 1851م از مقام خود عزل و به یکی از ایالات تبعید و سپس کشته شد. اینگونه اولین حرکت  اصلاحی نیز بی نتیجه ماند.
هر دو اصلاحات نامبرده به دلیل فساد موجود در نظام سیاسی بود که ناکام ماند. تصمیم ناصرالدین شاه در گشودن دربهای تجارت بروی بازرگانان خارجی همزمان بود با فشار انگلستان برای گسترش ارتباطات بین المللی و جستجوی مکانهای سرمایه گذاری جدید در آنسوی مرزها. بدین ترتیب عصر شکار امتیاز که که کرزن به درستی آن را «شبیخون بین المللی» توصیف می کند در سال 1251 ش/ 1872 م آغاز گردید[11] .
در آمد حاصل از فروش امتیازها اغلب صرف هزینه های بی حساب دربار و به خصوص سفرهای مجلل ناصرالدین شاه به اروپا شد که در سالهای 1252، 1265، 1268 انجام یافت. اینها در حالی بود که شرایط اقتصادی برای تولید کننده داخلی که با رقیب خارجی مواجه گشته بود اسفناک  شده بود و از طرفی کاهش ارزش پول داخلی که ناشی از سقوط ارزش نقدی در بازار بین المللی بود، تورم را نیز تشدید می کرد. البته مقداری از درآمدهای حاصل از حراجهای عناوین و منابع ملی نیز صرف طرحهای اصلاحی می شد.
به عنوان مثال پایتخت از پلیس منظم، شهرداری، درمانگاه و یک ضرابخانه مرکزی، خیابانهای سنگفرش شده دارای چراغ گاز و کالسکه برخوردار شد که به نظر ناشی از سفر فرنگ شاه بود. ناصر الدین شاه تجارت برده را قدغن کرد، مصلحت خانه و مجلس تجار برپا نمود و همچنین دو دانشکده نظامی و دو مجله رسمی بنا نهاد که بدین طریق در سده 19 بیش از 160 عنوان کتاب منتشر شد که البته نتیجه ای معکوس خواست شاه که همانا اجلال عظمت سلطنت بود حاصل گردید چرا که خواننده ایرانی ناخودآگاه به مقایسه شاهان خود با پادشاهان اروپا و فقر خود با رفاه اروپا دست زد.
نخستین جنبش اعتراضی مردم ایران در دوران ناصرالدین شاه بر سر فروش امتیاز توتون و تنباکو میجر ج.ف.تالبوت[3]  از اتباع بریتانیا بود. این امتیاز حق انحصاری تولید، فروش و صدور کل محصول تنباکوی ایران را برای مدت 50 سال دراختیار وی قرار میداد[12]. امتیازات فراوانی به بیگانگان واگذار شده بود اما مردم بر سر این امتیاز شدیدا ناخشنودی نشان دادند شاید بدین خاطر که فهم این قضیه از آنجا که با زندگی روزمره اشان در تماس بود آسانتر بود. ضمن اینکه برایشان ناخوشایند بود توتون و تنباکویی که به زحمت  میکارند را به یک بیگانه  با بهای کم بفروشند و سپس با بهای بسیار خریداری نمایند.
پس از آنکه نامه بازرگانان به شاه و امین السلطان افاقه نکرد ابتدا اعتراضات در تبریز بلند شد سپس به اصفهان رسید و سرانجام در تهران شعله گرفت. در تمام مناطق علما پیشگام بودند. با نامه استمداد سید جمال الدین اسد آبادی، میرزای شیرزای فتوا به حرام بودن استعمال قلیان داد. درگیری بین مردم و حاکمان بالا گرفت[13]. با بالا گرفتن  شورش که حال 6 ماه به طول انجامیده بود شاه امتیاز  مذکور را پس گرفت  ضمن اینکه مجبور به تاوان 000/500 لیره به کمپانی تالبوت شد. خسارت مذکور نطفۀ نخستین استقراض بزرگ  خارجی را بست.
در نتیجه بحران اقتصادی اوایل 1284 / 1905  اعتراض عمومی حاصل گردید که طی سه مرحله سرانجام به انقلاب مرداد 1285 / آگوست1906 انجامید. انقلاب مشروطه  ایران  در نخستین  سال خود سه نوع  تشکیلات سیاسی پدید آورد: مجلس شورای ملی، شوراهای  شهری و شعبه های فرقه اجتماعیون عامیون که بیشتر  به انجمن های مجاهدین  معروف بودند. سرانجام مجلس در 2 تیر 1287 توسط سرهنگ لیاخوف روسی فرمانده بریگاد قزاق به توپ بسته می شود و این پایان مشروطه اول و آغاز دوره استبداد صغیر است. در این کودتا هم مردم و هم برخی چهره های روحانیت همچون شیخ فضل ا... نوری با کودتاچیان همراه بودند. همزمان با این واقعه  جبهه مقاومت مشروطه خواهان در تبریز به سرکردگی ستار خان و با همکاری سوسیال دموکراتهای ارمنی و قفقازی آغاز  می گردد و 9 ماه در شدیدترین شرایط در حالیکه تحت محاصره نیروهای روسی و قزاق پایداری می کند  تا آنکه  در اردیبهشت  88 سقوط می نماید.
طی این مدت مشروطه خواهان گیلانی که بعد کودتا به قفقاز و تفلیس مهاجرت کرده بودند خود را به رشت رسانده و هسته اولیه یک کمیته انقلابی ضد استبداد را تشکیل داده بودند که کمیته ستار نام گرفت[14]. میرزا کریم خان رشتی، میرزا کوچک خان ، میرزا حسین کسمایی و معز السلطان (سردار محی) بهمراه یپرم خان ارمنی با سوسیال دموکراتها و داشناکهای ارمنی قفقاز ارتباط برقرار کردند. آنها پس از تصرف رشت در 29 بهمن 1287 برنامه اصلیشان را برفتح تهران نهادند. فرماندهی سپاه گیلان را در فتح تهران یپرم خان  بر عهده  داشت  و رهبری اسمی  نیروهای  گیلان  به محمد ولی خان خلعتبری معروف به سپهدار رسید که فرمانده سابق  نیروهای سلطنتی در تبریز بود  ولی  اکنون  با مشروطه  خواهان  همکاری  می کرد[15] .  سرانجام  در 22 تیر ماه یپرم  خان از شمال و صمصام السلطنه از جنوب  به تهران  رسیدند و پایتخت  را فتح  کردند.  در نتیجه  شاه  به سفارت  روسیه پناهنده  شد و اینگونه  استبداد صغیر به پایان رسید.
در اینجا لازم  می آید  با نگاهی موشکافانه به تحرکات سیاسی و اعتراضی برهه مذکور در منطقه  گیلان  بپردازیم. «منطقه خزر عرصه پایدار شورشهای دهقانی دوره مشروطه بود»[16] به خصوص که این حرکتها سابقه ای طولانی داشت و تا حدود زیادی متاثر از جغرافیای ویژه گیلان بود. سرزمینی که  بنا به افسانه های باستانی در آن رستم شاهنامه  بر دیو سپید چیره گشت؛ سد راه پترکبیر در 1723 1732 برای اشغال منطقه بود؛ همین اتفاق در نخستین مراحل جنگ ایران و روس در 1804 نیز رخ داد که در آن  قوای روس که از بندرانزلی  به سمت رشت در حرکت  بودند مورد هجوم  بومیان  پنهان در ماندابها و جنگلها قرار گرفته و عقب  نشینی  نمودند.
گیلان از قطبهای مبارزه در دوران مشروطه خواهی به شمار می رفت و این نکته  در پویایی انجمنهای آن  مستند است. به عنوان نمونه، انجمن ملی رشت به تدریج امور ایالت را در دست گرفت و در فعالیتهایی «جنبش امتناع از حق سهم» را راه انداختند. استقبال دهقانان از اینچنین حرکت اعتراضی البته قابل درک و طبیعی می نماید. در کشوری که دهقان اغلب موظف است در مقابل زمیندار زانو بزند و دختر نو عروس خود را پیش از ازدواج در اختیار پسر زمیندار قرار دهد جای شگفتی نبود که بروز جنبش انقلابی به اقدامهای جمعی انجامد[17] .
روحیه انقلابی گیلانیها در ماجرای ورود اتابک به ایران نیز جلوه نمود که طی آن مردم به شکل گسترده در بندرانزلی تجمع کردند و از پیاده شدن اتابک، صدر اعظم مرتجع قاجار و از عناصر استبداد جلوگیری نمودند. که سرانجام تنها با مداخله 2 روحانی تراز اول پایتخت یعنی طباطبایی و بهبهانی اجازه ورود به وی داده شد. با شکست مشروطه اول این نقش انقلابی مردم گیلان پررنگتر هم شد چراکه با سقوط تبریز در اردیبهشت 1287 گیلان پرچم مشروطه خواهی را همچنان برافراشته نگاه داشت.
اما اشغالگری روسیه در 1290 آب پاکی بود که روی دست آزادیخواهان  ایرانی ریخته شد. با انحلال  مجلس در آذر 1290 به نظر می رسید تلاشهای شش ساله آزادیخواهان برای استقرار حکومت قانون و اخراج اجانب از وطن ناکام مانده است. یکی از اقدامات  اولیه روسها  تبعید  شمار زیادی از مشروطه خواهان گیلان بود که در قیام (88-1287) و فتح  تهران شرکت داشتند. در تبریز درگیریها در ادامه داشت. ضبط مواد غذایی توسط نیروهای روسی در انزلی و رشت به زد و خوردی خونین منجر گردید که طی آن 43 نفر کشته و بیش از 50 نفر زخمی شدند. در مشهد روسها در واکنش به قتل یکی از افسران خود به جمعیت متحصنین در حرم امام رضا(ع) حمله ور شدند، حرم را به توپ بستند، مسجد را غارت نمودند و بیش از پنجاه نفر زخمی شدند[18] . دستگیری و اعدام مشروطه خواهان و فعالان انجمنها تا ماه شهریور 1291 ادامه یافت. حاکمیت مرکزی به بازیچه ای همچون دوران قبل از مشروطه و بلکه سخیفتر مبدل گشته بود. این شرایط بحرانی با حادث شدن جنگ  جهانی اول در 1293 تشدید گردید .
بطور کلی ترکیبی از عوامل مردم گیلان را که اکنون جنبش مشروطه خواهانه اشان شکست خورده بود عمیقا آزرده  کرد : 1- نادیده گرفتن انجمنها و تضعیف مشارکت مردمی 2- انحصار فعالیت سیاسی در دستهای مجلس و سران فارغ از درد مردم  3- سازش نابخردانه با نیروهای شاخص استثمار و استبداد 4- تدوام رنج مردم در حالیکه عده ای از سران به جمع آوری ثروت مشغول بودند. در نتیجه مردم باور خویش را به سیاست ورزی و اقدام جمعی از دست دادند و به رهبران فرهمند روی آورند[19] . درواقع از بررسی آنچه روایت شد میتوان نکات اشاره شده در مبانی نظری را دریافت یعنی برآورده نشدن مطالبات عمومی از مجرای قانونی و مسالمت آمیز منجر به وقوع جنبشی چریکی و مسلحانه گشت.
الف.2. بسترهای سیاسی بین المللی پیدایش جنبش جنگل
میوه های انقلاب صنعتی انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه در قرن 19 به بار نشست. بدین معنی که مختصات فکری فلسفی این تحولات به گسترش پرشتاب سرمایه همه جانبه انجامید در نتیجه بازارهای جهانی مورد توجه قرار گرفت. وجود مواد خام کلان و نیروی کار ارزان و بازارهای متنوع در شرق، نگاه بورژوازی غربی را به  سمت آفریقا و آسیا  متوجه نمود و این آغازگر پدیده «استعمار» به معنای مدرن واژه گشت. در این عرصه غارت بین المللی، بریتانیا از همه پیشروتر بود به گونه ای که با عنوان کشورآفتاب بی غروب شهرت یافت. چیره گی بر ایران با فشار نظامی روس و انگلیس در دهه نخست سده نوزدهم آغاز گردید.
دوره اول جنگهای ایران روس فاصله سالهای 1185 ش 1192 م را در بر میگیرد. پس از جنگ اچمیازین (1185) خانشین (1188 ) اصلاندوز(1192) روسها که به سلاحهای جدید مجهز بودند نیروهای متفرق قبیله ای ایران را شکست داده و معاهده خفت بار گلستان را به فتحعلیشاه تحمیل کردند[20] . در هنگام امضای قرارداد گلستان روسها تعمدا از تعیین صریح مرز بین دو کشور خودداری نمودند همین قضیه دوباره اختلافات را دامان زد و سلسله  جنگهای دوم ایران روس آغاز گردید که باز هم به ضرر ایران عهدنامه ترکمانچای به امضای طرفین رسید[21] . ضمن اینکه بنا به بندهای دیگر قرارداد، روسیه برای اتباع خویش حق کاپیتولاسیون دریافت کرد و شرایط تسهیل کننده ای را هم برای گمرکات تجار روسی در نظر گرفت.
در تداوم این فصل از فضای بین المللی برای ایران، انگلستان هم که خود آتش بیار معرکه روس- ایران بود: برای عقب نیفتادن از روسها و کارکردی نمودن افغانستان به عنوان سپری برابر نفوذ تزار، نواحی جنوبی ایران را اشغال کرد و قرارداد پاریس را به شاه  قبولاند. به نظر می رسد بتوان روند توسعه طلبی روسها در ایران را به سه مرحله تقسیم نمود: 1-تصرف سراسر قفقاز طی دو دوره جنگ با ایران 2- تکمیل توسعه ارضی با قرارداد آخال 3- قرارداد نفوذ 1907 بهمراه انگلیس[22].
همه این فرصت طلبی های روسیه همزمان بود با شورشهای هند که انگلستان را بدانجا مشغول داشته بود. لذا انگلیسها درصد مذاکره با روسها برآمدند که البته به دلیل موقعیت برتر روسیه نتیجه عملی نداشت. انگلیسها که متوجه شدند قادر به جلوگیری از پیشرویهای روسها درآسیای مرکزی نیستند اولا صحرای بزرگی که به نام بلوچستان انگلیس معروف است را با شهرهای کویته و قندهار تصرف کردند سپس در 1877 رسما هندوستان را مستعمره خویش خواندند. سوم اینکه براساس معاهده صلح گندمک روابط خارجی افغانستان را از طریق هند به خود اختصاص دادند و چهارم اینکه دخالت در امور ایران را تشدید نمودند.
در واقع معاهدات دیپلماتیک دریچه ای بود برای نفوذ اقتصادی در ایران. در سده نوزدهم حجم کلی تجارت خارجی حدود 8 برابر شد و در فاصله سالهای 1209 ش تا 1279ش میزان واردات از 000/000/2 به بیش از 000/000/5 پوند رسید در نتیجه ایران کاملا در مسیر ادغام در شبکه اروپایی تجارت بین المللی قرارگرفت[23] . به نظر می رسد از مستندات معاهدات و رویدادهای سیاسی در سطح بین المللی که ایران در مرکزیت آن قرار داشت بتوان مدل تبینی زیر را استخراج نمود: شکست نظامی  امتیازات دیپلماتیک  امتیازات تجاری  نفوذ اقتصادی  تضعیف صنایع دستی آشفتگی اجتماعی.
سياست انگلستان از ابتداي قرن 19 براساس حمايت دولت عثماني و دور نگاه داشتن روسها از آن مناطق قرارداشت كه مهمترين نمونه هاي آن جنگهاي کریمه و كنگره برلن بود اما ازسال 1894 به بعد تغييراتي در سياست انگليس رخ داد بدين معني كه فكر تقسيم كشورهاي منطقه از جمله ايران و عثماني را به مناطق نفوذ دنبال كرد. آلمانها از موقعيت استفاده كرده و به نزديكي بيشتر به عثماني پرداختند .روسها كه از نفوذ آلمانها در خاورميانه به هراس افتاده بودند براي تحكيم موقعيت خود و به بهانه كافي نبودن قواي داخلي ايران عده اي قزاق روسي را براي حفظ كنسولگري و اتباع خود به ايران آورده و گارد مسلح تشكيل دادند.
انگلستان هم براي عقب نماندن از حريف عده­اي سرباز هندي به بهانه محافظت سفارت خود وارد ايران نمود. عملا مرزهاي ايران شكسته شده بود و هر روز عده اي با اسلحه وارد خاك ايران می شدند. ضمن اينكه ترس از حضور رقيب سوم زمينه نوعي تفاهم را بين روسيه و انگلیس فراهم كرد. از مستندات اينطور بدست ميايد كه مثلث جبهه مشترك عليه آلمان ابتدا با پيمان دولتي فرانسه روسيه و سپس فرانسه انگليس آغاز شد اما برطرف كردن  اختلافات روسيه انگليس كه دشوارتر بود طي 3 قرار داد عملي گرديد. که همانا به موجب قرارداد سوم كه به قرارداد 1907 مشهور شد ايران به سه قسمت شمالي از خط فرضي بين قصر شيرين اصفهان، يزد،
در اين احوالات رخداد بين المللي مهم قرار داد پتسدام بين روسيه و آلمان بود که بر اساس آن روسیه متعهد شد امتياز راه آهن خانقين خرمشهر رابرای آلمانها بگيرد تا آنها از طريق راه آهن برلن استامبول بغداد به خليج فارس متصل شوند. در اين دوران كه به «صلح مسلح»[4] مشهور است دولت انگلستان علي رغم مخالفت با اقدامات روسيه از ترس نزديكتر شدن روسيه به آلمان هيچ جلوگيري از اقدامات آن كشور به عمل نياورد بلكه سياستش را بدين قرار گذاشت كه با حمايت از رجال و سياستمداران ايراني طرفدار خود با بروي كار آوردن كابينه هاي طرفدار انگلستان منافع مورد نظرش را تامين كند. شايان ذكر است كه در 1908 انقلاب تركهاي جوان كه يقينا متاثر از انقلاب مشروطه  بود معاهدات استعماري غربيان را دچار تغيير نمود.
جنگ جهاني اول تنها كوتاه مدتي پس از تاجگذاري احمد شاه آغاز گرديد اعلام بي طرفي ايران مورد توجه جامعه جهاني درگير جنگ واقع نشد. تشكيل امپراطوري نوپاي آلمان مشتمل بر وحدت 36 كشور كوچك و وحدت ايتاليا مركب از هفت كشور كوچك نقشه سياسي اروپا را دستخوش تغيير نمود. در نتيجه «اتحاد مثلث» شامل آلمان، ايتاليا، اتريش- مجار با هدف تقسيم بندي دوباره جهان، خطري جدي براي منافع كشورهاي فرانسه، انگليس و روسيه يعني «اتفاق مثلث» ايجاد گردید. بايد اضافه كرد در چنين شرايطي كه يك بحران بين المللي رخ داده بود و ايران به جهت موقعيت استراتژيك جغرافيايي كانون نزاع شده بود، كنگره انترناسيونال اول و دوم سوسياليستها برگزار گرديده و لرزه اي فلسفي نيز بر اين تشنج جهاني افزوده شده بود كه ايران را نيز متاثر ساخت[24] . بر این اساس و مبتنی بر تبیین بالا رویدادهای بین المللی نیز در چارچوب مبانی نظری مفروض به ظهور جنبش مسلحانه جنگل یاری رساند.
ب. بسترهای اجتماعی- اقتصادی پیدایش جنبش جنگل
ب.1. وضعیت رفاه و معیشت
آنچه که از نگاشته های شاهدان داخلی و خارجی به دست می آید حکایت از سیر نزولی سطح رفاه و معیشت مردم در طی قرون نوزدهم دارد. به بیان دیگر در حالیکه همه شاهدان خارجی اوایل سده بیستم زندگی روستایی را بیش از حد فقیر و نا امن توصیف کرده اند اغلب سیاحان اوایل سده نوزده شرایط نسبتاً خوب زندگی روستایی را یادآور شده اند مثلاً شیل[5] در مورد روستاها اینطور می گوید: « آسایش واقعی چشمگیری وجود دارد و من از اینکه هموطنانم از این آسایش بهره مند نیستند غبطه می خورم» یا « در کشور کم جمعیتی مانند ایران به نفع زمین داراست که با رعایایش به خوبی رفتار کند و آنها را در املاک خودشان نگه دارد. بنابراین زمینداران با رعایشان به خوبی رفتار می کنند.» بنیامین[6] نیز در خصوص شرایط دستمزد کارگران اینطور شرح می دهد: « رعایای شاه فقیر نیستند و شواهد و مدارک اندکی مبنی بر فقر شدید در مملکت او وجود دارد.» وی اندک بودن شمار کارگران و نیز سیار بودنشان را امتیازی برای آنها جهت درخواست برای دستمزد بیشتر می داند. استاک[7] نیز مشاهده می کند که کمبود نیروی کار، قدرت چانه زنی زارعان را افزایش می دهد: «روی هم رفته به نظر می رسد مستاجر ایرانی تا هنگامیکه اجاره خود را بپردازد از اجاره داری خود بهره مند و مطمئن است.[25]» .
از این به بعد هر چقدر به اواخر قرن 19 نزدیک می شویم شاهد خالی تر شدن سبد خانوار روستایی و کاهش رفاه معیشتی مردم هستیم که اگر با نگاهی جامعه شناختی تر به پدیده مذکور دقیق شویم می توان مکانیزم این تحولات اجتماعی اقتصادی را اینطور تبیین نمود: به سبب بهبود سیستم حمل و نقل، ایجاد خطوط جدید تلگراف به اروپا، رفت و آمد کشتیهای بخار در دریای خزر و خلیج فارس و بخصوص افتتاح کانال سوئز، تجارت ایران با اروپا چند برابر شد. تقاضای پنیر، برنج، میوه، ابریشم و تریاک در اروپا تأثیر مهمی بر کشاورزی ایران گذاشت و زراعت محصولات نقدآور جای زراعت معاشی را گرفت. افتتاح سازمانهای مالی دولتهای بریتانیا و روسیه در ایران نیز به تجارت شتاب داد. ورود مصنوعات اروپایی به خصوص منسوجات موجب کاهش صادرات پارچه نخی و پشمی و بافته های ابریشمی ایران شد. این امر شدیداً به صنایع خانگی پیشه وران، کوچ نشینان و دهقانان صدمه زد چرا که محصولات دستی آنها توان رقابت با اجناس فراوانتر و ارزانتر وارده از خارج را نداشت.کاهش بهای نقره در اواخر دهه 1860 و نیز افت قیمتهای جهانی مواد خام در دهه 1870 تأثیر منفی دیگری در صادرات محصولات دستی ایران بود[26] .
بررسی اقتصادی قرن نوزدهم توسط ان لمبتن، نیکی کدی، چارلز عیسوی و ویلم فلور و نیز تحلیل های قدیمی تر میخائیل پاولوویچ و آوتیس سلطان زاده مؤید این امر است. فلور[8] در مطالعاتش تأکید دارد اقتصاد ایران به صدور بیشتر مواد خام متکی شد و تجارت مصنوعات داخلی به جز فرش شدیداً کاهش یافت. ارزش زمین های کشاورزی بیشتر شد و حکومت میل شدیدی به فروش اراضی خالصه به طبقه جدید زمینداران یعنی ملکداران یافت. این مسئله خود سبب صنعتی شدن کشاورزی و استثمار بیشتر کشاورزان ایران و البته کمبود موادغذایی و ترقی قیمتها انجامید[27]. نتیجه تمامی این تحولات را می توان ذیل عنوان «توسعه وابسته»[9] برای ایران قرار داد که تأثیرات ویرانگر آن در زندگی عملی مردم در یادداشتهای شاهدان به چشم می خورد.
هر چه که به پایان قرن نزدیک می شویم زمین در دست ملکداران متمرکز می شد و به موازات آن دهقانان از همه حقوق و داشته های خود محروم می شدند. با تمامی این فشارها و محدودیت ها، به نظر می رسد ملکداران از دهقانان مرفه که تا حدی استقلال داشتند در هراس بودند، از این رو در تبانی با روحانیون (به طمع پول) سعی در فقیر نگاه داشتن دهقانان داشتند. نیکیتین[10] کنسول دوم روسیه در رشت نیز چنین مواردی را تأیید کرده است[28] . کرزن خاطر نشان کرده که زورگویی و اجحاف گسترده و غیرمجاز صاحب منصبان متصدی جمع آوری مالیات از دهقانان به «غارتگری با تصاعد حسابی»منجر گردید که از شاه شروع و به دهقانان نگون بخت به عنوان قربانی ختم می شد. شعار فرمانروایان چنین بود: هرچه می توانید و هر زمان که می توانید به دست آورید[29] .
روحانیت نیز از این شرایط منتفع بودند چراکه بخشی از دهقانان برای حفظ موجودیت خود مجبور بودند قسمتی از سهم الارض خود را به مساجد تقدیم کنند تا خود را از تعدیات مالک یا ارباب حفظ نموده و از شر مالیات های کمرشکن خلاصی یابند که این پروسه عملاً به گسترش مالکیت مساجد انجامید، طوری که در نیمه دوم قرن نوزدهم علما زمین های وقفی بسیاری در دست داشتند و همچنان عواید سرشاری از روستاها وصول می نمودند[30].
بروز جنگ جهانی اول شرایط مذکور را کاملاً بحرانی نمود بطوریکه وضعیت اقتصادی کشور در اثر تورم و بیکاری و ضبط موادغذایی به دست اشغالگران، تاراج و تجاوز و قتل مردم ( عمدتاً دهقانان) بی گناه به شدت رو به وخامت نهاد. در گزارش ها چنین عباراتی به چشم می خورد: در شمال شرقی ایران نه تنها مردم عادی ماههاست طعم گوشت را نچشیده اند حتی از قوت لایموت خود نان نیز محروم هستند. گرسنگی چنین مردم را در هم پیچیده که دیگر خودکشی یا مصرف مردار حیوانات که در بیرون دیوارهای شهر افتاده امر غیبی نیست. با وجود آنکه روزانه فقط در تهران 30 هزار تن غذا توزیع می شد روزانه 180 تَن در همان هنگام از گرسنگی می مردند. اوضاع در شهرستان ها بدتر بود طوریکه در گزارشها خبر از مرگ روزانه هزاران تن در شهرهایی چون قم، مشهد، همدان، کرمانشاه، قزوین و اراک داده می شد[31] .
یک مأمور امداد از هیات مذهبی آمریکایی گزارش داده است: « ... [مردم]  بر سر هر قوطی خالی که دور انداخته می شد وحشیانه با هم می جنگیدند ... زنان کرد و بومیان دیگر برای یک قوطی گوشت کنسرو یا برای چند تکه نان خشک، تن فروشی می کردند ... من مردم گرسنه ای را دیدم که پِهِن می خوردند و دسته های خاردار سبزه را که آفتاب سوزان تابستان سوزانده بودشان به دهان می گذاشتند. از دیگر صحنه های رقت بار، مردگانی بودند که کنار جاده افتاده بودند و نگاه بی جان و چشمان غیر طبیعی بزرگشان را مگسها می خوردند و آفتاب دهشتناک بر آنها می تابید»[32] .
ب.2. وضعیت بهداشت عمومی
با توجه به فضایی که در خصوص وضعیت رفاه مردم در نیمه دوم قرن 19 ترسیم نموده شد حدس منطقی وضعیت بهداشت زیست رعیت ها دشوار نیست. طالبوف در «کتاب احمد» به مواردی اشاره می کند مانند: «تراشیدن موی سر اطفال یا جوان و پیر در وطن ما به همه کس معلوم است. تیغ های زنگدار و لته های چرکین که به دسته تیغه ها پیچیده اند معنی کثافت را مجسم کرده و اطفال را به انواع ناخوشیهای تحت الجلد دچار می کند... خزانه حمام های ما که که روزی پانصد نفر آدم توی او غسل می کنند و جهال و اطفال ادرار میکردند چون اساس کُریت آب را به تغییر طعم و لون گذاشته ایم علی الحساب به همان قرار است و گویا صد سال دیگر هم خواهد بود... رسیدیم به مقابل مسلخی که قصابان شهر حیوان ذبح می کنند و گوشتش را برده در بازار و سایر معابر می فروشند. اول می خواستیم از مقابل این گندگاه بگذریم از یک طرف بوی گند که بی مبالغه نیم فرسخ صحرای خدا را متعفن نموده نمی گذاشت دستمال را از دهن و دماغ خودمان بکشیم و تنفس نماییم. از یک طرف به قدر پنجاه سگ ادبار و چرکین هم آواز دور ما را گرفته عوعو می زدند...»[33] .
یا در خصوص منطقه مورد بحثمان یعنی گیلان نمونه هایی از گزارشات و اخبار به جا مانده از آن دوران وجود دارد که اگر چه اندک اما مشتی است نمونه خروار: « در 1891 میرزاعلی خان به عنوان والی کل به گیلان فرستاده شد. به زودی واگیری وبا در آنجا شایع شد که حدود 12 هزار نفر را به هلاکت رساند[34] . در کنار شیوع مکرر وبا، بیماری خاص ابریشم نیز به نابودی صنعت ابریشم ( 1877 و 1864) منجر شد که عملاً ضعف و ناتوانی ایلات ثروتمند گیلان را در پی داشت. در همین راستاست که پس از اعاده مشروطیت و در پی انقلاب بهمن 1287 رشت «انجمن حفظ الصحه » تشکیل گردید تا به حفظ بهداشت عمومی در سطح رشت بپردازد[35] .
ب.3. وضعیت آموزش همگانی
به طور کلی می توان دو نوع نهاد آموزشی را در نظام سنتی قبل مشروطه تشخیص داد: اول مکتب خانه ها که کودکان در آن خواندن و نوشتن می آموختند و نوع دوم مدارس دینی یا همان حوزه های علمیه که افرادی که قصد طلبگی داشتند در آنها درس می خواندند. تنها اعیان و توانگران و بازرگانان بودند که فرزندان خود را برای درس خواندن به مکتبها می فرستادند آن هم در حدی که در دربار و بازار به کارشان آید و توده مردم به درس احساس نیاز نمی کردند و یا آنکه وسع مالیشان اجازه نمی داد. از طرف دیگر شیوه مرسوم در مکتبها نارسا و نادرست بود و کما بیش یک سال برای شناختن الفبا نیاز بود[36]. رواج و رونق این مدرسه ها در انقلاب مشروطه هم نمایان بود چرا که طلبه ها در برخی اعتراضات نخستین پیشگام بودند.
اگر چه کوشش برای نوین نمودن سیستم آموزشی و کسب علوم جدید پیشتر هم توسط کسانی همچون عباس میرزا با اعزام تعدادی دانشجو به فرنگ انجام یافته بود اما اولین فعالیتهای متمرکز و مداوم در ایران به تأسیس دارالفنون مرتبط می شود. از اوایل سلطنت مظفرالدین شاه این فرآیند در گسترش آموزش مدرن سرعت بیشتری یافت. به طوریکه در تهران جمعی از فعالان این نهضت فرهنگی در تشکلی تحت عنوان « انجمن معارف » گرد آمدند که برجسته ترین آنها عبارت بودند از: امین الدوله، حاجی میرزا یحیی دولت آبادی، احتشام السلطنه و حاجی امین الضرب[37] .
نخستین بنیان گذار دبستان به معنای مدرن نظام آموزشی میرزا حسن تبریزی معروف به رشدیه بود که او را پدر معارف نیز می خوانند. آجودانی از قول مخالفان مدارس جدید آورده: « اگر این مدارس تعلیم یابد ... بعد از 10 سال یک نفر بی سواد پیدا نمی شود...»[38] .
بعد از رشدیه افرادی مانند حاجی میرزا یحیی دولت آبادی، مؤسس مدارس «ادب» و «سادات» و میرزا سید محمد طباطبایی روحانی سرشناس و مؤسس « مدرسه اسلام» در پیشبرد نهضت فرهنگی تلاشهای بسیاری نمودند. از جمله افراد دیگر فعال در این نهضت می توان به موارد زیر اشاره داشت:
1-     لقمان الملک که در تبریز مدرسه ای به نام لقمانیه تأسیس کرد.
2-     ملک المتکلمین مدرسه ای در اصفهان و دبستانی در بندر پهلوی تأسیس کرد.
3-     قاضی قزوینی هم مدرسه ای در قزوین برپا کرد.
4-     سعید العلماء مازندرانی نیز مدرسه ای به نام اقدسیه در تهران ایجاد نمود که مخارج آن را مجمع آرمیت میداد.
5-     مرتضی قلیخان کمالیه، مدرسه کمالیه را در جنوب تهران به وجود آورد.
6-    ارفع الدوله مدرسه ای به نام دبستان دانش در تهران تأسیس نمود و در آن دستگاههایی برای نجاری و کره سازی با ماشین های جدید به کار انداخت.
7-     حاج علیقلی خان سردار اسعد نیز در شهر کرد دبستانی برای فرزاندان ایل بر پا داشت.
بر این روال تأسیس مدارس در تهران و دیگر ولایت رو به افزایش نهاد[39] . در این فرآیند مدارس جدیدی در گیلان پا به عرصه ظهور نهاد از جمله: مجدیه، مظفریه، رشدیه، اتفاق، اخوت، شمس، شرف، تمدن، وطن، محمدیه، اسلامی و بنات اسلامی در رشت، حقیقت در لاهیجان، محمدیه و رشدیه و اسلامی در انزلی[40] . انجمن معارف نیز پس از انقلاب 1287/1908 رشت تشکیل شد که نقش مؤثری در گشایش مدارس جدید داشت. اینگونه بود که در سال 1279/1900 که فقط چندین سال از آغاز پیدایش دبستان می گذشت 21 دبستان برپا شده بود (17 تا در پایتخت و 4 تا در تبریز و بوشهر و رشت و مشهد)[41] .
انتشار روزنامه ها نیز بخشی از همین نهضت فرهنگی بود. نخستین روزنامه ایرانی که تنها روزنامه عصر خود نیز بود «اخبار» بود که به همت میرزا صالح شیرازی در زمان محمدشاه قاجار به چاپ رسید. «وقایع اتفاقیه» هم زیر نظر امیرکبیر به مدت 10 سال انتشار یافت. سه روزنامه «اختر» چاپ استانبول، «حکمت» چاپ مصر و «قانون» چاپ لندن نیز از جمله روزنامه های اولیه ایرانی بودند که در خارج از کشور چاپ می شدند. با آغاز نهضت فرهنگی دبستانها، «حبل المتین» کلکته، «تربیت» تهران، «ثریا» و «پرورش» مصر و «الحدید» یا «عدالت» تبریز هم بر شمار روزنامه ها افزوده شدند[42] .
از شش ماه پس از انقلاب تا ده ماه پس از تشکیل مجلس شورا شمار روزنامه ها و مجلات از 6 به 100 عنوان رسیده بود. اکثر آنها عناوینی خوشبینانه، ملی گرایانه و تندرو داشتند: ترقی، بیداری، وطن، آدمیت، اتحاد، امید و عصرنو. شدید الحن ترین و پرطرفدارترین نشریات نیز توسط اعضای سازمانهای مخفی منتشر می شد: میرزا رضا تربیت و سید محمد شبستری از اعضای مرکز غیبی «آزاد» و « مجاهد» را انتشار می دادند. ناظم الاسلام کرمانی در انجمن مخفی «ندای وطن» را و کمیته انقلابی نیز «حقوق» ، « صوراسرافیل» ، « مساوات» و «روح القدس» را[43] . به نظر می رسید این تعدد و تکثر جراید محصول سالها سکوت اجباری بود که بیرون ریخته می شد لیکن با برچیده شدن بساط مشروطیت و اشغال کشور توسط بیگانگان در نخستین سالهای دهه نود همگی شامل نابودی گردید و وجهی دیگر از مقدمات پیدایش جنبشی چریکی فراهم گشت.
نتیجه گیری
دیده شد که شرایط سیاسی قرن 19 همراه با ورود مولفه های مدرنیته و شکل گیری اندیشه تجددخواهانه، هم دست آوردهای ملی داشت که زیست جمعی ایرانیان را به سمت حقوق انسانی و شهروندیشان رهنمون بود و هم منافذ دخالت استعمار را بر سر سفره کشور گشود.  اعتراض مردمی به اوضاع نامساعد وقت حاصل کوشش آزادیخواهانی بود که از روشنفکران تحصیل کرده تا روحانیون نوگرا را در بر می گرفت. اینها اگرچه با اندیشه ای نا منسجم، در اعتراض به فشار داخلی یعنی استبداد شاه و دربار و فشار بین المللی یعنی استعمار روس و انگلیس اتفاق نظر یافتند و از رژی به مشروطیت انجامیدند.
شکست مشروطه و مداخلات همه جانبه انگلیسیها در سیاست داخلی ایران و تجاوزات فراگیر روسها در شمال کشور که با وقوع جنگ اول جهانی کشور را به عرصه تاخت و تاز بیگانگان مبدل ساخت و فقدان دولت مرکزی مقتدر و مستقل، ظهور یک جنبش چریکی وطن پرستانه را قابل فهم می سازد. ضمن اینکه به نظر می رسد از تحلیل معاهدات و رویدادهای سیاسی در سطح بین المللی که ایران در مرکزیت آن قرار داشت بتوان مدل تبینی زیر را استخراج نمود: شکست نظامی   امتیازات دیپلماتیک   امتیازات تجاری   نفوذ اقتصادی   تضعیف صنایع دستی  آشفتگی اجتماعی .
با ترسیم فضای معیشتی و رفاهی مردم و به ویژه دهقانان در طی قرن نوزدهم سیر نزولی آن درک گردید و با اشاره به شرایط اسفناک بهداشت، به روند صعودی آموزش و گسترش نهادهای آموزشی و مدرسه و حتی روزنامه ها در اواخر قرن 19 آگاهی یافته شد، که ارتباط این سه با هم آشکار است. آنچنان که میتوان دریافت وخامت وضعیت رفاهی عموم مردم در کنار بروز بیماریهای فراگیر به نارضایتی منجر شده است و همزمان گسترش آگاهی و سطح سواد به اشراف توده نسبت به حقوق خویش و افکار نوین انجامیده که خود تشدیدکننده عامل نخست بوده است.
در مجموع می توان اذعان داشت در آغاز قرن بیستم در ایران آگاهی اجتماعی فزونی یافته و سطح رفاه و بهداشت کاهش داشته است. در انقلاب مشروطه روش تشکلی و حزبی و نوع برخورد اصلاحی قانون مدارانه برجسته است. لیکن با شکست خوردن چنین اقدامات مصلحانهای و اغتشاش ناشی از تصرف کشور به دست قوای روس و انگلیس که بدان اشاره شد و نیز ناکارامدی دولت مرکزی در برخورد با این چالشها، برخی از مشروطه خواهان که از بسترهای فکری ناسیونالیستی، اسلامی و چپ تغذیه می شدند در پی روش دیگری در راستای کسب آمال مشروطیت همچون استقلال ارضی، عدالت اجتماعی و استبداد ستیزی برآمدند که همانا مبارزه مسلحانه و جنبش چریکی بود. پیدایش جنبش جنگل هم نمونه ای از چنین مکانیزمی است که به واکنش قهرآمیزی انجامید.

  
* مدل تبیینی پیدایش جنبش جنگل *




منابع





[3] Gerald.F. Talbot
[4] ARMED PEACE
[5]Sheil
[6]Benjamin
[7]Stock
[8] Floor
[9] Dependent development
[10] Nykytyn




[1]  روزنامه جنگل. شماره28.
 [2]  بودون، ریمون و بوریکو، فرانسوا. (1385). فرهنگ انتقادی جامعه شناسی. ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: فرهنگ معاصر. ص262.
[3]  بشیریه، حسین. (1387). انقلاب و بسیج سیاسی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. صص15-17.
[4]  مشیرزاده، حمیرا. (1381). درامدی نظری بر جنبشهای اجتماعی. تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی. صص 14-15.
 [5]  کوئن، بروس. (1383). درامدی به جامعه شناسی. ترجمه محسن ثلاثی. تهران: توتیا. صص 316-317.
[6]  طلوعی، محمود. (1385). فرهنگ جامع سیاسی. تهران: نشر علم. ص 429.
[7]  مشیرزاده، حمیرا. (1381). درامدی نظری بر جنبشهای اجتماعی. تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی. صص163-164.
[8]  کوئن، بروس. (1383). درامدی به جامعه شناسی. ترجمه محسن ثلاثی. تهران: توتیا. ص 319.
[9]  اسمیت، دنیس. (1386). برآمدن جامعه شناسی تاریخی. ترجمه سیدهاشم آقاجری. تهران: مروارید. ص16.
[10]  حائری، عبدالهادی. (1372). نخستین رویاروییهای اندیشه­گران ایرانی با دورویه تمدن بورژوازی غرب. تهران: امیرکبیر. صص273-291.
[11]  آبراهامیان، یرواند. (1379). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمدگل­محمدی و محمد­ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی. ص71.
[12]  آفاری، ژانت. (1385).انقلاب مشروطه ایران. ترجمه رضا رضایی، تهران: نشر بیستون. ص51.
[13]  کسروی، احمد. (1380). تاریخ مشروطه. تهران: صدای معاصر. ص75.
 [14]  یوسف دهی، هومن. (1387). انجمنهای گیلان در عصر مشروطه. رشت: فرهنگ ایلیا. ص 118.
[15]  آفاری، ژانت. (1385).انقلاب مشروطه ایران. ترجمه رضا رضایی، تهران: نشر بیستون. ص313.
[16]  همان. ص205.
[17]  شاکری، خسرو. (1386). میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران).ترجمه شهریار خواجیان. تهران: اختران. ص61.
[18]  آبراهامیان، یرواند. (1379). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمدگل­محمدی و محمد­ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی. ص137.
[19]  شاکری، خسرو. (1386). میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران).ترجمه شهریار خواجیان. تهران: اختران. ص73.
[20]  پیرنیا، حسن و اقبال آشتیانی، عباس. (1386). تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه. تهران: گهبد. ص838.
[21]  همان. ص848.
[22]  هوشنگ مهدوی، عبدالرضا. (1375). تاریخ روابط خارجی ایران. تهران: امیرکبیر. ص287.
[23]  آبراهامیان، یرواند. (1379). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمدگل­محمدی و محمد­ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی. ص67.
[24]  کیافر، سید نوری. (1381). «اوضاع ایران و جهان در آستانه ظهور نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران. ص 44.
[25]  آبراهامیان، یرواند. (1379). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمدگل­محمدی و محمد­ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی. ص90.
[26]  آفاری، ژانت. (1385). انقلاب مشروطه ایران. ترجمه رضا رضایی، تهران: نشر بیستون. ص36.
[27]  Floor, W.M. (1976). "The Merchanents in Qajar Iran". Zeitscherift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft.P 15, 130, 133.
[28]  شاکری، خسرو. (1386). میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران).ترجمه شهریار خواجیان. تهران: اختران. ص47.
[29]  شاکری، خسرو. (1384). پیشینه­های اقتصادی اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دمکراسی در آن عهد. تهران: اختران. ص76.
[30]  آفاری، ژانت. (1385).انقلاب مشروطه ایران. ترجمه رضا رضایی، تهران: نشر بیستون. ص41.
[31]  شاکری، خسرو. (1386). میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران).ترجمه شهریار خواجیان. تهران: اختران. ص76.
[32]  همان. صص79-80.
[33]  طالبوف، عبدالرحیم. (1346).کتاب احمد. تهران: سازمان کتاب‌های جیبی. ص109-112.
[34]  شاکری، خسرو. (1386). میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران).ترجمه شهریار خواجیان. تهران: اختران. ص58.
[35]  فخرایی، ابراهیم. (1371). گیلان در جنبش مشرو­طیت. تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. ص141.
 [36]  کسروی، احمد. (1380). تاریخ مشروطه. تهران: صدای معاصر. ص78-79.
 [37]  رائین، اسماعیل. (1345). انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت ایران. تهران: بی نا. ص25.
 [38]  آجودانی، ماشاء... . (1383). مشروطه ایرانی. تهران: اختران. صص 266-267.
 [39]  رائین، اسماعیل. (1345). انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت ایران. تهران: بی نا. ص26.
[40]  فخرایی، ابراهیم. (1371). گیلان در جنبش مشرو­طیت. تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. ص50.
 [41]  کسروی، احمد. (1380). تاریخ مشروطه. تهران: صدای معاصر. ص90.
[42]  همان . ص94.
[43]  آبراهامیان، یرواند. (1379). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمدگل­محمدی و محمد­ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی. ص111.


 

هیچ نظری موجود نیست: