۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

مورفولوژی شهری (مطالعه موردی لشت نشا) (آرشیو)

(مقاله زیر در شماره بهار1387نشریه گیله وا منتشر شده است)

مرفولوژی(1) شهری لشت نشا
به نام مهربانترین مهربانان
 
                                                         جورج زیمل :
شهر ، موضوع مرکزی و اساسی در تعیین سرنوشت انسان معاصر است .

در مرحله سخن ضرورت تحلیل و تبیین علمی برای بهبود زندگی شهری مورد انکار کسی نیست لیکن در جایگاه انجام ، مجریان از آن روی گردانند شاید به این دلیل که حوزه های نظری و عملی در فرهنگ ما دچار اختلاط و بلکه جانشینی است یعنی مجریان خود در جایگاه نظریه پردازی نیز می نشینند در حالیکه در الگوی توسعه جوامع موفق تر این دو حیطه از هم جداست و نه تنها مسئولان اجرایی در پی مطالعه طرحهای نظریه پردازان هستند بلکه مشوق تحلیلگران نیز می شوند . بنابراین گفتار حاضر در چهارچوب تبیین علمی نگاشته شده است و با هدف بومی سازی نظراتی از جامعه شناسی شهری با تمرکز بر بخش لشت نشا،  لیکن فروتنانه خود را غنی از نقد نمی پندارد ، که دشواری کار در به مقصد رساندن فرایند بومی­سازی بر اهل فن پوشیده نیست . امید است که نکاتش مورد توجه مجریان قرار گرفته و سودمند افتد .

در متن دانش جامعه شناسی شهری ملاکهایی برای شناسایی شهر مشخص شده است  بر این ترتیب :
1-   جمعیت : طبق این ملاک حداقل جمعیت یک شهر در کشورهای مختلف به صورت متفاوت تعیین می شود. مثلاً درایران 5000 نفر ، در آمریکا و مکزیک 2500 نفر ، در ایرلند 1500 نفر ، در دانمارک 250 نفر ، در اروپای غربی تا چند هزار نفر و در آسیای جنوب شرقی تا 000/40 نفر .
2-   سیما و ظاهر شهر : یعنی نقشه ، نما ، شکل ساختمانها و خیابان بندی های شهر که این معنا را می رساند که شهر بر خلاف روستا دارای نقشه منظمی است .
3-     تراکم جمعیت : یعنی تعداد جمعیت در هر هکتار یا کیلومتر مربع.
4-     وجود سازمانهای اداری ، سیاسی ، خدماتی : بخصوص که شهرها از زمانهای دور مرکز اداری و حکومتی بودند .
5-     نوع فعالیت اقتصادی
6-   طرز زندگی ، رفتار و روحیه مردم : مثلاً شخصیت و استقلال فردی در شهر بیشتر رشد  می کند در حالیکه همبستگی قومی و گروهی در روستا قوی تر است . همچنین روابط عاطفی در شهر به سردی می گراید و میل به اسراف و زندگی تجملی فزونی می یابد .

شش معیاری که به آن اشاره شد علاوه بر اینکه در تمایز شهر و روستا به کار می رود در توسعه شهری نیز شایان توجه است . به این معنا که طرق و ابزارهای گسترش و غنی سازی شهر در طی زمان می بایست که بر دوش این شش ستون بایستد .
* جمعیت به عنوان یک عامل توانمند کننده آنجا که اشاره به منابع انسانی دارد و به عنوان یک عامل محدود کننده ، آنجا که بحث مدیریت فضولات شهری و .... مطرح است باید که در بررسی هایی علمی و جداگانه تحلیل گردد .
* تراکم جمعیت از موارد مهمی است که در بحث جناح گسترش شهر مطرح می شود و با منطقه بندی هایی که سبب می گردد، سمت هایی را که شهر در آنها احتمال بیشتری برای سود آور شدن هزینه ها و سرمایه گذاری ها می یابد مشخص می سازد . و از مواردی است که پروژه های آبادانی و توسعه شهری به دلیل عدم توجه جمعیت­شناختی لازم به آن به نافرجامی و شکست منجر شده­اند . ← که باز خود شاهدی است بر اهمیت تفکیک حوزه نظریه و عمل!
* وجود سازمانهای اداری ، سیاسی ، خدماتی و مکانهای استقرار آنها که با توجه به نوع و میزان مراجعه کنندگان تأثیر به سزایی در تأمین رفاه شهری دارد . مثلاً جایگاه اداره آبیاری در یک شهر اکثراً کشاورز نشین و یا جایگاه ادارات نظامی که مناسب تر است در حاشیه های شهر مقیم شوند و حضور آنها در مرکز شهر بخصوص در جوامع در حال توسعه– علی رغم نگاه های اولیه و سطحی که آن را باعث آرامش می بینند – نه تنها باعث احساس فراغت خاطر نمی شود بلکه حتی فضای امنیتی را بر گستره ی شهر حاکم می کند که منجر به یک اضطراب جمعی و نا خودآگاه می شود و تأثیرات عمیقی بر روند زندگی عادی مردم می نهد .
البته این مورد علل و ریشه هایی دارد که خاص جوامع در حال توسعه و عقیدتی تر است .
* نوع فعالیت اقتصادی، مرکز ثقل در تصمیم گیری برای طرحهای اجرایی است . چرا که اولویت بخش نیاز های فرد می شود . طرحهای اجرایی هم که با محدودیت بودجه مواجه است می بایست در اینکه چه طرحی برای رفاه شهروندان اجرا شود اولویتهای آنان را مد نظر داشته باشد که ارتباط مستقیم پیدا می کند با بافت اشتغال و اقتصاد زایی شهر .
* درباره ی طرز زندگی ، رفتار و روحیه مردم باید یادآور شد که « شهر ، یک تجمع دائمی است » یعنی علاوه بر عناصر مادی یک هسته جمعیت پایدار است که روابط اجتماعی متکی بر آن می باشد و متکی بر نهادهای مختلف ، سنن ، آداب و رسوم شهری . البته ثبات و پایداری شهر مانع از این نمی شود که حجم انبوه جمیت ، در حال تغییر باشد و با دو عامل مهاجرت به داخل ( immigration ) و مهاجرت به خارج ( emigration ) آهسته تجدید حیات کند .
اما توجه اصلی این گفتار به عامل سیما و ظاهر شهر است در غالب مرفولوژی یا ریخت شناسی شهری و به طور ویژه ریخت شناسی شهر لشت نشا . اجزای اصلی مرفولوژی شهری عبارت است از :
1- خیابانهای شهر     2- ساختمانها     3- کارکرد خیابانها و ساختمانها
برای آن که درک مفاهیم بالا و رابطه اشان آسانتر شود ، دو مفهوم « حیطه کالا » و « آستانه » را که توسط گریسون و بری دو جامعه شناس مسائل شهری مطرح شده است به اختصار تعریف می کنیم .
حیطه کالا : فاصله­ای است که مردم برای بدست آوردن کالا و خدمات می پیماید .
آستانه : حداقل قوه خرید لازم برای تهیه کالای ویژه از موضع مرکزی است .
آنها این دو عامل را عوامل کنترل کننده توزیع مواضع مرکزی در نظر می گیرند .
شاید اکنون راحتتر این قضیه را درک شود که باید به مناطق حساس لشت نشا از نقطه نظر حیطه کالا بپردازیم ، یعنی بازارها . بازار ثابت لشت نشا که شامل مجموعه دکانهای متمرکز می باشد و بازار غیر ثابت و دوره ای لشت نشا که در روزهای شنبه و سه شنبه برپاست و درکنار همان بازار ثابت قرار دارد .
در اینجا برای آشکار و قابل درک شدن تحلیل ، کلام را به دو بخش تفکیک می کنم :
1-     منطقه مرکزی – بازار
2-     منطقه پیرامونی – بازار
داخل پرانتز باید اشاره نمود که به دلیل نبودن نقشه های لازم جمعیتی و تقسیماتی با دشواری تحلیل و لغزنده بودن تفسیر مواجه بوده ایم لذا با این نقشه ارائه شده در زیر گفتار را پیش می بریم.
ابتدا بنگریم بازار لشت نشا چگونه ویژگی می یابد :
 1- همجوار با تنها حوزه سبز ساختار یافته در داخل شهر     
2- همجوار با رودخانه اشمک      
3- همجوار با خط ارتباطی زیباکنار                       
4- همجوار با آموزش و پرورش و 5 مدرسه شهر       
5- همجوار با مسجد جامع شهر       
6- همجوار با مکانهای فرهنگی از چند جهت ؛ کانون فجر ، کتابخانه بزرگسالان ، کتابخانه کودکان
7- همجوار با شهرداری
8- همجوار با پاساژ اصلی شهر
9- همجوار با گاراژ اصلی لشت نشا – رشت
10- همجوار با مرکز مخابرات
11- همجوار با بسیج
حال کوشش می کنیم که از داخل این ویژگی ها چند نهاد متمایز و اصلی را تشخیص دهیم .
ضمن این توضیح که
« نهاد اجنماعی متفاوت از مؤسسه اجتماعی است . یعنی اگر محتوای مؤسسات را از قالب و مکانی که این محتوا در آن صورت می گیرد جدا کنیم ، تفاوت نهاد و مؤسسه مشخص می شود . مثلاً سندیکای کارگری یک مؤسسه است در حالیکه آئین و رویه هایی که در طی آن کارگران دست به مبارزه می زنند محتوای مؤسسه و در نتیجه نهاد محسوب می شود »
1 و 2 ← نهاد فضای طبیعی
3 و 9 ← نهاد راه
4 و 6 ← نهاد فرهنگی- آموزشی
5 ← نهاد دینی
8 ← نهاد تنافعی
7← نهاد دولتی – مردمی
10 ← نهاد ارتباطی
11← نهاد نظامی
7 و 10 و 11 و 4 ← نهاد دولتی
و حوزه بازار نه فقط یک نهاد تنافعی بلکه یک فستیوال منظم با پیوستارهای کمی و کیفی در زمینه فرهنگی است . مثلاً اگر در جامعه ای ساختار ، فاقد نهاد دیدار جنسیتها باشد وظیفه آن به دوش بازار می افتد آنچنانکه در بازار لشت نشا و دیگر بازارهای ایران.
 حال در چهارچوب چشم انداز نخست شکوه آن را ناظر خواهیم بود . چگونه ؟
 باور به این مسئله که فرآیند توسعه شهری از میان مردم می­گذرد پیش نیاز این ادعاست . اگر این سخن را پذیرفتیم آنگاه می بایست که بتوانیم به افراد نقش مخاطبانمان را محول کنیم و اولین لازمه این مهم ، گردآوری آنهاست ، مجموعه شدن آنها ، واحد شدن آنها . و بازار لشت نشا به دلیل همجواری با آنچنان نهادهای اجتماعی پر اهمیتی پتانسیل این کار را دارد . که چگونگی انجام آن مستلزم پرداختن در ریز برنامه هاست و نه این گفتار کلان .
اما در چهارچوب چشم انداز دوم نیز با نکات جالبی مواجه ایم که می بایست در گفتاری جداگانه به بحث آن نشست . فقط به این کوتاه اکتفا می کنم که در این چشم انداز با یک نگاه از بالا موقعیت جغرافیایی لشت نشا را نسبت به شهرهای اطراف کندوکاو می نماییم . دو عنصر اصلی در این رابطه ، دو راه اصلی است که پهنای لشت نشا را به 4 تکه تقسیم می کند . راه مهم انزلی به لاهیجان از درون لشت نشا یعنی همان بلوار دکتر بهشتی و راه مهم رشت به زیباکنار.  بر خلاف آنچه تصور شده است و پروژه ها و نگرش های مسئولان شهری در گذشته نشان می دهد این راه از اهمیت کمتری نسبت به راه اول برخوردار است . اما  نه فی نفسه ! بلکه  باید به خط رشت – زیباکنار همانند یک رگ فرعی تر نگاه نمود که از این اهمیت برخوردار است که ارگانیسم مورد نظر ما یعنی بخش مرکزی لشت نشا را طی میکند و وظیفه خون رسانی به این عضو مهم را عهده دار است که  این کارکرد می تواند سبب گسترش حاشیه ای نیز  شود . اما حجم تغذیه ای که این رگ اجتماعی به عنصر اجتماعی یعنی بخش مرکزی لشت نشا می رساند به تنهایی کافی نخواهد بود. اینجا نکته کلام این گفتار در اهمیت راه انزلی – لاهیجان مشخص می شود .
در واقع مسیر بلوار دکتر بهشتی می تواند نقش مهمی در غنی سازی منابع درون مسیر رشت – زیباکنار به همراه بیاورد، یعنی ما مسیر 1 را نمی گیریم که 2 را پس بیاندازیم بلکه 1 را می گیریم تا 2 را غنی تر داشته باشیم .
ضمن اینکه مسیر 1 علی رغم این پتانسیل می تواند به صورت منفرد هم مورد اکتشاف و استخراج منابع قرار گیرد . هر خودروی غیر شهری در این مسیر حکم یک مولکول اکسیژن را دارد که باید برای جذب آن به ارگانیسم شهری لشت نشا مدیرانه و مدبرانه تر عمل نمود و این نمی شود مگر با  بها دادن به پژوهشها و نگرش های علمی در این خصوص .
سخن را با یاد آوری این نکته به پایان می برم که شرح به تفصیل نکات در این گفتار میسر نبوده ، نگارنده نیز چنین قصدی نداشته و نه چنین انتظاری رواست. جان کلام نشان دهنده یک کلیت از مرفولوژی شهر لشت نشا بوده است . کالبد شکافی راهها و تاثیری که از ساختمانها می گیرند ، هندسه ­ی روستاهای لشت نشا متاثر از راهها، صنف شناسی شهر و تجانس آن با خطوط ارتباط داخلی و... مستلزم گفتارهای مستقلی است که می بایست بر شاکله ی ترسیم شده در این گفتار قامت راست نماید و اهمیت این مجموعه سخن نیز در همین شاخصه بوده است. امید که سودمند افتد .
1 - morphology

هیچ نظری موجود نیست: