۱۳۹۲ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

تحولات قشری- طبقاتی و انتخابات ریاست جمهوری ایران

مقاله زیر به سفارش خبرگزاری تدبیر نگاشته و منتشر شده است.
***
در حوزه جامعه شناسی سیاسی اصلی مقبول وجود دارد که بنابر آن تحولات پیشبرنده دموکراسی با عاملیت طبقه متوسط انجام می پذیرد. دموکراسی برآمده از بورژوازی به عنوان مدلی تجربه شده و هم تئوریک نقش پر رنگی برای بورژواها در نظر می گیرد تا حاملان اصلی نظام دموکرات باشند. در واقع هر گونه تحولی که فضای اجتماعی را به سوی درجه ای از " دموکراتیک تر " شدن سوق دهد با کنشگری مستقیم طبقه متوسط همراه است و هر چقدر این طبقه قوی تر و گسترده تر باشد نتایج وسیع تر و باثبات تری را برای دموکراسی مدرن به بار می آورد. انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران که منجر به روی کار آمدن شخصیتی با شعار اعتدال و توسعه گرایی گردید را می توان ذیل نکته فوق بررسی نمود یعنی درجه ای از دموکراتیک تر شدن سیاست و فرهنگ به واسطه این انتخابات به منصه ظهور رسید. اما حائز توجه است که انتخابات مذکور بر عاملیت تام طبقه متوسط استوار نبوده است به گونه ای که طیف های متکثر و متنوعی به لحاظ قشربندی اجتماعی (social stratification) و طبقه بندی اقتصادی (economic classification) در پیروزی آقای حسن روحانی موثر بوده اند. پراکندگی آرای کاندیدای منتخب در طبقه های فوق متوسط ، متوسط بالا ، متوسط میانه ، متوسط پایین و مادون متوسط انتخابات 24 خرداد 1392 قابل رصد است.  اقشار قابل ملاحظه ای از دسته بندی مذکور متعلق به طبقه مادون متوسط بوده اند که علامت سوالی بر نکته جامعه شناختی ابتدای کلام ایجاد می کند! به عبارت دیگر قشر های روستایی و حاشیه نشین و طبقه فقیر در انتخاب و توفیق این گفتمان دموکراتیک تر به نسبت چند گفتمان رقیب دخیل بوده اند. این پدیده اجتماعی چگونه قابل توضیح است؟
برای پاسخ به این پرسش باید نگاهی داشته باشیم به تغییرات قشری- طبقه ای دوران هشت ساله آقای محمود احمدی نژاد که در برگیرنده دولت نهم و دهم می گردد. سیاستگزاری های اقتصادی دوره مذکور عملا منجر به نازک شدن طبقه متوسط گردید به طوری که طبقه متوسط پایین و حتی تا حدی طبقه متوسط میانی به رده مادون متوسط سقوط نمود. تصمیمات سیاسی فرهنگی این دوره نیز در تضاد با آنچه مطالبات طبقه متوسط شناخته می شود ، قرار داشت. این تغییرات اقتصادی سیاسی فرهنگی در دولت دهم و پس از انتخابات مجادله آمیز 1388 بیش از پیش خود را آشکار ساخت آنچنان که طبقه متوسط زیر فشارهای مستقیم داخلی که با ناکامی سیاست خارجی دولت وقت و گسترش تحریم ها همراه بود ، عملا به زانو در آمد. مجموعه این تغییرات ساختار اجتماعی، در پیروزی گرایش اعتدالی توسعه ای که آقای روحانی نماینده آن به شمار می رفت موثر بوده است. بر این اساس می توان ابعادی از پاسخ را پیش روی سخن گشود:
1. ذهنیت دموکراسی طلب طبقه متوسط در قالب فعلیت فشارهای اقتصادی که بدان دچار شده بود پیوندی بین آن ذهنیت و این فعلیت ایجاد کرد. پیوندی که کمتر درباره طبقه متوسط رخ می دهد چرا که مکانیسم مفهومی طبقه متوسط بر نیازهای مدنی در ادامه رفع نیازهای زیستی قرار دارد. یعنی آبشخورهای فکری این طیف که از اندیشه های ترقی خواهانه تغذیه می شد تحت الشعاع واقعیت زیست مادی در محدوده ای محصور قرار گرفت که با مختصات مفهومی آن ناهمخوان بود. نیازهای زیستی برآورده نشده متنی معین و محصور برای سازمان دادن بدان ذهنیت مدنی گرا فراهم نمود. محدوده ای که گریزناپذیر می نمود. در نتیجه کنشگری که از دغدغه های فکری تجددگرایانه برخوردار بود اجبارا در عرصه گفتمان معاش به ایفای نقش پرداخت.
2. فروغلتیدن طبقه متوسط به مادون متوسط از فاصله موجود میان شهروندان منتسب به این دو رده کاست آنچنان که متوسط و فقیر را در کنار یکدیگر قرار داد. به واسطه این تحول ساختاری برچسبهای طبقاتی قشری اعتبار مفهومی اش را از دست داد. درواقع شهروند سابقا متوسط اکنون در کنار شهروند کما فی السابق فقیر قرار گرفت و این نزدیکی موجد زبانی مشترک در حیطه های چند وجهی اقتصاد و رفاه و معیشت و سلامت شد. این بستر ارتباطی همسان، در حوزه اقتصاد منجر به ایجاد پلی ارتباطی با مراودات سیاسی نیز گشت به این معنا که سیالیت محورهای مطالبه سیاسی در کنار پارامترهای مطالبات اقتصادی برقرار گردید. بر این اساس طیفی از شهروندان ایرانی که سابقا در زمره طبقه پایین قرار می گرفتند در کنار طبقه سابقا متوسط و اکنون مادون، به انتخاب آقای روحانی یاری رساندند. در واقع مجموع سیاستگزاری های هشت ساله اخیر که بر تضعیف طبقه متوسط قرار داشت و بقای گفتمانش را در پایگاه توده ای طبقه فقیر جستجو می نمود، به زعم این قلم در نهایت ناکام ماند چرا که ارتباط اجتماعی ای شکل گرفت که گسست طبقاتی قدیم را در می نوردید و بر دوش ذغذغه های اقتصادی قرار داشت. معتقدم این بازتولید روابط جمعی به واسطه پیچیدگی جامعه شناختی اش خارج از دید محدود سیاسی سیاستگزاران قرار داشت لذا مدنظر قرار نگرفت.
3. طیف هایی از شهروندان ایرانی که به واسطه تحولات 1388 و پس از آن سرخورده شده بودند و به نوعی قهر دست زده بودند نیز وارد عرصه شدند. این طیف که در سپهر همان بحث طبقاتی قابل توضیح هستند به لحاظ قشری تا حدی متفاوتند. در ادبیات سیاسی روز از این طیف به عنوان "تحریمی" یاد می شود. حضور این قشر در چند روز نهایی قبل از انتخابات تاثیر به سزایی در سنگینی معادله به نفع آقای روحانی داشت. نظرسنجی های روزانه نهادهای پرسشگر در آخرین هفته ی منجر به انتخابات، به طور چشمگیری دلالت بر تاثیر این قشر بر تغییر معادلات انتخاباتی دارد. این مجموعه شامل شهرنشینانی می شود که با امید به تحقق خواسته هایشان از مجراهای مسالمیت آمیز و قانونی همچون صندوق رای، درون خود به چالش پرداختند. نتیجه این بحث درونی منجر بدان شد که نهایتا بدنه اصلی این قشر تصمیم به حضور در انتخابات گرفت. شاخص های سیاسی را در مرکزیت مطالبات این قشر قرار دارد. مطالباتی که اغلب در پیوند با تحولات انتخابات 88 قابل ارزیابی است.
در یک جمع بندی کلی می توان اذعان داشت که رویکرد میانه رو و توسعه گرای ریاست جمهوری جدید اگر با موانع امنیتی و کارشکنی رادیکال ها منحرف نگردد بستری برای بازگشت طبقه متوسط به جایگاه اصلی اش و فربه تر شدن آن فراهم خواهد ساخت. نتیجه گریز ناپذیر این تحول همانا درجه ای از دموکراتیک تر شدن برای فرهنگ و سیاست ایران در یک فرایند اجتماعی است ضمن اینکه تضادهای ساختاری همواره تاثیر خویش را بر شدت یا کندی این فرایند خواهد گزارد.


هیچ نظری موجود نیست: