۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

وال استریت و جدال اسلام، لیبرالیسم، مارکسیسم

جنبش اعتراضی در غرب آنچنان ادامه میابد که از یک سو جبهه اسلامگرا آن را "بیداری اسلامی" میخواند و از سوی دیگر جبهه لیبرال اندیش در کوچک شمردن و ناچیز بودنش قلم میزند. البته در ضلع سوم جبهه مارکسیست نیز هست که اعتراضات مذکور را ترجمان همان پیشگویی کارل مارکس در جهت زوال سرمایه داری و نهایتا انقلاب کمونیستی میداند...

با اینحال به نظر میرسد هرسه جبهه تحلیل ناموزونی از آن اعتراضات بیان میدارند. جنبش نامبرده اگرچه در نقد جریان سرمایه داری خویش را تعریف میکند اما ایدئولوژی اثباتگرایانه اش بر آموزه های ممیز اسلامی بنا نگردیده است. از طرفی تاکید "اعتراض" هم در وجه کمیت و هم کیفیت آنقدر هست که نتوان آن را اندک و ناچیز شمرد. ضمن اینکه خواسته های معترضان بر اصلاح متکی است نه انقلاب، آن هم انقلاب از نوع کمونیستی!

به نظر میرسد با کاربرد دقیق واژه بتوان جنبش نامبرده را حرکتی سوسیالیستی نامید که نه اسلامی است لکن با آن اشتراکاتی هم دارد در وجه برابری خواهی اجتماعی. و نه ناچیز چراکه نقدی که بر نظام سرمایه داری وارد میکند مبتنی بر اصلاحات اقتصادی در جهت اعتلای رفاه اجتماعی عمومی است که در متنش به نوعی ایندیویژالیسم و جمعیت فردگرا را به چالش میکشد. و نه مارکسیستی است که در صدد برافکندن سرمایه داری باشد ضمن اینکه نظام کاپیتالیسم دارای سیکلهای گوناگون است که گاه در درون یک سیکل  سیکلهای کوچکتر هم رخ میدهد لکن هیچکدام از آنها به معنای انقلاب و واژگونی نظام و روابط تولید نیست!

بر این اساس به نظر می رسد جنبش نامبرده نه اسلامگرا نه لیبرالیستی و نه مارکسیستی است بلکه شاید  بتوان آن را ذیل عنوان حرکتهای سوسیالیستی بررسی نمود.

هیچ نظری موجود نیست: