۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه

بررسی تغییرات فرهنگی اهل تسنن گیلان (با تأکید بر خانواده و هنجارهای جنسیتی)

مقاله زیر در ماهنامه پژوهشی علوم انسانی ره آورد گیل (مرداد 1392) منتشرشده است.

رضا علیزاده (نویسنده مسئول)
عباس نعیمی

چکیده
یکی از افرادی که درباره تغییرات فرهنگی و تفاوت نسلی کارهای عظیمی در جوامع غربی، ژاپنی و چین به انجام رسانده است رونالد اینگلهارت می­باشد. این مقاله با استفاده از تئوری اینگلهارت تغییرات احتمالی در مورد ارزش­های خانوادگی و هنجارهای جنسیتی را در میان مردم و زنان اهل تسنن استان گیلان نشان میدهد. روش انجام این پژوهش به شیوه پیمایشی (Survey) بوده و با حجم نمونه 382 پرسشنامه در منطقه طوالش و با استفاده از نمونه­گیری خوشه­ای انجام پذیرفته است. اینگلهارت بر دو فرضیه در تئوری­اش تأکید دارد. بنابر فرضیه کمیابی اینگلهارت، نتایج نشان می­دهد در مناطقی که افراد نتوانسته­اند نیازهای اولیه خود را برآورده کنند و در سطح مادی هستند، فرضیه اول این پژوهش اثبات شد. در مورد فرضیه اجتماعی شدن هیچ­گونه تفاوتی در میان گروه­های سنی مختلف دیده نشد؛ بنابراین این فرضیه رد شد اما نکته قابل ذکر آن است که برخی متغیرها مثل تحصیلات، جنس، شغل و وضعیت تأهل ارتباط معناداری با هنجارهای جنسیتی دارند.
کلید واژه­ها: شکاف نسلی، شکاف ارزشی، نیازهای مادی و فرامادی (امنیت جانی و امنیت اقتصادی)

مقاله زیر در ماهنامه پژوهشی علوم انسانی ره آورد گیل (مرداد 1392) منتشرشده است.

رضا علیزاده[1]  
عباس نعیمی[2]

یکی از افرادی که درباره تغییرات فرهنگی و تفاوت نسلی کارهای عظیمی در جوامع غربی، ژاپنی و چین به انجام رسانده است رونالد اینگلهارت می­باشد. این مقاله با استفاده از تئوری اینگلهارت تغییرات احتمالی در مورد ارزش­های خانوادگی و هنجارهای جنسیتی را در میان مردم و زنان اهل تسنن استان گیلان نشان میدهد. روش انجام این پژوهش به شیوه پیمایشی (Survey) بوده و با حجم نمونه 382 پرسشنامه در منطقه طوالش و با استفاده از نمونه­گیری خوشه­ای انجام پذیرفته است. اینگلهارت بر دو فرضیه در تئوری­اش تأکید دارد. بنابر فرضیه کمیابی اینگلهارت، نتایج نشان می­دهد در مناطقی که افراد نتوانسته­اند نیازهای اولیه خود را برآورده کنند و در سطح مادی هستند، فرضیه اول این پژوهش اثبات شد. در مورد فرضیه اجتماعی شدن هیچ­گونه تفاوتی در میان گروه­های سنی مختلف دیده نشد؛ بنابراین این فرضیه رد شد اما نکته قابل ذکر آن است که برخی متغیرها مثل تحصیلات، جنس، شغل و وضعیت تأهل ارتباط معناداری با هنجارهای جنسیتی دارند.
کلید واژه­ها: شکاف نسلی، شکاف ارزشی، نیازهای مادی و فرامادی (امنیت جانی و امنیت اقتصادی)
طرح مسأله
بحث دگرگونی یکی از مهمترین مسائل اجتماعی فرهنگی هر جامعه­ای محسوب می­شود و بسیاری از تفکرات پیرامون این مسأله ایجاد شده و آثار فراوانی در این خصوص نگاشته شده است. با مروری بر آثار کلاسیک علوم اجتماعی و بانیان جامعه­شناسی می­توان مشاهده کرد که دغدغه­ی اصلی تمام این متفکران بررسی این متغیر بوده است. کنت با ترسیم جوامع سه­گانه (ربانی، متافیزیکی، اثباتی)، دورکیم با بیان گذار از جوامع مکانیکی به جوامع ارگانیکی و تقسیم­بندی تونیس از اجتماع با مفاهیم گمنشافت و گزلشافت، همه بیانگر درگیری­های ذهنی و اجتماعی جامعه­شناسان بزرگ، حول همین محور بوده است.
جامعه ایران قریب یک قرن است که در معرض برخی از تغییرات قرار گرفته است. امواج رادیو، کامپیوتر و اینترنت و ماهواره هر یک سپهری در فضای اندیشه و رفتارها باز کردند، از طرف دیگر درگیری­های پس از انقلاب، جنگ، مشکلات اقتصادی و با لحاظ این مطلب که هرم سنی جامعه به سمت جوانی گرایش داشته، فکر پژوهشگران جامعه را به تغییر و تحولات به وجود آمده مشغول کرد و تغییرات مختلفی را که در باورها و اعتقادات دینی مشاهده می­کنیم، تنش­های نسلی موجود بین والدین و فرزندان، دگرگونی­های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که موجب شده عناصر سنتی و مدرن در کنار یکدیگر قرار گیرند، همه محققان را به تامل بیشتر پیرامون مساله تغییر واداشته است.
ضرورت و اهمیت تحقیق
پژوهش در ایران به علت تعداد اقوام و مذاهب با پیچیدگی­های خاصی روبه­روست و همیشه پژوهشگران را با دشواری مواجه کرده است. یکی از مذاهب اسلامی که در کشور پیروانی دارد، مذهب تسنن بوده که پیروانش بیشتر در نواحی مرزی ایران ساکن هستند. به عبارتی اهل سنت کمتر از 10 درصد کل جمعیت را تشکیل می­دهند. اغلب اهل سنت ایران پیرو مذهب شافعی (با 59 درصد) و حنفی (41 درصد) هستند و در چهارده استان کشور تمرکز یافته­اند. تعدادی از هموطنان اهل تسنن نیز در نواحی تالش و آستارا (استان گیلان) ساکن بوده و برابر با آمار موجود، جمعیت اهل سنت استان گیلان در سال 1390 حدود یک صد هزار نفر، تقریباً برابر 5/4 درصد کل جمعیت استان بوده است اما نکته مهمی که در رابطه با این طیف از ایرانیان وجود دارد، عدم انجام تحقیقات مناسب، مطلوب و عمیق در ارتباط با ویژگی­های فرهنگی­شان می­باشد و چنانچه تحقیقاتی هم صورت گرفته، به شکل پراکنده و توصیفی بوده است. به هر حال مقاله­ی موجود حاصل طرحی است پیرامون تغییرات فرهنگی با تاکید بر بعد هنجارهای جنسیتی مردان و زنان اهل تسنن و با استفاده از تئوری اینگلهارت. رونالد اینگلهارت کارهای عظیمی درباره تغییرات فرهنگی و تفاوت نسلی در جوامع غربی، ژاپن و چین به انجام رسانده است. این متفکر، تحول فرهنگی را در پنج بخش اقتصاد ـ سیاست ـ هنجارهای جنسیتی ـ خانواده و دین بررسی نموده است و به نتایج درخشانی دست یافته که در کتاب «تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی» گردآوری شده است.
هدف اصلی
بررسی تفاوت­های نسلی میان خانواده­های اهل تسنن در حوزه هنجارهای جنسیتی خانواده
سوالات تحقیق
ـ آیا دگرگونی در تحصیل­کرده­ها بیشتر از دیگر گروه­هاست؟
ـ آیا شهری و روستایی بودن بر دگرگونی تأثیرگذار است؟
ـ آیا وضعیت تأهل بر دگرگونی تأثیرگذار است؟
ـ آیا جنسیت بر دگرگونی تأثیرگذار است؟
فرضیه­های تحقیق
1ـ به طور کلی به علت این که افراد (گروه­های سنی مختلف) نتوانسته­اند نیازهای اولین خود را برآورده کنند، افراد در سطح مادی هستند. این فرضیه مبتنی بر فرضیه کمیابی اینگلهارت می­باشد.
2ـ فرض بر این است که دگرگونی فرهنگی به آرامی و از طریق جامعه­پذیری نسل­های جدید در حال شکل­گیری است. این فرضیه مبتنی بر فرضیه اجتماعی شدن اینگلهارت می­باشد.
روش اجرای طرح
روش انجام این پژوهش به شیوه پیمایشی (survey) بوده که یکی از روش­های بسیار مهم در علوم اجتماعی است؛ با دو ویژگی 1ـ شیوه گردآوری داده­ها 2ـ روش تحلیل آنها. درمرحله اول محقق ویژگی­های هر مورد را برحسب متغیرها گردآوری می­کند تا به یک مجموعه ساختمند یا منظمی از داده­ها برسد. در مرحله دوم محقق برای تحلیل موارد، به مقایسه آنها برحسب بعضی از ویژگی­ها می­پردازد تا در بررسی تفاوت موارد به همبستگی دو متغییر و یا علت آنها پی ببرد.
شیوه جمع­آوری اطلاعات
پس از بررسی منابع تئوریک، آمارنامه­ها و ... پرسش­نامه­های این پژوهش در جامعه آماری تکمیل گردید.
جامعه آماری
مردان و زنان سنی مذهب منطقه تالش (رضوانشهر ـ ماسال ـ هشتپر)
تعیین حجم نمونه
برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد:
2t = با توجه به درصد احتمال اطمینان در سطح 95 درصد، برابر 96/1 می­باشد.
p = احتمال وجود صفت
q = احتمال فقدان صفت
N = تعداد کل جمعیت مورد مطالعه می­باشد که برابر است با 000/100 نفر
d = احتمال خطا که در تحقیق 5 درصد در نظر گرفته شده است.
n = تعداد حجم نمونه است که از طریق فرمول کوکران بدست آمد.
با توجه به فرمول کوکران، حجم نمونه برابر است با 381 نفر که در پایان، 362 پرسش­نامه تکمیل گردید.
روش نمونه­گیری
نمونه­گیری به صورت خوشه­ای چند مرحله­ای بوده است.
روش­های تجزیه و تحلیل اطلاعات
پس از جمع­آوری اطلاعات، داده­ها وارد رایانه گردید و بعد از استخراج، جداول یک بعدی و دو بعدی به دست آمد و سپس آزمون­های آماری مناسب همانند Kruskal walise، ضریب همبستگی Spearman، mann-whitney، رگرسیون و ... بر روی داده­ها انجام پذیرفت.
مفاهیم                           مصادیق ذهنی                              مصادیق عینی
نیازهای اجتماعی و خودشکوفایی (ارزش­های فرامادی)



1. زیباشناختی ذهنی

شهرها و طبیعت زیبا
احترام به عقاید ـ آزادی بیان
2. دلبستگی به دیگران و احترام


جامعه انسانی­تر ـ حق ابراز نظر درباره­ی کار و اجتماع ـ سهم بیشتر در حکومت
نیازهای طبیعی (مادی)

1. امنیت جانی

نیروهای دفاعی قوی ـ مبارزه با جرم و جنایت ـ حفظ نظم
2. امنیت اقتصادی


رشد اقتصادی و مبارزه با افزایش قیمت­ها

خانواده: ارزش­ها و هنجارهای خانواده دارای شش سوال در پرسشنامه می­باشد که به صورت اسمی و ترتیبی آمده است و عبارتند از تعداد ایده­آل فرزند ـ رشد سعادتمندانه و احتیاج به منزل مستقل ـ پایه و اساس ازدواج ـ تأثیر و نفوذ در منزل ـ داشتن بیش از یک زن و ازدواج موقت.
ارزش­ها و هنجارهای جنسیتی
برای این شاخص 16 سوال پرسش­نامه در نظر گرفته شده است که به صورت اسمی و ترتیبی آمده است: ضرورت داشتن فرزند ـ نداشتن شغل برای مادر و ارتباط بهتر با فرزند ـ خانه­دار بودن و کار کردن در بیرون از خانه ـ کسب درآمد همسران ـ رهبر سیاسی بودن توسط مردان و زنان ـ تحصیلات دانشگاهی ـ حجاب ـ معاشرتی بودن ـ استقلال رای ـ مادری خوب ـ همسری خوب بودن ـ فضیلت دینی ـ حمایت کردن از خانواده ـ مطیع بودن زن. متغیرهای مستقل عبارتند از: سن ـ تحصیلات ـ شغل ـ جنسیت ـ وضعیت تأهل.
پیشینه تحقیق
ـ اولین کار در رابطه با تحولات فرهنگی در ایران توسط عباس عبدی و محسن گودرزی انجام و در چهار فصل تهیه شده است. فصل اول در رابطه با فرهنگ عمومی، حال و آینده می­باشد. نتیجه­ای که در این بخش گرفته شده به طور کلی این بوده که شیوه­های منفعل گذران اوقات فراغت با افزایش تحصیلات و درآمد دگرگون شده است. همچنین برخی از متغیرهای مذهبی نیز گرایش به خروج از حوزه عمومی را دارند. در زمینه باورها باید گفت که سیر تحول، سریع­تر از حوزه­های دیگر است. فصل دوم در رابطه با شکاف میان نخبگان و مردم می­باشد. در این فصل نگرش نخبگان و مردم در رابطه با متغیرهایی چون ازدواج، خانواده، اوقات فراغت، تغییر نگرش در رابطه با زن و میزان رضایت از زندگی سنجیده شده است و در مجموع می­توان گفت که شکاف میان دو گروه در زمینه­های گوناگون عموماً کم شده است و این امر قاعدتاً ناشی از افزایش تعداد تحصیل­کرده­ها و ورود تعداد زیادی از اقشار پایین به گروه آنان و تعامل بیشتر میان دو گروه است. فصل سوم در رابطه با تجزیه فرهنگی می­باشد. در این بخش عواملی که به تجزیه فرهنگی منتهی می­شوند مورد بررسی قرار گرفته­اند. از جمله این عوامل عبارتند از: تأثیر فرهنگ بیگانه و تشدید دوگانگی فرهنگی. فصل چهارم در رابطه با رضایت از زندگی است که با متغیرهایی از جمله جنس، سواد و سن سنجیده شده است. مطالعات نشان داده است که این متغیرها رابطه معناداری با رضایت از زندگی دارند.
ـ دومین کار در ارتباط با تغییرات فرهنگی در استان مازندران بر مبنای چهارچوب نظری اینگلهارت می­باشد که در سال 1380 انجام پذیرفته است. در این تحقیق، محقق درصدد نشان دادن این مطلب است که با توجه به تئوری دگرگونی ارزش­ها که مبنی بر دو فرضیه کمیابی و جامعه­پذیری می­باشد، آیا در حوزه جمعیتی تغییراتی در ارزش­ها (خانوادگی، جنسیتی، اقتصادی، دینی و اجتماعیی ـ اخلاقی) صورت گرفته است یا نه؟ برای نشان دادن این تغییرات در حوزه جمعیتی از دو مدل آثار گروه سنی و تجربه زندگی استفاده شده است. داده­های آماری این پژوهش براساس تحقیق تجربی که در سطح استان مازندران انجام گرفته، به دست آمده است. این تحقیق با حجم نمونه 384 نفر با شیوه مصاحبه حضوری صورت گرفته و سپس اطلاعات، تجزیه و تحلیل شده است. محقق با توجه به تجزیه و تحلیل اطلاعات به این نتیجه دست یافت که به طور کلی تغییراتی در استان مازندران با توجه به پیش­زمینه­های فرهنگی در بین گروه­های سنی مشاهده نمی­شود و از بین متغیرها تنها متغیر تحصیلات به عنوان امنیت سازنده در دگرگونی ارزش­ها تا حدودی تأثیرگذار می­باشد.
چارچوب نظری
اینگلهارت کار خودش را با نقد نظریه نوسازی آغاز می­کند. دگرگونی­های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هماهنگ با یکدیگر براساس الگوهای منسجم پیش می­روند و جهان را با شیوه­های قابل پیش­بینی دگرگون می­سازند؛ این است دعوی اصلی نظریه نوسازی؛ از کارل مارکس گرفته تا ماکس وبر و دانیل بل (Ingelhart, 1977: 1).
او معتقد است که هر چند نمی­توانیم با توجه به شرایط زمانی و مکانی، نوع دگرگونی را به دقت پیش­بینی کنیم ولی می­توان یک طرح کلی از بعضی روندهای عمده به دست داد؛ چنان که می­گوید: «ما قول این گونه پیش­گویی­ها را نمی­دهیم، هیچ کس نمی­تواند سیر دگرگونی اجتماعی را دقیقاً پیش­بینی کند. با این همه بعضی از نشانه­های دگرگونی­ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به صورت جریان­های منسجم و موازی ظاهر می­شوند و البته بعضی از جریان­ها محتمل­تر از دیگران هستند. در درازمدت، وقتی جریان­های مشخصی در جوامع دگرگونی ظاهر شوند، احتمال ظهور دگرگونی­های مهم شخصی نیز قوت می­گیرد» (Ingelhart, 1977: 2). اما وجه تمایز مردم جوامع مختلف، نگرش­ها، ارزش­ها و مهارت­های اصلی و پایدار آنان است که با هم تفاوت دارد (اینگلهارت، 1373: 1). رفتار آدمیان به شدت از فرهنگی که در آن پرورده می­شوند تأثیر می­پذیرد اما میزان این تأثیرپذیری را یک سلسله عوامل عینی تعیین می­کند (اینگلهارت، 1377: 10). وی فرهنگ را چنین تعریف می­کند: «نظامی از ارزش­ها و دانش­هایی که به صورت گسترده و فراگیر در بین افراد یک جامعه رواج دارد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می­شود. سرشت انسان از نظر زیست­شناختی همه جا یکسان است اما فرهنگ آموختنی است و هر جامعه­ای فرهنگ خاص خود را دارد. جنبه­های بنیادین فرهنگ و جنبه­هایی که در کودکی آموخته می­شوند، دشوار تن به تغییر می­دهند، زیرا اولاً هرگونه تغییری مستلزم کوششی عظیم برای دگرگون کردن عناصر ریشه­ای منظومه شناختی فرد بزرگسال است، ثانیاً دست کشیدن از باورهای بنیادین سبب سرگردانی و اضطراب آدمیان می­شود» (اینگلهارت، 1377: 11).
چرا فرهنگ­ها دگرگون می­شوند؟ هر فرهنگ رهیافت مردم را در تطابق با محیط نشان می­دهد. به طور کلی در بلندمدت این رهیافت به دگرگونی­های اقتصادی، تکنولوژیکی و سیاسی پاسخ می­دهد و آنهایی که پاسخ ندهند، بعید است که گسترش یابند و همچنین بعید است که جوامع دیگر از انها تقلید کنند. دگرگونی فرهنگ، هم بر آهنگ رشد اقتصادی در جوامع صنعتی و هم بر نوع توسعه اقتصادی که آنها دنبال می­کنند تأثیر گذاشته، به شالوده اجتماعی، برخورد سیاسی، دلایل مردم برای حمایت از احزاب سیاسی و نوع حزبی که حمایت می­کنند و راه­هایی که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود برمی­گزینند شکل نوینی بخشیده است. همچنین آهنگ رشد جمعیت، ساختار خانواده و میزان حضور در کلیسا را تغییر داده است (اینگلهارت، 1373: 2). اما دگرگونی اجتماعی در مسیری خطی پیش نمی­رود. گرچه در جریان گذر از جامعه کشاورزی به جامعه صنعتی، ظهور نشانه­های ویژه نوسازی تحمیل می­شود اما هیچ جریانی برای همیشه پایدار نمی­ماند و روزی به نقطه بازده نزولی می­رسد (اینگلهارت، 1377: 2).
در تئوری اینگلهارت مفهوم کانونی مدرنیزاسیون این است که صنعتی شدن مجموعه­ای از نتایج اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد که موجب افزایش سطح تحصیلات و تغییر نقش­های جنسی می­گردد. صنعتی شدن بر اغلب عناصر دیگر جامعه تأثیر می­گذارد. این تئوری می­گوید که صنعتی شدن پیامدهای مختلفی از جمله در حوزه فرهنگی (تغییر بین نسلی) داشته است. تغییر از جامعه ماقبل صنعتی به صنعتی سبب تغییراتی در تجربه افراد و دیدگاه آنان شده است. پیدایش جامعه فراصنعتی، محرک پیدایش و گسترش دیدگاه­های جهانی می­گردد. افزایش تحصیلات رسمی افراد و تجارب شغلی آنها به افراد کمک می­کند که استعدادهایشان را جهت تصمیم­گیری مستقل افزایش دهند. بنابراین، پیدایش جامعه فراصنعتی منجر به افزایش و تأکید بیشتر بر خودابزاری می­گردد (یوسفی، 1383: 45ـ44) .
اینگلهارت اسلوب تحلیلی خود را بر دو فرضیه مهم بنا می­نهد، فرضیه­ی کمیابی و فرضیه­ی اجتماعی شدن. بر طبق فرضیه کمیابی[3]، اولویت­های ارزشی فرد، بازتاب محیط اجتماعی و اقتصادی وی است، به این ترتیب که شخص، بیشترین ارزش­ها را برای آن چیزهایی قائل می­شود که عرضه آنها نسبتاً کم است. برای فهم این فرضیه که بسیار شبیه اصل نزولی مطلوبیت نهایی در اقتصاد است، مفهوم سلسله مراتب نیازها بسیار به کار می­آید. مردم به دنبال اولین نیازهایی می­روند که ارضا نشده است و با ارضای با دوام هر سطح از نیازها به سراغ سطح بعدی می­روند. فرضیه اجتماعی شدن مناسبات میان محیط اجتماعی و اقتصادی و اولویت­های ارزشی، یک رابطه مبتنی بر تطابق بلافاصله نیست و یک تاخیر زمانی محسوس در این میان وجود دارد. در واقع ارزش­های فرد تا حدودی انعکاس شرایطی است که در طول سال­های قبل از بلوغ وی حاکم بوده است (پیرحسینلو، 1381: 53).
برخی تغییرات نسلی را به گروه سنی خاص بازمی­گردانند، برخی آن را در تغییرات اخیر جامعه می­بینند و برخی آن را ناشی از خصلت­های گروه همسالان، یعنی دوره جوانی (برای نسل پایین) یا دوره کهنسالی (برای نسل بالا) می­دانند. تفاوت­هایی که اینگلهارت (بر مبنای اطلاعاتی که جمع­آوری نموده است) بین ارزش­های نسل جوان­تر و نسل مسن­تر حال حاضر جوامع فراصنعتی می­بیند به اثرگذاری سه متغیر می­تواند بازگردانده شود؛ آثار گروه سنی[4] یا همان تعریف طبیعی نسل، آثار چرخه زندگی[5] یا نشانه­های جوانی و سالخوردگی که او بیشتر بر دومی تاکید دارد و آثار دوره­ای[6] یعنی در هر برهه­ای، جامعه شکل و فضای خاصی دارد که این همه بر نسل­ها تاثیر می­نهد و هنر تحلیل­گر زبردست در این است که بتواند این­ها را از هم تفکیک کرده و تاثیرات هر یک را از داده­ها معین کند و تحلیل را بر آنها سوار کند. اینگلهارت به درستی معتقد است که نباید آثار چرخه زندگی و آثار دوره­ای را با تحولات نسلی اشتباه گرفت و آن چه او به دنبال آن است، همین مورد آخرین است؛ یعنی تحولات نسلی (پیرحسینلو، 1381: 54).
نتایج تحقیق
1ـ ویژگی­های پاسخگویان
داده­های تحقیق نشان داد که 1/56 درصد از پاسخگویان را زنان و 9/43 درصد از مردان تشکیل می­دهند. در این بین 9/40 درصد در بین گروه سنی 15ـ24 سال، 4/22 درصد در گروه سنی 34ـ25 سال و 3/19 درصد در گروه سنی 44ـ35 سال، 7/9 درصد در گروه سنی 54ـ45 سال و 2/7 درصد در گروه سنی 64ـ55 سال قرار دارند. از نظر تحصیلی بیشترین درصد، همچنین 3/32 درصد دارای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی بوده و 3/11 درصد دارای تحصیلات نبوده و فقط 4/9 درصد دارای تحصیلات عالیه می­باشند. اما در مورد توزیع شغلی 8/34 درصد پاسخگویان خانه­دار، 6/14 درصد دانش­آموزان، 7/12 درصد بیکار و 6/11 درصد نیز دارای شغل آزاد می­باشند. همچنین بقیه پاسخگویان دانشجو، کارگر و کارمند و کشاورز می­باشند و از نظر شهری و روستایی بودن، 6/32 درصد پاسخگویان را شهرنشینان و 4/67 درصد را نیز  روستانشینان تشکیل می­دادند. در ضمن داده­ها نشان می­دهد که 1/61 درصد از پاسخگویان متاهل بوده و 9/32 درصد نیز مجرد می­باشند، همچنین 2/5 درصد بیوه و 8/0 درصد نیز از افرادی هستند که متارکه نموده­اند.
2ـ شاخص سنخ ارزشی (مادی و فرامادی بودن پاسخگویان)
در رابطه با ارزش­های مادی و فرامادی 12 خواسته برای مشخص کردن اولویت­های ارزشی مادی / فرامادی مطرح شده است. (مثل سطح بالایی از رشد اقتصادی ـ مطمئن شدن از قدرت و اقتدار ملی ـ افزایش حق مردم در اظهارنظر در مخالفت در نحوه اداره امور محل کار و اجتماع آنان، تلاش برای زیباتر ساختن شهرها و مناطق روستایی کشور، استقرار نظم در جامعه. دخالت دادن مردم در تصمیمات مهم دولتی، مبارزه علیه افزایش قیمت­ها و ...) کسانی که در پرسش­نامه خواسته­های مادی را حداقل برای 4 گزینه از 5 گزینه اول­شان انتخاب می­کنند مادی محسوب می­شوند و افرادی که خواسته­های مادی را به منزله سه گزینه از پنج گزینه اولشان انتخاب می­کنند التقاطی (مادی) هستند و آنهایی که دو خواسته از مادی را برگزینند التقاطی فرامادی هستند، کسانی که تنها به یک خواسته مادی بیشترین اولویت را می­دهند و یا به هیچ یک از خواسته­های مادی اولویت اصلی را نمی­دهند فرامادی نامیده می­شوند. در مجموع 5/22 درصد پاسخگویان مادی، 7/35 درصد مادی التقاطی، 6/33 درصد فرامادی / التقاطی و 2/8 درصد فرامادی محض می­باشند. بنابراین درصد افرادی که مادی و التقاطی (مادی) می­باشند بیشتر از دو سطح دیگر می­باشد.
3ـ ارتباط میان متغیرهای خانواده با سنخ ارزشی
آمارهای بدست آمده نشان می­دهد ارتباط معناداری میان متغیرهای تأثیر و نفوذ در منزل و ازدواج موقت با سنخ ارزشی وجود دارد؛ به طوری که در مورد سوال اول 8/55 درصد از افرادی که مادی / التقاطی هستند پدر را به عنوان شخص صاحب نفوذ و تأثیرگذار نام برده­اند و بقیه کمتر از 50 درصد پدر را انتخاب کرده­اند و همچنین مادی­ها بیشتر از دیگر گروه­ها به گزینه دیگران اشاره کردند. درباره متغیر ازدواج موقت نیز افراد در سطح مادی، کمترین مخالفت را نسبت به بقیه گروه­ها با ازدواج موقت نشان داده­اند و جالب آن است که بیشترین موافقت با 1/7 درصد از طریق پاسخگویان فرامادی صورت گرفته است.
4ـ ارتباط میان متغیرهای هنجارهای جنسیتی با سنخ ارزشی
سطح معناداری به دست آمده هر یک از متغیرها با سنخ ارزشی نشان می­دهد که اکثر متغیرها به جز مادری خوب بودن، همسری خوب بودن، فضیلت دینی و حمایت کردن از خانواده ارتباط معناداری با سنخ ارزشی ندارند، اما در مورد چهار متغیر فوق به طور کلی فرامادیون و فرامادیون التقاطی بیشترین موافقت را با گزینه­های ذکر شده داشته­اند.
سوالات:
الف ـ آیا دگرگونی در میان تحصیل­کرده­ها از تحصیل­نکرده­ها بیشتر است؟
داده­های این تحقیق نشان می­دهد که ارتباطی معنادار بین سطح تحصیلات و سنخ ارزشی وجود ندارد. به عبارت دیگر ارزش­های مادی و فرامادی در افراد با سطوح مختلف تحصیلی تفاوتی با هم ندارد و تحصیلات باعث تغییر سنخ ارزشی نشده است. در شش سوالی که مربوط به خانواده می­باشد تحصیلات فقط با دو متغیر پایه و اساس ازدواج و تعداد ایده­آل فرزند ارتباط معناداری دارد؛ به طوری که پاسخگویانِ در حد متوسطه و دانشجویان، بیشتر به گزینه «عشق» و بی­سوادان، به گزینه «والدین» اشاره داشته­اند و در مورد تحصیلات هم مشاهده شد به هر اندازه بر سواد پاسخگو افزوده می­شود تعداد ایده­آل فرزند کاهش می­یابد و نتایج این متغیر نشانگر تغییراتی در میان نسل­های جوان­تر و باسوادتر جامعه در مورد مؤلفه­های اساسی خانواده می­باشد. عشق هر چند در تمام ایام وجود داشته اما به عنوان یک ویژگی مدرن در برابر دنیای سنت یعنی نظرات صِرف والدین برای ازدواج قرار می­گیرد و این نشان تغییرات در این زمینه می­باشد. همچنین تعداد ایده­آل فرزند در گروه­های سنی دارای تحصیلات پایین­تر بالای دو فرزند می­باشد در افراد باسوادتر کاهش پیدا
می­کند و می­توان تبلیغات و شعارهای مطرح شده را مؤثر دانست.
آخرین مطلب اینکه ارتباط معناداری بین تحصیلات و هنجارهای جنسیتی وجود دارد؛ به طوری که به هر میزان بر سواد افراد افزوده می­شود گرایش به فرامادی بودن در پاسخگویان افزوده می­شود.
ب ـ آیا شهری و روستایی بودن در روند دگرگونی فرهنگی تأثیرگذار می­باشد؟
در این قسمت، مطلب اول آن است که هیچ­گونه ارتباط معناداری بین منطقه سکونت و سنخ ارزشی وجود ندارد. در مورد ارتباط منطقه سکونت با متغیرهای خانواده تنها متغیر معنادار، توان والدین در حل مسائل خانه می­باشد که بیشتر روستاییان به پدران­شان اشاره داشتند و نشانگر سنتی بودن جامعه روستایی اهل تسنن استان گیلان در اینگونه مباحث می­باشد و در ارتباط با متغیرهای هنجارهای جنسیتی به طور کلی ارتباط معنادار مابین متغیر مستقل و هنجارهای جنسیتی وجود ندارد؛ اما برخی متغیرها مثل تحصیلات دانشگاهی، معاشرتی بودن، مادری خوب بودن، همسری خوب بودن، فضیلت دینی، تحصیلات و حمایت کردن از خانواده با شهری و روستایی بودن فرد ارتباط معناداری دارند.
ج ـ آیا وضعیت تأهل بر نوع نگرش افراد تأثیرگذار است؟
یافته­ها نشان داده هیچ­گونه ارتباطی میان وضعیت تأهل و ارزش­های مادی و فرامادی پاسخگویان وجود ندارد. در متغیرهای خانواده، داشتن بیش از یک زن و رشد سعادتمندانه کودک با وضعیت تأهل ارتباط معناداری دارد، و بالاخره آنکه بین هنجارهای جنسیتی و وضعیت تأهل، ارتباط معناداری وجود دارد؛ به طوری که پاسخگویانِ همسر از دست داده و متأهلین، مادی­تر از سایر گروه­ها می­باشند.
د ـ آیا جنسیت بر نوع نگرش افراد تأثیرگذار است؟
در آخرین سوال بین جنسیت و سنخ ارزشی مثل سایر سوالات هیچ­گونه ارتباط معناداری وجود ندارد. در مورد ارتباط بین جنسیت و متغیرهای خانواده، متغیرهای پایه و اساس ازدواج (که مردان بیشتر به گزینه عشق اشاره دارند) تأثیر و نفوذ در منزل (مردان بیشتر به پدر و زنان بیشتر به مادر اشاره داشته­اند) و ازدواج موقت (زنان بیشترین مخالفت را داشته­اند)، با متغیر جنسیت ارتباط معناداری دارند. بالاخره آنکه هنجارهای جنسیتی با جنسیت پاسخگویان ارتباط معناداری دارد؛ بدین ترتیب که مردان نسبت به زنان بیشتر مادی می­اندیشند.
فرضیه اول: به طور کلی به علت این که افراد گروه­های مختلف سنی نتوانسته­اند نیازهای اولیه خود را برآورده کنند بنابراین افراد در سطح مادی هستند.
برای تشریح این فرضیه ابتدا باید شاخص امنیت جانی و اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد. متغیرهایی که برای سنجش امنیت اقتصادی و جانی در جامعه آماری از آنها استفاده شده است عبارتند از وجهه شغلی، سطح اعتماد، رضایت از زندگی و وضعیت مالی که به طور مستقیم بیان کننده وجود امنیت یا عدم امنیت اقتصادی می­باشد. چنان که اینگلهارت در کتاب تحول فرهنگی در جوامع پیشرفته صنعتی نشان می­دهد، جوامعی که از لحاظ اقتصادی توسعه یافته هستند، از لحاظ سطح اعتماد و رضایت، در مرتبه بالاتری قرار دارند یا جوامعی که از لحاظ اقتصادی در وضعیت بهتری هستند در انتخاب شغل بیشتر وجهه­هایی را انتخاب می­کنند که در سطح مادی نیستند و بالعکس کشورهایی که از لحاظ اقتصادی توسعه­یافته نیستند از لحاظ سطح اعتماد و رضایت از زندگی در مرتبه پایین­تر بوده و در انتخاب وجهه شغلی به خواسته­هایی توجه می­کنند که مبین امنیت اقتصادی و جانی باشند. متغیرهایی که برای وجهه شغلی در نظر گرفته شده­اند عبارتند از حقوق خوب، امنیت شغلی که عموم مردم به آن احترام می­گذارند و شغلی هم­طراز با توانایی­های آدمی. برای نشان دادن سطح اعتماد، دو سال در نظر گرفته شد: 1ـ به طور کلی آیا معتقدید که بیشتر مردم قابل اعتمادند یا فکر می­کنید که باید در برخورد با مردم بسیار مراقب و محتاط باشید؟ 2ـ آیا فکر می­کنید بیشتر مردم اگر فرصتی داشته باشند از شما سوءاستفاده می­کنند یا می­کوشند انصاف را رعایت کنند؟
همچنین برای سطح رضایت از زندگی دو سوال در نظر گرفته شد: 1ـ تا چه حد از وضعیت مالی خانواده خود راضی هستید؟ 2ـ تا چه حد از زندگی خود راضی هستید؟ که پاسخ­ها در مقیاس یک به معنای نارضایتی کامل و در مقایس 10 به معنای رضایت کامل، درجه­بندی شده بود و در مجموع این شاخص نشان داد که 53 درصد پاسخگویان امنیت جانی و اقتصادی ندارند و 47 درصد، بالعکس دارای امنیت جانی و اقتصادی هستند.
همچنین در ارتباط بین شاخص امنیت جانی و اقتصادی با متغیرهای مستقل مشخص گردید که شاخص با متغیرهای سن شغل و وضعیت تأهل ارتباط معناداری دارد به طوری که در متغیر گروه سنی، هر چه سن افزایش پیدا می­کند از امنیت جانی و اقتصادی کاسته می­شود، یعنی جوانان و نوجوانان امنیت را برعکس بزرگسالان احساس می­کنند همچنین در مورد شغل، دانش­آموزان احساس امنیت بیشتر دارند در حالی که افراد با مشاغل آزاد احساس امنیت کمتری دارند. شاید دلیل عمده احساس امنیت دانش­آموزان این باشد که هنوز به شکل کامل وارد بازار کار، اجتماعات گسترده و روابط گوناگون اقتصادی و ... نشده­اند. در مورد وضعیت تأهل هم متأهلین کمتر از سایر گروه­های احساس امنیت می­کنند. اما نظریه مادی و فرامادی دلالت بر این دارد که فراگرد دگرگونی ارزش­ها از آثار دوره­ای (بازتاب نوسان­های کوتاه­مدت در محیط اقتصادی و اجتماعی) که بر آثار بلندمدت گروه سنی (بازتاب اوضاع مناسب در طول سال­های سازنده یک گروه سنی) تحمیل می­شود، تشکیل می­گردد اما به این معنی نمی­باشد که آثار سالخوردگی بی­تاثیر باشد.
تاثیر چرخه زندگی و آثار گروه سنی بر ارزش­ها: (تحلیل جامع و چند متغیری)
ضریب بتا
170%
89%
109%
28%
57% =
متغیر مستقل
گروه سنی پاسخگو
آیا پاسخگو تاکنون ازدواج کرده است؟
آیا پاسخگویان در زمره نیروی کار است؟
آیا پاسخگو بچه دارد؟
238/0 = R
این جدول نتایج یک تحلیل چند متغیری (رگرسیونی) را نشان می­دهد که در آن متغیر سنخ ارزشی، متغیر تابع (وابسته) می­باشد. متغیرهای پیش­بینی­کننده (مستقل) عبارتند از: گروه سنی، وضعیت تأهل، داشتن فرزند و شاغل بودن. نکته قابل ذکر آن است که متغیر درآمد به دلیل پاسخ­های ناقص پاسخگویان در تحلیل حذف گردید. این تحلیل نشان می­دهد که گروه سنی با 170/0= B بیشتر از آثار چرخه زندگی، بر روی سنخ ارزشی تاثیر دارد. به طوری که هرچه به گروه سنی بالاتر می­رسیم افراد مادی­تر می­شوند. هم­چنین در مورد وضعیت اشتغال متوجه می­شویم که پاسخگویان شاغل، فرامادی­تر از افراد بیکار هستند، در ضمن ضریب تعیین، نزدیک به 6 درصد می­باشد، یعنی ابن که فقط 6 درصد از تغییرات متغیر سنخ ارزشی ناشی از آثار چرخه زندگی و متغیر گروه سنی می­باشد و مابقی ناشی از متغیرهای دیگر است. و آخر آن که در ارتباط با شاخص هنجارهای جنسیتی در مجموع 4/71 درصد پاسخگویان مادی هستند و فقط 6/28 درصد،
پاسخ­هایشان به سوالات فرامادی بوده و در ضمن هیچ­گونه ارتباط معناداری با گروه سنی پاسخگویان وجود ندارد، یعنی پاسخ­ها نسبتاً به طور مساوی در بین همه گروه­های سنی تقسیم شده است. با توجه به این توضیحات می­توان ذکر کرد که فرضیه اول اثبات می­شود یعنی آن که پاسخگویان به دلیل برآورده نشدن نیازهای اولیه در سطح مادی هستند.
فرضیه دوم: دگرگونی فرهنگی و به آرامی و از طریق جامعه­پذیری نسل­های جدید در حال شکل­گیری است.
قبل از توضیح این فرضیه، نکته قابل ذکر آن است که اینگلهارت براساس تحقیقات خود در زمان­های مختلف (پانلی) به تفاوت­های نسلی به وجود آمده دست یافت. در این تحقیق می­توان به تفاوت­های میان گروه­های سنی مختلف اشاره کرد. به هر حال با نتیجه­ای که از فرضیه اول به دست آمد می­شود بیان داشت که تفاوت معنی­داری مابین گروه­های سنی وجود ندارد و فقط تحصیلات به عنوان امنیت سازنده باعث تغییرات جزئی شده است. بدین ترتیب فرضیه­ی ما در اینجا رد می­شود و فقط می­توانیم تغییراتی اندک را در برخی از متغیرها مثل حجاب اسلامی، همسری خوب بودن و مطیع بودن زن را به دلیل تاثیر امنیت سازنده، یعنی تحصیلات مشاهده کرد.
نتیجه­گیری
نکته قابل ذکر درباره­ی فرهنگ، تحولاتی است که خواه ناخواه در گردونه تاریخ برای فرهنگ هر جامعه به وجود می­آید. و اصطلاحاتی مثل اشعه فرهنگی، تهاجم فرهنگی و ... ظهور می­کنند، اما بهترین نکته­ای که شاید بتوان در اینجا مطرح کرد تفاوت­های ایجاد شده در میان نسل­های مختلف در مورد عناصر فرهنگی (خانواده، دین و ...) است. «بارها دیده شده است که افراد مسن، جوان­ترها را به کم­تجربگی محکوم کرده نظرات و عقایدشان را خام و ناپخته تلقی می­کنند و وقعی به حرف­هایشان نمی­گذارند. کم نیستند جوانانی که نه تنها برای نظر و عقیده مسن­ترها احترام قائل نیستند بلکه آن را از پیش مردود و محکوم می­شناسند. در عالم روشنفکری چون پا به سن گذاردگان با امواج نو (در شهر، نقاشی، سینما و ...) آشنایی ندارند، قابل اعتنا نیستند و در امور اجتماعی و عمومی چون از منیجمنت و دولپمنت و زیربنا و برنامه­ریزی و پیاده­کردن و سوار کردن و اسرار سال دو هزار سر در نمی­آورند باید محکوم به فنایشان دانست. همین اندازه که به آنها فرصت داده می­شود که عمر طبیعی بکنند باید راضی باشند» (اسلامی ندوشن، 1371: 28)
آن­چه به عنوان نتیجه پژوهش می­توان ذکر کرد، این است که در هنجارهای جنسیتی کماکان جامعه­ی اهل تسنن استان گیلان آن­چنان تغییر اساسی نداشته است بلکه در راه گذار است. اما در سنخ ارزشی تغییرات، اساسی­تر بوده و نسل­های پایین­تر تغییر را نشان داده­اند و تحصیلات به عنوان امنیت سازنده و شهری بودن نشانگر شکل­گیری بسترهای جدید برای تحولات اساسی­تر در جامعه اهل تسنن است و لازم است که با تحقیقات آینده تطبیق داده شده و سمت و سوی تغییرات را شناسایی کرد. اگر بخواهیم این تحقیق را با پژوهشی که در سال 1380 در استان مازندران انجام شده مقایسه نماییم، متوجه می­شویم تغییرات صورت گرفته در میان گروه­های سنی مختلف اهل تسنن استان گیلان بیشتر و چشمگیرتر از تغییرات در استان مازندران می­باشد، زیرا که در آن پژوهش در هیچ یک از متغیرها، تغییرات در گروه­های سنی مختلف مشاهده نشده و فقط تحصیلات تاثیر اندکی داشته است (تحقیق مزبور در تمام سطوح سیاسی، دینی، اقتصادی، خانوادگی و هنجارهای جنسیتی انجام شده بود).
پیشنهادها
نکته اصلی در فرضیه کمیابی اینگلهارت این بود که هر جامعه با رفع نیازهای اولیه به سطوح بعدی نیازها حرکت
می­کند، با توجه به نتایج مشخص گردید توجه به ازدواج، توجه به وضعیت مالی و معیشتی که از نیازهای اولیه انسان و جوامع است، در جامعه آماری توجه زیادی را به خود جلب کرده است بنابراین رفع نیازهای مادی و حرکت به سمت نیازهای فرامادی و ایجاد امنیت سازنده بسیار حائز اهمیت است. با توجه به مشکلات اقتصادی جامعه، مردم در سطح اولیه نیازها باقی می­مانند و چنانکه دیده شد بیش از نیمی از پاسخگویان احساس می­کنند که فاقد امنیت بوده و توجه مسئولین به معیشت متاهیلن و مشاغل آزاد بسیار حیاتی است، در ضمن تحصیل­کردگان جامعه اهل سنت مثل سایر بخش­های جامعه اقبال کمتری به فرزندان زیاد از خود نشان می­دهند که می­تواند تحت تاثیر عوامل مانند ضعف بخش­های اقتصادی و مادی جامعه باشد. همچنین لازمست پژوهشی مشابه در مناطق شیعه­نشین انجام پذیرد تا تفاوت نگاه­های دو گروه با ارزیابی بهتری بدست آید. توجه به متغیر ارزش­ها ضروری است، زیرا شکاف شدید ارزش­های تبلیغی و موجود باعث نابسامانی فکری و فرهنگی در جامعه می­گردد بنابراین نزدیکی این دو باعث کاهش آسیب­های خانوادگی و شکاف نسلی و ارزشی می­گردد.
منابع
ـ اسلامی ندوشن، محمدعلی، 1371، فرهنگ و شبه فرهنگ، انتشارات یزدان.
ـ اینگلهارت، رونالد، 1373، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، انتشارات کویر.
ـ اینگلهارت، رونالد، 1377، نوسازی و پسانوسازی، ترجمه علی مرتضویان، فصلنامه ارغنون، شماره 13.
ـ پیرحسینلو، علی، 1381، اینگلهارت چه می­گوید، فهم تحولات فرهنگی براساس تفاوت نسل­ها؛ مجله آفتاب، شماره­ی 20.
ـ مسقطیان، بهمن، 1380، تحولات فرهنگی در استان مازندران، پایان­نامه دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
ـ یوسفی، نریمان، 1383، شماف بین نسل­ها روش تجربی و نظری، تهران، پژوهشکده علوم اجتماعی و اجتماعی.
- Ingelhart Ronald, 1977 : Modernization and post modernization, Princeton university.


[1] ـ دانشجوی دکترای جامعه­شناسی سیاسی (نویسنده مسئول) Rezaalizadeh1977@gmail.com
[2] ـ دانشجوی دکترای جامعه­شناسی سیاسی Abbas.naiemi@gmail.com
[3]- scarcity
[4]- generational affects
[5]- Agging effects
[6]- period effects

هیچ نظری موجود نیست: